eitaa logo
کانال گلچین تاپ ترینها
2هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
29.4هزار ویدیو
166 فایل
موضوع کانال: انگیزشی/داستان آموزنده/معلومات عمومی/تاریخی/ ایران شناسی/ روانشناسی/شعر/طنز/قوانین حقوقی/موسیقی/آشپزی/ خبرروز ای دی مدیر کانال جهت انتقاد یا پیشنهاد @bondar1357
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 احتمالا هر آدمی در برهه‌ای از زندگی‌اش با مسائلی مواجه می‌شود، که می‌توان آن‌ها را "مشکلات واقعی" نامید. مشکل واقعی، مسئله‌ای است که تمام دغدغه‌های چند ساعت، چند روز یا چند ماه قبلت را به شکل مسائلی پیش پا افتاده و حتی مسخره پیش چشمت می‌آورد. مشکل واقعی، دغدغه‌های دیگران را نیز پیش چشم تو مضحکه‌آمیز جلوه می‌دهد و شکافی عمیق بین تو و انسان‌های آسوده دیگر می‌کشد. مشکل واقعی، یک مشکل ذهنی نیست که با نصیحت یا حرف زدن یا تغییر نگرش یا راه‌حل‌های کلامی و فکری دیگری از این دست حل شود. یک مشکل واقعی را باید واقعا "حل" کرد‌ و گرنه دیر یا زود تو را به کام خودش می‌کشاند و زندگی‌ات را به گند می‌کشد. اما کاش حل کردن آن به همین سادگی‌ها بود. مشکل واقعی تو را از روی صندلی به زمین پرت نمی‌کند، مشکل واقعی تو را از پنجره بیرون می‌اندازد. شیشه‌ها (چه تو فهمیده باشی، چه نه) شکسته شده‌اند، تو در حال سقوطی و در بهترین حالت می‌توانی دستاویزی پیدا کنی و پس از تکاپوی زیاد با دست‌های خونین، و سر و روی زخمی و عرق کرده از چندین طبقه پایین‌تر به زندگی‌ عادی‌ات برگردی. در غیر این صورت هم به کف زمین خواهی چسبید و از بین خواهی رفت. احتمالا هر آدمی در برهه‌ای از زندگی‌اش به "مشکلات واقعی" برمی‌خورد. تنها همان زمان است که میتوانی، سرگرمی‌هایی که زندگی برای کسالت‌آمیز نشدن حیاتت پیش رویت می‌گذارد را از یک مشکل واقعی تمایز دهی.
📝 حس دیگری باید باشد ورای این حواس پنج یا شش گانه ی شناخته شده. حس دیگری که ترکیب دلپذیری دارد از رنگهای ملایم.. نور آفتاب که اریب باریده روی قالی.. لمس دستها و پاهای یک نوزاد.. نوشیدن یک فنجان چای دریک غروب بارانی دربالکن خانه بایک دنیا خستگی.. دیدن یک آشنای دور از ازدحام.. آن دقیقه های صبح که آفتاب چشمت را می زندو دوست داری تاابد کش بیاید.. این همان حس هفتم است. همان حسی که اگرنبود چیزی ازتماشای قطره های باران روی شیشه بخارگرفته ماشین،دستگیرآدم نمیشد و محال ممکن بود دل کسی برای صدای چرخیدن کلیددر قفل بلرزد. حس هفتم بعضی آدمها پر کارتر است. همانهایی که همیشه یک دوربین عکاسی یا یک برگ کاغذوقلم کنار دستشان است ودنبال ثبت و نگه داشتن تاریخ و ساعت لحظه ها هستند. حس هفتم بعضیهاهم مریض است. همانهایی که نه ازبوی شب بوی حیاط هیجان زده میشوند ونه ازتمام شدن فصل انگوردلشان هری میریزد. عجیبترین حس آدمها حس ششم معروفشان نیست،ناشناخته ترین نوع حس در آدمها همین حس هفتم است. وظیفه اش به گمانم پیدا کردن آن لحظه های دلنشین است که توضیحشان برای کسی ممکن نیست الا کسی که خیلی خوب آدمیزاد را بلد باشد..
📝 مامان گفت خیلی پیر شدی. بعد گفت ریش‌هات سفید شده، صورتت رو بزن مادر. بعد پاشد رفت توی آشپزخانه، سرش را گرم کرد به چای دم‌کردن. فهمیدم غمگینش کرده‌ام. خنداندمش، بوسیدمش، و قول دادم صورتم را همیشه اصلاح‌شده نگه دارم. موقع خداحافظی گفت برو یه سر پیش بابات. حرف را عوض کردم، نگفتم با بابا قهر کرده‌ام. بعد رفتم گوسان. پاچه همه را گرفتم، شب بقیه و فرصت هفته‌ای یک‌بار شفاگرفتن خودم را خراب کردم، و بعد با دوستانم خندیدیم. خیلی خندیدیم، و وسط حرف‌ها فهمیدم تقریبا یک‌سال است دوستانم خانه‌ی من جمع نشده‌اند. تنها کسانی که با من معاشرت دارند، تنها جمعی که تحملم می‌کند. تازه فهمیدم خانم پیر همسایه چرا آن‌شب پرسید خانواده‌ام شهرستانند یا خارج. لابد برایش سوال شده این زندانی، چرا ملاقاتی ندارد. در خانه‌ی نوجوانیم، همسایه‌ای داشتیم که تنها زندگی می‌کرد. کسی به ملاقاتش نمی‌آمد، و به ندرت از خانه خارج می‌شد. من و خواهرم انسیه و بچه‌های همسایه، اسمش را گذاشته‌بودیم زندانی شماره هفت. به مامان گفتم شده‌ام زندانی ۴۰۱. گفت یعنی چی؟ گفتم یعنی دوستت دارم. حالا دارم به تنهایی بزرگم فکر می‌کنم، دست‌ساز و وسیع و امن. بله، جای مناسبی رسیده‌ام. خوب است که از همه به قدر کافی فاصله دارم و زخمی‌شان نمی‌کنم. صبح باید بروم کوه. باید با سگ‌های درکه اختلاط کنم، مخصوصا با سگ پیر سیاه بالای دوآب. یا با گربه‌ی یک‌چشم جوزک. باید با موجودات زنده معاشرت کنم، و دعوتشان کنم به املت، یا تن ماهی، یا گریه. بخواب پیرمرد. الکل دردت را دوا نمی‌کند، چه برای تزریق مسکن روی پوستت بمالند، چه سرازیرش کنی به حلقت. در تاریکی دراز می‌کشم، و صبر می‌کنم تا صدای زنی از دوردست برایم لالایی بخواند. به محسن گفتم تو از آخرین جزیره‌هایی هستی که برایم مانده‌ای، و نگفتم این پاره‌چوب فرسوده برای رفتن تا جزیره‌های اندکش بیش از حد پوسیده است. و به سلامتی جام بعدی و گیجی، آقای زندانی. هیچ‌چیز از تنهایی بزرگ‌تر نیست، جز اعتیاد تو به زندگی. یک‌ساعت چشم‌هایت را ببند، و دلفینی باش که دست از شنا برداشته و کف تاریک دریا دراز کشیده‌است. شب بخیر. 👤 حمید سلیمی
📝 شما با هرکسی ممکنه بتونید کنار بیاید ولی با کسی، کسانی و جامعه‌ای که تا چیزی میشه می‌رن تو نقش قربانی، امکان نداره بتونید. همون‌قدری که تو مسائل دیگه اعتدال نداریم، تو این زمینه هم نداریم. یعنی یا باید یقه طرف رو بگیری و بگی ببین، باااااور کن اون سر دنیا یه چیزی میشه تقصیر تو نیس، تو خانواده هرچی میشه لازم نیس تو احساس مسئولیت کنی و درستش کنی، رفیقت داره خودش رو می‌اندازه تو چاه نمی‌خواد جلوتر بپری که اون میخواد بپره بیفته رو کله تو، کمتر اذیت بشه، تو می‌تونی چیزهای محدودی رو کنترل کنی که مهم‌ترینش بعضی از اتفاقات زندگی خودت و تصمیم‌ها و برداشت‌های خودته. از یه طرف هم باید بعضیا رو بگیری بکشی عقب، بگی ببین اینجا گند زدی، قبول کن، آدم باش و به خودت بیا و دوباره همون کارو نکن. وضعیت اقتصادی بده؟ همه دزدن؟ سلبریتی تبلیغش کرده؟ پول لازمی؟ باشه ولی هیچ راه درست و معمولی نمی‌تونه تو رو یه شبه پولدار کنه. درصد زیادی از آدمهایی که الان دارن اشک می‌ریزن و دنبال مقصر دیگه‌ای برای اشتباهشون می‌گردن، شما هر لینکی براشون بفرستی روش کلیک می‌کنن، بیای با همین الگوی کوروش کمپانی بگی من سامسونگ میارم نصف قیمت می‌خرن، تو شرکت هرمی عضو شده بودن و آخرش هم قبول نمی‌کنن ساده‌لوح و طماع ان. تو این داستان گوشی‌ها و کوروش کمپانی و هر کلاهبرداری دیگه‌ای، هرکسی خودش به تنهایی مقصره. گول سلبریتی رو خوردم و غول ببره تبلیغش کرده بود و دفترشون خیلی شیک بود و چرا دولت نیومد جلوش رو بگیره و غیره و غیره همش بهونه اس. از سطح فردی که بیایم بالاتر، قضایا رو سیاسی و ارزشی کردن هم بی‌فایده اس. این کلاهبرداری که خیلی ساده بوده، در طول تاریخ، در نقاط مختلف جهان، کلاهبردارهای قهاری بودن که شاه و رییس‌جمهور گول می‌زدن و مسیر اتفاقات رو تغییر می‌دادن که این فرد در مقابل اونا هیچی نیس ولی بازم یه عده رفتن به ادعای مسخره‌اش بهش پول دادن و الانم معتقدن همه مقصرن غیر از خودشون. برای کسی دلسوزی الکی نکنیم، بعضی وقتا دلسوزی بدترین کاریه که می‌تونیم در حق کسی بکنیم.
📝 "والدین کنترل‌گر چه بلایی سر مغز بچه‌ها میارن؟!" از جالب‌ترین پژوهش‌هایی که اخیرا خوندم مقاله دکتر مدلین فاربر(Farber) از دانشگاه دوک بود. ایشون دنبال این بودن ببینن محافظت بیش از حد والدین چه تاثیری روی ساختارهای مغزی‌ بچه می‌گذاره؟، واسه‌ش خوبه یا بد!، خیره یا شر! برای رسیدن به جواب این سوال، پژوهش‌گرها مطالعه جذاب و پر سر و صدایی رو به راه انداختن. روش کارشون هم اینطوری بود که از تعداد زیادی دانش آموز و دانشجوی سال آخر دعوت کردن تا در یک مصاحبه مربوط به تجربه زندگی شرکت کنن و طی چند مصاحبه عمیق ازشون در مورد روابط با پدر مادرها طی دوره بچگی پرسیدن و در نهایت از بین همه شرکت کننده‌ها 312 نفر رو که طی دوره کودکی و نوجوانی زیر چتر والدین بیش از اندازه محافظت کننده(overprotection) قرار داشتن و بدون اجازه پدر/ مادر حق آب خوردن نداشتن رو انتخاب کردن و… ازشون خواستن تا برای تصویربرداری از ساختارها و عملکرد مغزی در دستگاه fmri قرار بگیرن و همزمان با ارائه یک مجموعه تصاویر محرک از موقعیت‌های مختلف هیجانی (ترس، عصبانیت، تعجب، خنثی و ...) شروع کردن به اسکن ساختارهای مغزی این گروه از بچه‌های دیروز و بزرگسالان امروز. خروجی کار نشون میداد؛ حمایت زیاد و بی‌مورد والدین از بچه‌ها در سنین کودکی و نوجوانی، ناحیه‌ای از مغز بچه‌ها به نام آمیگدالا (Amygdala) که مسئول ترس و واکنش‌های هیجانیه و در موقعیت‌های ترسناک و بحرانی فعال میشه رو پرکارتر می‌کنه و بچه‌هایی که طی دوره کودکی و نوجوانی والدین بیش از اندازه محافظت کننده یا به اصطلاح هلیکوپتری داشتن و بدون اجازه والدین حق نداشتن قدم از قدم بردارن و همیشه و همه جا باید جواب پس می‌دادن!، آمیگدال‌ پرکارتر و فعال‌تری داشته و موقعیت‌ها رو بیش از اندازه ترسناک ارزیابی می‌کردن. در نتیجه؛ محافظت زیاد و بی‌مورد والدین از بچه‌ها، زمینه‌ساز پرکاری ناحیه‌ی مربوط به ترس مغز (آمیگدال) اونها در سنین بعدی شده و بزرگسال‌هایی ترسو و کم جرات رو پرورش میده که تو موقعیت‌های بحرانی به جای سینه سپر کردن و دریدن قلب بحران،یه گوشه یخ می‌کنن و دنبال راه در رو می‌گردن. یه بزرگسال ترسو و کم جرات به سختی تصمیم می‌گیره!، به سختی مسئولیت قبول می‌کنه و به سختی متعهد میشه و اجرا می‌کنه چرا که قبلا یک نفر به جاش تصمیم می‌گرفته مسئولیت تمام کارهاش رو قبول می‌کرده و به جاش اجرا می‌کرده. 👤دکتر امید امانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا