13.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معنی واقعی انسانیت
🔹برشی از برنامه خندوانه با حضور علی ضیا
🌟
🎬ܢܚܠܢ̣ܝࡅ࡙ࡅ߳ܨ 🎭
🔊 💫
7.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باورتون میشه همه ی این تجهیزات ایرانیه!
باورتون میشه به ۴۰ کشور داره صادر میشه ! 🤯😎
📌 بازنشر کلیه مطالب جهت روشنگری عموم مردم ، با ذکر #صلوات ، بدون ذکر منبع هم مجاز است.
توبگو دل، ڪہ بـہ آهنــگِ دلت ســاز ڪنم..
تو بگو عشق،ڪہ مـن عــاشقے آغــاز ڪنم..
تو بگو راز، ڪہ من بشڪنم این قفلِ سڪوت..
سرِ صحبت بہ تـو اے محـرمِ دل باز ڪنم..
تو بگو نـاز، ڪـہ بـا قیــمت جـان مشتریم..
دادہ دستــور دلــم ســوے ِتــو پرواز ڪنم..
تو بگو آہ، ڪہ مـن خستــہ ام از دربہ درے..
دلِ ویـران شدہ را بــا تــو سرافــراز ڪنم..
تو بگو غم، ڪہ من از قِصہ ے پر غُصہ پرم..
تو بیـا تــا ڪـہ خــوشے را بہ دل آواز ڪنم..
تو بگو بخـت، ڪــہ افتـــادہ گرہ پشت گرہ..
با تــو حتـما گـــرہ از فــالِ سیـــہ باز ڪنم..
تو بگو شعر، ڪہ من شاعر تو سنگ صبــور..
آمــدم بـــا غــزلے عشق خـــود ابـراز ڪنم..
در عشق تو چون عاشق چشم بسته ترم من،
پیش همه کس شاعرِ برجسته ترم من!
دیدی که کَسی خَسته شود از نفسِ خود؟
پیشَم که نَباشی تو، از آن خسته ترم من!
من سوختم و مُهر زدم بر لبم از درد!
گفتم تو نبینی که دَمی خسته ترم من!
گفتم بکشم درد و پریشان نشوی تو ...
گفتی که پریشان که نه! دلبسته ترم من!
در پاسخِ این جملهی خوبی که تو گفتی،
باید که بگویم به تو وابسته ترم من!
چِشمِ تو شده باعث این شعر و غزل ها
پیش همه کس شاعرِ برجسته ترم من...``╯ \#میثم پناهی
چون رود با هر قطره ام روانه توام
من تیر دل بریده ام،کمانه توام
افسار گسیختم از دنیا به سوی تو
از همه دل کنده ام ، میانه توام
یکدم اگر ننوشم از یاد تو می میرم
می نوشم از جام لبت ،مستانه توام
آبادترین بوده ام و خراب ترین شدم
صد شکر که اینگونه من ویرانه توام
توصیف چون کنم که جانم برای توست
ای آتش افروخته ،من پروانه توام
ای یوسف مغرور من بردار پیرهن
در حسرت یک لحظه لمسِ شانه توام
ماه ترین ستاره شبهای زندگیم
کافیست اگر بگویمت دیوانه توام؟
.
حاشا نکنم محو تماشای تو هستم
از من بکنی یا نکنی پای تو هستم
دل دل بکنی میروم از دست تو دیگر
پس جا بزنی یا نزنی جای تو هستم
افسوس نخور ناله مکن از غم دنیا
دنیا به درک، من همه دنیای تو هستم
شب های پر از واهمه ات را تو رها کن
جای شب و کابوس تو رویای تو هستم
دیروزت اگر رفته ز دستت گله ای نیست
تا مال منی فرصت فردای تو هستم
دریا که تو باشی خبر از عقل دگر نیست
سرگشته و توفانیِ دریای تو هستم
من طاقت ناراحتی ات هیچ ندارم
هر لحظه و هر ثانیه جویای تو هستم
`
نبض اشعارم درون حلقه چشمان توست
مو پریشان کن غزل آماده فرمان توست
واژه واژه می چکد از شعرهایم نام تو
گوییا امشب غرل هم تشنه باران توست
نام زیبایت درون شعر غوغا می کند
جمله ها سردرگمند ولحظه طوفان توست
ترجمان واژه هایم پشت پلکت مانده اند
پایه های شعر من بر پایه و ارکان توست
با تکاپویی قلم بر روی کاغذ جاری است
دفترم میخنددوامشب قلم رقصان توست
از لبت تا می نویسم شعر لب وا میکند
وزن اشعارم نمادی از لب خندان توست
گیسوانت را به روی شانه های شب بریز
تا ببینم رنگ شب از طره ی افشان توست
طرح سیمایت اگر در آسمان پیدا شود
ماه پنهان میشود،چون آسمان ازآن توست.
.
دستم به قلم رفت که سازی بنوازم
با نغمه ی سازم غزلی تازه بسازم
از چشم تو یک جام پر از باده بگیرم
با اسب خیالم به همه دهر بتازم
آوای منه دل شده در شهر بپیچد
آنجا که دل و عقل به ناز تو ببازم
رسوایی من رونق افسونگری تست
هرچند کنی جور به این جور بنازم
گفتی که نگویم همه اسرار نهان را
مجنون تو هستم نه که من محرم رازم
ای عشق ز دست تو دوصد ناله و فریاد
ویران شده دل را به چه امید بسازی