حضرت_زینب_س_مصائب
ای کاش ماجرای بیابان دروغ بود
این حرفهای مرثیهخوانان دروغ بود!
ای کاش این روایت پُرغم، سند نداشت
بر نیزهها نشاندن قرآن دروغ بود
ای کاش گرگ تاخته بر یوسف حجاز
مانند گرگِ قصهی کنعان دروغ بود!
حیف از شکوفهها و دریغ از بهار... کاش
برجانِ باغ، داغِ زمستان دروغ بود...
#محمدمهدی_سیار
@golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی
یکسر به کانال ما بزن 👌
🌷فقط رباعی و تک بیت
حتما حالت خوب میشه
یکبار امتحان کن🌷
❤️کاش جای بوسهاش میماند بر پیشانیام
با خدا بودن نشان از مِهر میخواهد نه مُهر!❤️
https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
صبح آمد و بانگ بلبلی شیدا نیست!
ابری ندمید و سایه ای پیدا نیست!
خورشید در آغوش کویر افتاد و
خورشید همیشه پاتوقش دریا نیست!
#صفيه_قومنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
السلام علیک یا ابا عبدالله
رصد کن روی نی ردِ عبور کاروان ها را
بپیچان در دل صحرا نوای آرمانها را
بنوشان جرعه ایی نور از نگاهت برلب صحرا
ببار از کوثر چشمت تنِ چاک زمانها را
دلِ از زخم لبریزت فرات نقره و ماه است
لبالب کرده از اختر سکوت آسمانها را
تب پیراهنت گل کرد در منظومه ی جانها
لهیب درد سوزانده تمام استخوانها را
سه شعبه می کند تیری گلویِ راه شیری را
بپوشان از حریرِ خون تمام کهکشانها را
چراغ راه می گردد سرت برشانه ی نیزه
به مقصد میرسانی تو نشان بی نشانها را
مزن پیشانی ات را زینبم برچوبه ی محمل
بگوش بادها بِسپُر همه زخمِ زبان ها را
مگو از ساربان وقتی ربود انگشت و انگشتر
بچین ازگونه های من نگین ارغوان ها را
دلِ ویرانه ها پرشد از آوای چکاوک ها
طبق های پراز قرآن بیاور میهمان ها را
نمی فهمد کسی جز تو لب و دندان زخمی را
بیا با شعله ی آهت بسوزان خیزران ها را
غمت مواج می ماند به دریای محرم ها
سیاهی میزند سوگت کران تا بیکران ها را
#اکرم_نورانی
#عضوکانال
@golchine_sher
باید شبی دوباره خودم را صدا کنم
فکری برای آخر این ماجرا کنم
کوه غمیست روی دل بی نوای من
باید برای شانه ی قلبم دعا کنم
این خانه کوچک است،غزلخانه ای جدید
باید برای خاطره هایم بنا کنم
احساس را به یاد نگاه و تبسمت
نذرِ قدومِ محترمِ واژه ها کنم
شاید دوباره در بزنی، زود می روم
روی اجاق عشق،غزل دست و پا کنم
فرصت نبود خوب به جا آورم تو را
باید تمام زندگی ام را قضا کنم
#مارال_افشون
@golchine_sher
تو نیستی که ببینی چقدر پاییز است
چقدر زندگی برگها غم انگیز است
مگر به قهر نگفتی که از تو بیزارم
چرا هنوز نگاهت محبتآمیز است؟
دلت درخشش یک سرزمین بی فاتح
دلم خرابهی بعد از هجوم چنگیز است
مرا چگونه فراموش کردهای ای دوست؟
ببین گذشتهات از خاطرات لبریز است
تمام هستی من آرزوی وصل تو بود
تمام هستی من بیتو سخت ناچیز است
#مجید_ترکابادی
@golchine_sher
امام_سجاد_ع_شهادت
امام_سجاد_ع_مصائب
آسمان هم خجل از چشم تو و بارانت
آخری نیست بر این گریهی بی پایانت
آب میبینی و طفل و گل و سقا و جوان
بیشتر میشود انگار غم پنهانت
زهر هرچند که یک روز به دادت آمد
تو چهل سال به لب آمده هر شب جانت
غیر زینب چه کسی درد تو را میداند
که چه آورده خرابه به دل ویرانت
سخت سوزاند دلت را غم آن جسم کبود
خواهرت بود که جان داد روی دامانت
زخمی بزم شراب است دلت؛ بیخود نیست
که چهل سال نکرد اشک دوا، درمانت..
#محمدعلی_بیابانی
@golchine_sher
راه و رسم عاشقی جان دادن است در راهِ او
جان به قربان کردن و سر دادن اصلِ مذهب است
اشک، عاجز از بیانِ داغِ عاشورای توست
رودِ خون جاری شود از چشم، حقِ مطلب است
راهِ تو راهِ نجات است و مسیرِ بیخطر
افتخاراتِ جهانِ شیعه از این مکتب است
#محمد_حاصلی
#عضوکانال
#یا_حسین
@golchine_sher
میریزد از این غم عرق شرم ز رویم
دیگر چه بگویم که شکستهست سبویم
ِ ای کاش که بر آتش جان خاک بریزند!
با گریه نشد از غم او دست بشویم
حرفی نزد از ماندن و بستم چمدان را
انگار خبر داشت که دلبسته اویم
بگذر تو هم از قصه عشقی که گذشتهست
مگذار که از آنچه گذشتهست بگویم!
بعد از تو مرا هر نفسی آه کشندهست
مرگ است که آغوش گشودهست به سویم
#علی_مقیمی
@golchine_sher
دلا دیشب چه می کردی تو در کوی حبیب من
الهی خون شوی ای دل! تو هم گشتی رقیب من
خیال خود به شبگردی، به زلفش دیدم و گفتم
رقیب من! چه می خواهی تو از جان حبیب من
نهیبی می زدم با دل که زلفت را نلرزاند
ندانستم که زلفت هم، بلرزد با نهیب من
خوشم من با تب عشقت، طبیب آمد جوابش کن
حبیبم! چشم بیمار تو بس باشد طبیب من
من از صبر و شکیبم شهریارا شهره ی آفاق
همه آفاق هم حیران از این صبر و شکیب من
#شهریار
@golchine_sher
گِردش همه جمعاند ولی جانبهلبی نیست
تحویل نگیرند مرا هم عجبی نیست
چشمان من ابرند و دلم مرتع رنج است
ابرند و شبی نیست نبارند، شبی نیست
انداخت مرا دور و کسی نیست بگوید
این جامْ عتیقهست شکستی، حلبی نیست
بیعلت و یکباره دلم خون نشد از دوست
نومید شد از وصل، همین کم سببی نیست
این شورشی از سلطهی او خسته شد اما
یک ذره به دنبال جداییطلبی نیست
سَم خوردم و رفتم به درش با گله و اشک
گفتند که رفتهست سفر، چند شبی نیست!
#کاظم_بهمنی
@golchine_sher
مرا از این شب پر اضطراب خواهی برد؟
دمی به کوچهی آرام خواب خواهی برد؟
مرا که این شب تاریک و سرد ترسانده است
بدون دلهره تا آفتاب خواهی برد؟
به آسمان دل روشنت مرا یک شب
برای چیدن مشتی شهاب خواهی برد؟
اسیر قحطی رویاست شهر چشمانم
شبی مرا به تماشای خواب خواهی برد؟
میان شعلهی حسرت همیشه میسوزم
مرا از این غم پر پیچ و تاب خواهی برد؟
دلم گرفته از این شعرهای تکراری
مرا به شهر غزلهای ناب خواهی برد؟
#شایسته_ابراهیمی
@golchine_sher
«عصر روز دهم»:
تمام وعده ی پاییزیان وقتی محقق شد
که سرتاپا بهاران پرپر از گلهای زنبق شد...
که سر تا پا گلستان برگ برگ افتاده بر هامون
که سر تا پای دفتر از مِی گلگون مُروَّق شد...
سراسر می شکفت از آن زمین آلاله ها خونین
سراسر دشت پر از نغمه ی سرخ اناالحق شد...
نمی شد شعر گفت آن واپسین را ریخت در مضمون
الف تا ی پر از اندوه اشعار فرزدق* شد...
تمام واژه ها یکریز هق هق می زد از گریه
تمام حنجره لبریز از فریاد حَق حَق شد...
نشد آناله* خیزد آه حتی از لبی تنها
سرود عشق آنجا غنچه زد زیبای مطلق شد...
زمین چرخید خاموشی گرفت افتاد از گردش
تمام کهکشان در آن پَسین* ناگه معلق شد.
#سید_کرامت_عباسی
#عضوکانال
پی نوشت:
*۱-فَرَزْدَق:
از شاعران برجسته و سرشناس آغاز اسلام و سدهٔ یکم هجری است.نامورترین سروده ی او شعری است که در مکه و در هنگام ورود زینالعابدین(ع)به حرم کعبه سرود.
*۲-آناله:
ابراز ناخشنودی-گله و شکایت(در گویش جنوب).
*۳-پسین:
فرجام-بعد از ظهر-اشاره به عصر روز دهم(عاشورا)
@golchine_sher
سوختم از دوری ات با بی قراری ساختم
بی تو عمری با غم چشم انتظاری ساختم
وعده ی امروز و فردایت مرا پابند کرد
تا به آب و دانه ای مثل قناری ساختم
خاطراتت وقت دلتنگی دوباره جان گرفت
خانه ای از عکس های یادگاری ساختم
لحظه ای باران نم نم،لحظه ای رگبار و سیل
با تو و رفتارت ای ابر بهاری ساختم
دوستم داری نداری؟ دوستت دارم ولی
مثل حافظ با غم عشق و نداری ساختم
#سیدعلیرضا_جعفری
@golchine_sher
ای که پاینده شده با نَفَست شرح قیام
چه شد ای نور که شد ورد زبانت "اَلشّام" ؟
مصلحت بود که بیمار شوی در دل جنگ
مصلحت بود بمانی که بماند اسلام...
#شهادت_امام_سجاد
#اکبر_اسماعیلی_وردنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
دفن_ابدان_مطهر_شهدای_کربلا
امام_حسین_ع_شهادت
بعد از سه روز جسم عزیزش کفن نداشت
یوسفترین شهید خدا پیرهن نداشت
او رفت تا که زنده کند رسم عشق را
از خود گذشته بود، غم ما و من نداشت
آنقدر عاشقانه به معراج رفته بود
آنقدر عاشقانه که سر در بدن نداشت
خورشیدِ شعلهور شده بر روی نیزهها
کنج تنور رفتن و افروختن نداشت
هر کس شنید غربت او را سؤال کرد
بعد از سه روز جسم عزیزش کفن نداشت؟!
#یوسف_رحیمی
@golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی
یکسر به کانال ما بزن 👌
🌷فقط رباعی و تک بیت
حتما حالت خوب میشه
یکبار امتحان کن🌷
❤️کاش جای بوسهاش میماند بر پیشانیام
با خدا بودن نشان از مِهر میخواهد نه مُهر!❤️
https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
هدایت شده از رباعی_تک بیت
در کارگه کوزهگری رفتم دوش
دیدم دوهزار کوزه گویا و خموش
ناگاه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزهگر و کوزهخر و کوزهفروش
#خیام
@robaiiyat_takbait
صبحم را با تو..
عاشقانه آغاز میکنم ..
بگذار صبحم ،
یادگار مِهر تو باشد
#مهتا_منتظر
#عضوکانال
@golchine_sher
بیا مرا ببر ای عشق با خودت به سفر
مرا ز خویش بگیر و مرا ز خویش ببر
مرا به حیطه ی محض حریق دعوت کن
به لحظه لحظهی پیش از شروع خاکستر
به آستانهی برخورد ناگهان دو چشم
به لحظههای پس از صاعقه، پس از تندر
به شبنشینی شبنم،به جشنوارهی اشک
به میهمانی پر شور چشم و گونهی تر
به نبض آبی تبدار در شبی بیتاب
به چشم روشن و بیدار خسته از بستر
من از تو بالی بالا بلند میخواهم
من از تو تنها بالی بلند و بالا پر
من از تو یال سمندی، سهند مانندی
بلند یالی از آشفتگی پریشانتر
دلم ز دست زمین و زمان به تنگ آمد
مرا ببر به زمین و زمانهای دگر
#قیصر_امینپور
@golchine_sher
آقا ، غمِ غیبتت غم انگیز شده
پیمانه ی صبرِ جُمعه لبریز شده
بی تو ز بهار خبری نیست عزیز
هر فصل برایمان چو پاییز شده
________________________________
ای صاحبِ روزگار ، کِی می آیی ؟
ای برکتِ چشمه سار، کِی می آیی
یاران ، وطن و ستارهها مُنتظرند
ای خوبتر از بهار ، کِی می آیی ؟
#حسن_یزدان_پناهی_فسا
#عضوکانال
@golchine_sher
آن قدرها هم که می گفتند حالم بد نشد
اشکهایم مثل بارانی که می بارد نشد
گفته بودی لحظه ها بی تو پر از دلشوره است
بی تو بودن باعث ایجاد جزر و مد نشد
هر نسیم از سوی گندمزار موهایت وزید
تندبادی که چنین بی وقفه می تازد نشد
باختن های مکرر را پذیرفتم ولی
قلب من ، بازیگر عشقی که می بازد نشد
باورم از جنس دریا بود و فرداها ، ولی
آرزوهایی که از تو شعر می سازد نشد
گفته ای انگور چشمان تو مستی آور است
پس چرا فتوای چشمت هر چه فرماید نشد ؟
قبله ی صد کاروان شد سومنات چشم تو
پس چرا هندوی قلبم راهی معبد نشد؟
باورم شد چاره ی من دیدن روی تو بود
پس چرا آنچه دل تنگ تومیخواهد نشد؟
پشت هر سیلاب اشکم حسرت ” یاس خیال ”
تکیه کردم بر غرورم گرچه هرگز سد نشد
گفته بودم آنچه میخواهد دل تنگت بگو
آنچه می بایست گفتی ، آنچه می باید نشد
#محمد_جوکار
@golchine_sher