eitaa logo
گلچین شعر
13.6هزار دنبال‌کننده
636 عکس
239 ویدیو
10 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
شرم می گفت نگاهَت نَکنُم، گفتم چشم عشق میخواست ببیند نظری، دعوا شد! @golchine_sher
هیچ جز تکیه به خوش‌عهدی ایام نبود اشتباهی که دلم گردن دنیا انداخت مثل سهراب دلم از همه عالم که گرفت قایقی ساخت و یک روز به دریا انداخت @‌golchine_sher
بر سر ما برف می‌بارد زِ آه سرد ما... @golchine_sher
باران، غروب، ما، اتوبوسی که ممکن است باید مرا دوباره ببوسی که ممکن است این لحظه، لحظه، لحظه، اگر آخرین، اگر بس کن نزن دوباره نفوسی که ممکن است من قول می‌دهم که بیایم به خواب تو زیبا، در آن لباس عروسی که ممکن است دل‌نـازکـی و دل‌نـگـرانـم چـه می‌شـود من نیستم تو، شهر عبوسی که ممکن است ماشین گذشته از تو و هی دور می‌شود با سرعتی حدود صد و سی که ممکن است حالا تو در اتاق خودت گریه می‌کنی من پشت شیشهٔ اتوبوسی که ممکن است @golchine_sher
تیر و ڪمان گرفته اے، سوے شڪار میروی صید تواَند عالمے، بهر چه ڪار میروی؟ @golchine_sher
رقیب گفت: که افتاده ام مرا بردار؛ دعاش کردم و گفتم:خدا برت دارد! @golchine_sher
تلخ باش اما خودت باش این صداقت بهتر است ترش رویی از دو رویی بی نهایت بهتر است من تو را بازيچه كردم يا تو من را؟ بگذريم اين قضاوت بين ما روز قيامت بهتر است با ترحم از خدا شادی برایم خواستی! ناسزاى ديگران از اين محبت بهتر است از پشیمانی نگو انقدر و ناشکری نکن آن گناه‌آلودگی از این ندامت بهتر است بی‌وفا جان دوستت دارم هنوز اما برو هر چه از من دورتر باشى برايت بهتر است @golchine_sher
ای پر از عاطفه در قحط محبت با من کاش می‌شد بگشایی سر صحبت با من از خروشـانی امواج نگاهت دیریست باد نگشـوده لبش را به حکایت با من خواستم پر بزنم با تو به معراج خیال آسمان دور شد از روی حسادت با من بعد از این شـور غزل‌های شکوفا با تو بعد از این مرثیه و غربت و حسرت با من گرچه کوچیدی از این باغ ولی خواهد ماند داغ چشمـان تو تا روز قیامت با من ..! @golchine_sher
قبول کن که زندگی، همیشه عادلانه نیست تمامِ لحظه های ما ، قشنگ و شاعرانه نیست بهار دیده ای ولی خزان ندیده ای هنوز همیشه دست شاخه ها پر از گل و جوانه نیست کبوترانه میپَری به دورِ گُنبد طلا طواف کردنت ولی درست و عاقلانه نیست به سنگ جهل کودکی، شکسته میشود سَرَت میانِ مُشتِ زائران همیشه آب و دانه نیست بیا و احتیاط کن، به حرفم اعتماد کن که اعتبار مطلقی به مردم زمانه نیست به جای لاف و ادعا ، بگیر دست دیگران به هیچکس بدی نکن که عمر جاودانه نیست کنار حُرمتِ پدر ببوس دست مادرت که این فرشته تا ابد کنار اهل خانه نیست نگاه کن به همسرت، قدم بزن کنار او که این نگاه و عشوه ها همیشه دلبرانه نیست برقص پا به پای او، بچرخ در هوای او که لذتی فراتر از قرار عاشقانه نیست خلاصه کودکانه تر به زندگی نگاه کن که هیچ چیز بهتر از نگاه کودکانه نیست @golchine_sher
با این که دلسپردگی من مسلّم است سهم من از نگاه تو ابروی در هم است با یک سلام ساده ی تو عاشقت شدم لطفا مرا ببخش که ظرفیتم کم است بی اعتنا نرو اگر این مرد سال هاست عقل از سرش پریده، به هرحال آدم است اخمت خطی ست قهر خطی رفتنت خطی پیشانی ام کتیبه ی غم های عالم است هر رفت و آمد تو مرا کشت و زنده کرد مرگا به هر چه مرگ که در سرنوشتم است @golchine_sher
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است حتی فرشته‌ای که به پابوس آمده انگار بین رفتن و ماندن مردد است اینجا مدینه نیست نه اینجا مدینه نیست پس بوی عطر کیست که مثل محمد است؟! حتی اگر به آخر خط هم رسیده‌ای اینجا برای عشق، شروعی مجدد است جایی که آسمان به زمین وصل می‌شود جایی که بین عالم و آدم زبانزد است هرجا دلی شکست به اینجا بیاورید اینجا بهشت ـ شهر خدا ـ شهر مشهد است @golchine_sher
سخن عشق تو بـی‌آن که برآید به زبانم رنگ رخساره خبر می‌دهد از حال نهانم @golchine_sher
سوز تبِ فراقِ تو درمان‌پذیر نیست... @golchine_sher
همین‌قدر از تو می‌دانم که بر خاکی نمی‌تازی مگر بر پُشته‌ای از کشته‌ها پرچم برافرازی به ابرویت قسم وقتی غضب کردی یقین کردم که می‌خواهی مرا با یک نگاه از پا بیندازی بزن چنگی به گندمزار گیسویت مگر قدری زکات خون دل‌های فقیران را بپردازی نظری @golchine_sher
هرگز دمی ز حال تو غافل نبوده ایم یا گفته ایم نام تو را یا شنیده ایم... @golchine_sher
معجزات چشم زهرا عرش اعظم ساخته هاجر و آسیه و حوا و مریم ساخته از ازل بیت الاحرام کعبه ، بیت الفاطمه است کعبه را تسبیح زهرا قرص و محکم ساخته آخر پیغمبری بابای زهرا بودن است نور زهرا مصطفی را نور خاتم ساخته فاطمه حق و مع الحقش علی مرتضی ست حق ولایت را میان این دو توأم ساخته پیش زهرا ذوالفقارش سر فرود آورده است علتش این بوده که شمشیر را خم ساخته فاطمه وقتی که پای شوهرش آمد وسط لشگری را با جلال خویش در هم ساخته دم نمی آرد؛ مبادا همسرش غمگین شود فاطمه در شعله ها هم سوخته، هم ساخته گرچه او مقداد و عمار و ابوذر داشت؛ نه آخرش از یک عجم سلمانِ محرم ساخته نیمی از ما را خدا در فاطمیه ساخته نیم دیگر را خود زهرا محرم ساخته فاطمه معمار خلق سینه زن ها بوده است یک حسینیه خودش در بین قلبم ساخته وصله های چادرش دیروز زحمت داشته تا برای روضه ها امروز پرچم ساخته روز محشر ریشه های چادری که سوخته مایه ی آسایش ما را فراهم ساخته هر زمان در روضه مادر صدایش می کنی کیسه ما را پُر از فیض دمادم ساخته @golchine_sher
تو آرزوی منی، من وبال گردن تو تو گرم کشتن من، من به گور بردن تو تو آبروی منی، پس مخواه بنشینم رقیب تاس بریزد به شوق بردن تو! تویی نماز و منم مست، مانده ام چه کنم که هم اقامه خطا هم سبک شمردن تو سپرده ام به خدا هرچه کرده ای با من خطاست دست کسی جز خدا سپردن تو خدا کند که نفهمی غمت چه با من کرد که مرگ من نمی ارزد به غصه خوردن تو @golchine_sher
دل شکستی و شبی یک نفر از جنسِ خودت خنده ای تلخ به چشمانِ تَرَت خواهد کرد.. @golchine_sher
زخمم بزن، که زخم مرا مرد می‌کند اصلا برای عشق سرم درد می‌کند   زخمم بزن که لااقل این کار ساده را هر یار بی‌وفای جوانمرد می‌کند   آن‌جا که رفته‌ای خودمانیم، هیچ‌کس آن‌چه دلم برای تو می‌کرد، می‌کند؟   در را نبسته‌ای که هوای اتاق را باد خزان فاصله دلسرد می‌کند   فردا نمی‌شوی که نمی‌دانی عشق تو دارد چه کار با من شبگرد می‌کند   خاکستر غروب تو هرروز در افق آتش‌پرست روح مرا زرد می‌کند   عاشق بکُش که مرگ، مرا زنده می‌کند زخمم بزن که زخم مرا مرد می‌کند @golchine_sher
هم ساده دلم را برد ، هم دار و ندارم را خندید و گرفت از من آرام و قرارم را یک دکمه رها کرد و اندوه زمستان رفت در یک شب پاییزی آورد بهارم را میخواستم آن گل را پرپر نکنم خود خواست من چشم بر او بستم، او راه فرارم را میمردم و میخندید ، میدید و نمیدیدم چشمان خمارش را ، چشمان خمارم را تا در دل هم باشیم تاوان بدی دادیم او گیره ی مویش را من ایل و تبارم را @golchine_sher
یک لحظه واقعا بد و یک لحظه عالی ام این روزها به لطف تو حالی به حالی ام شهری میان خاک جنوبم که مدتی ست درگیر ابرهای سیاه شمالی ام داروی درد کهنه خودش درد دیگری ست سیلاب آمده وسط خشکسالی ام من آن نخورده مستم از اینکه تمام وقت لبریز عطر توست هوا در حوالی ام خوش بو شده اتاقم و اصلا عجیب نیست جان داده ای به تک تک گل های قالی ام چون برکه ای که آب ندارد ،بدون عشق لطفی نداشت زندگی خشک و خالی ام @golchine_sher
در شهر هی قدم زد و عابر زیاد شد  ترس از رقیب بود، که آخِر زیاد شد  این قدرهام نصف جهان جمعیت نداشت  با کوچ او به شهر، مهاجر زیاد شد  یک لحظه باد، روسری اش را کنار زد  از آن به بعد بود که شاعر زیاد شد هی در لباس کهنه اداهای تازه ریخت  هی کار شاعران معاصر زیاد شد از بس که خوب چهره و عالم پسند بود  بین زنان شهر سَر و سِر زیاد شد  گفتند با زبان خوش از شهر ما برو  ساکِ سفر که بست، مسافر زیاد شد @golchine_sher
ﺗﻮ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺭﻓﺖ؛ ﺩﯾﮕﺮ ﺣﺮﻑ ﭼﻨﺪﺍﻧﯽ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﺪ... ﭼﻪ باید گفت ﺑﺎ ﺁنکس که ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﺪ..؟! @golchine_sher
دل به تو سجده می کند قبله اگر چه نیستی... @golchine_sher
من زنـده‌ام به شـایعه‌ها اعتنا نکن در شهر کشته‌اند کسی را شبیه من @golchine_sher