فاطمیه برای ما سادات
غُصهی قِصههای ناگفتهست
دل ما در عزای مادرمان
بیشتر از محرم آشفتهست
#سیدحسن_رستگار
@golchine_sher
مي تواند كه تو را سخت زمين گير كند
دردِ يك بغض اگر بين گلو گير كند!
#سید_تقی_سیدی
@golchine_sher
باز آی دلبرا که دلم بیقرار توست
وین جان بر لب آمده در انتظار توست
#هوشنگ_ابتهاج
@golchine_sher
مهتاب دلش برکهی قو میخواهد
پیراهن تا خورده اتو میخواهد
بر پیکر عشق، رفت و خنجر را زد
هی وصله نزن، قلب رفو میخواهد
#ملیحهولیپور
@golchine_sher
مادرم گفت:
پسر عاقبتت خیر شود
کاش آن عاقبت خیر تو باشی
تو فقط...
#مسلم_خزایی
@golchine_sher
به زنده بودن من نام زندگی مگذار
که این غریب فقط رنجِ زندگانی برد!
#علی_مقیمی
@golchine_sher
کار داریم در این شعر فراوان با دَر
گوییا خورده گره با غزلِ مولا ، در
وَ قسم بَر ترکِ کعبه که حتی دیوار
می شد از عشقِ علی پیشِ علی دَرجا در
جانشینِ نبی الله که شد روزِ غدیر
خستگی های پیمبر همه شد یکجا در
می نشستند یتیمان همه شب منتظرش
خیره بر در همگی تا بزند بابا در
چیره بر قلعه ی قلبِ همِگان شد وقتی
کنده شد با دَمِ یا فاطمه اش از جا در
شُد دَرِ قلعه ز جا کنده ولی مرغِ دلم
ناخود آگاه سفر می کُند از در تا در
نکند در غزلم بسته شود دستانش
نکند در غزلم باز شود با پا در
میخِ در داغ شد و مادرمان زخمی شد
او کنون تکیه به دیوار نماید یا در ؟!
آنچنان با لَگدی باز شد آن در که همه
فکر کردند که دیوار یکی شد با در
آه سادات ببخشند ولی خورد زمین
در همین فاصله هم کنده شد از لولا در
رد شدند آن همه نامرد از آن در با پا
تا که افتاد به رویِ بدنِ زهرا در
بچه سید نشدم دستِ خودم نیست ولی
وسطِ روضه دلم گفت بگویم مادر
کربلا جلوه ی هفتاد وسه تَن می شد اگر
اندکی تاب میاورد در آن غوغا در
آه ای فاطمه؛ ای علتِ لبخندِ علی
رفتی و بعدِ تو انداخت زِ پا او را در
ما فقیریم و یتیمیم و اسیریم همه
جز تو فریادرسی نیست بیا بُگْشا در
با دعای فَرَجت از خودِ خورشید بخواه
تا کمی باز کند روی همه دنیا در…
#محسن_کاویانی
@golchine_sher
تحویل سال، باعث تمدید من مباد!
هرچه که هست مورد تمجید من مباد!
صبحی که بی حضور تو آغاز می شود،
خورشید هرکه هست؛ نه! خورشید من مباد!
هر پستچی که بی خبر از توست بی گمان،
یک لحظه نیز در گذر دید من مباد!
شیراز جان! خروش نکن! دست و پا نزن!
جمشید روزگار تو جمشید من مباد!
شاعر شدن که روکش مرموز عاشقی است؛
ورنه که شعر باعث تقلید من مباد!
این هفت سین که کفر مرا در می آورد
عیدی که بی تو می گذرد عید من مباد!
#میثم_رنجبر
@golchine_sher
کسی که خواسته ایمانمان سقوط کند
پِی چه بود؟ که ایرانمان سقوط کند
چقدر خواسته غم را به چهره بنشاند
که شادی از لب خندانمان سقوط کند
چنانچه سر ببُرد دل نمیبُریم از عشق
اگرچه سر به گریبانمان سقوط کند
به سربریده ترین نخل هایمان سوگند
گمان مبر تنِ بی جانمان سقوط کند
اگر شهید شویم ایستاده میمیریم
مباد پرچمِ دستانمان سقوط کند
اگرچه سوخت و گاهی به نیزه ها هم رفت
خدا نخواست که قرآنمان سقوط کند
به بید فتنه بفهمان ظهور نزدیک است
دمی که با دَم طوفانمان سقوط کند
بگو که آرزویش را به گور خواهد برد
کسی که خواسته ایرانمان سقوط کند
#احمد_ایرانی_نسب
@golchine_sher
زندگی گر هزارباره بود، بار ديگر تو، بار ديگر تو
#فروغ_فرخزاد
@golchine_sher
تو چه دانی که چه حالست مرا در رہ عشق
چون تو را، گردی ازین راہ به دامان نرسید...
#هلالی_جغتایی
@golchine_sher
آشفته شده موی تو آنقدر که کارش
از دست من و آینه و شانه گذشته
#کاوه_احمدزاده
@golchine_sher
گفت پیری؛
درد بی درمان بگیری بچه جان..
او دعای کارسازی کرد و من
عاشق شدم
#فرامرز_عرب_عامری
@golchine_sher
هر که یاری از کنارش رفته می داند که من
پشت هر بیتی
چه میزان خون ز چشمم می رود..
#بهمن_کاظمی
@golchine_sher
آن عشق که در پرده بماند به چه ارزد؟
عشق است و همین لذت اظهار و
دگر هیچ...
#شفایی_اصفهانی
@golchine_sher
کورم کن و برو که پس از رفتنت عزیز
دیگر کسی به درد تماشا نمیخورد...
#حسین_گلچین
@golchine_sher
قسم به نم نم باران، به شمعدانیها
به پای عشقِ تو پایان رسد جوانیها
نشسته روی تنم تارِ موی گیسویم
نشسته روی لبم بغضِ ارغوانیها
در انتظار توام، روزهای بارانی
به کوچه خیره شدم، مثل این روانیها
چه فایده تو بیا تا سحر بخوان از عشق
که همدلیست نیازم نه همزبانیها
غروب، کوچه از اندوهِ ابر می بارد
پریده از نفسِ صبح، مهربانیها
ببین به دیدنِ گلهای یاس مشتاقم
شکسته قلبِ من از حرفِ "لَن تَرانی"ها
مرا ببر به تماشای خال هندویت
رهاییام بده از این همه خزانیها
#ملیحه_ولیپور
@golchine_sher
خدا کند که نفهمی غمت چه با من کرد
که مرگ من نمیارزد به غصه خوردن تو...
#حسین_زحمتکش
@golchine_sher
در عزاداری او رسمِ چهل روز کم است
ياد چشمش همهی عمر، سيه پوشم كرد...
#کاظم_بهمنی
@golchine_sher
آنقدر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شد
کاسه ی صبرم از این دیر آمدن لبریز شد
تیر دیوانه شد و مرداد هم از شهر رفت
از غمت شهریور بیچاره حلق آویز شد
مهر با بی مهری و نامهربانی می رسد
مهربانی در نبودت اندک و ناچیز شد
بی تو یک پاییز ابرم،نم نم باران کجاست؟
بی تو حتی فکر باران هم خیال انگیز شد
کاش می شد رفت و گم شد در دلِ پاییز سرد
بوی باران را تنفس کرد و عطر آمیز شد
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
آنقدر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شد...
#فرهاد_شریفی
@golchine_sher
فریاد کن بگو که دل از دست داده ای
در عاشقی نشانِ رضایت سکوت نیست...!
#محمد_عبد_الحسینی
@golchine_sher
بگو به خاطرههایت دگر خیالی نیست
شب گذشته دلم را عصب کشی کردم...
#فرامرز_عرب_عامری
@golchine_sher
صبحی که بی حضور تو آغاز می شود،
خورشید هرکه هست؛ نه! خورشید من مباد!
#میثم_رنجبر
@golchine_sher
ای مانده بیجواب سؤالِ جداییات
سردرگمم به قصهی بیردپاییات
با اینکه جنسِ جاذبهی هردومان یکیست
پس میزند مرا دلِ آهنرباییات
ما را به سرزمینِ دلت جای دِه، تو که
پهناور است نقشهی جغرافیاییات
بازیچهی مدار نشو، پیش من بمان
مهتاب من! بس است دگر جابهجاییات
یک شب بیا وفا کن و یک سر به ما بزن
بلکه ز یادمان برود بیوفاییات...
#علی_ارجمند
@golchine_sher
دلم هوای توکرده هوای آمدنت
صدای پای تو آید صدای آمدنت
بهارباتو بیایدبه خانه ی دل ما
سری به خانه مازن،صفای آمدنت
هنوزمانده به یادم که مادرم میخواند
زمان کودکی ام قصه های آمدنت
حساب کردم ودیدم که باحساب خودم
تمام عمرنشستم به پای آمدنت
چقدروعده ی وصل تورابه دل بدهم
چقدر جمعه بخوانم دعای آمدنت
نیامدی ودلم راشکستی ای مولا
چه نذرهاکه نکردم برای آمدنت
#محسن عرب خالقي
@golchine_sher