#حکایت !
بزرگمهر حکیم در کشتی نشسته بود که طوفان شد. ناخدا گفت: دیگر امیدی نیست و باید دعا کرد.
مسافران همه نگران بودند اما بزرگمهر آرام نشسته بود. گفتند: در این وقت چرا این گونه آرامی؟
او گفت: نگران نباشید زیرا مطمئنم که نجات پیدا می کنیم.
سرانجام همان گونه شد که او گفته بود و کشتی به سلامت به ساحل رسید. مسافرین دور بزرگمهر حلقه زدند که تو پیامبری یا جادوگر؟از کجا می دانستی که نجات پیدا می کنیم؟
بزرگمهر گفت: من هم مثل شما نمی دانستم.
اما گفتم بگذار به اینها امیدواری بدهم.
چرا که اگر نجات نیافتیم دیگر من و شما زنده نیستیم که بخواهید مرا مواخذه کنید.
امید هیچ آدمی رو ازش نگیرید!
چرا مهر و محبت کیمیا شد
رفاقت های دیرینه ریا شد
به ظاهر خانه هامان کاخ شاه شد
درونش یک جهان اندوه و آه شد🥺
🔺️اعتراف سارقان منازل: پولها و طلاها را خودمان برمی داشتیم؛ گوشت و مرغهای فریزر خانه ها را هم به کودکان کار می بخشیدیم
همشهری نوشت:
🔹️ چندی قبل پلیس پایتخت در جریان دستبرد سریالی به خانههای غرب تهران قرار گرفت. دزدان زمانی که مالباختهها در خانه حضور نداشتند، از طریق بالکن و تخریب درها، وارد خانهها شده و اموال قیمتی را به سرقت میبردند.
🔹ماجرای عجیبی که در تمام سرقتها اتفاق افتاده بود این بود که سارقان نهتنها اموال قیمتی، بلکه محتویات فریزر و یخچالها را هم خالی میکردند.
🔹تحقیقات برای شناسایی اعضای این باند ادامه داشت تا اینکه یکی از مالباختهها سر بزنگاه، مچ سارقان را گرفت و باعث دستگیری آنها شد.
🔹سرکرده این باند یک مجرم سابقهدار است که بارها به جرم سرقت از خانهها دستگیر و زندانی شده است. او اینبار با همدستی پسرعمویش یک باند سرقت راه انداخت و مدعی است که پس از هر سرقت، گوشت و مرغهای مسروقه را بین کودکان کار، کارتنخوابها و افراد نیازمند بذل و بخشش میکرده است.
دزد حلال خور👌👌