📝
با یکی از دوستهام سوار تاکسی شدیم. موقع پیاده شدن دوستم به راننده تاکسی گفت: ممنون آقا، واقعا که رانندگی شما عالیه!
راننده با تعجب گفت: جدی میگی یا اینکه داری منو دست میندازی؟!
دوستم گفت: نه جدی گفتم. خونسردی شما موقع رانندگی در این خیابونهای شلوغ قابل تحسینه. شما خیلی خوب رانندگی میکنین و قوانین را هم رعایت میکنین!
راننده لبخند رضایت بخشی زد و دور شد.
از دوستم پرسیدم : موضوع چی بود؟!
گفت سعی دارم " عشق " را به مردم شهر هدیه کنم! با صحبتهای من اون راننده تاکسی، روز خوشی را پیش رو خواهد داشت. رفتارش با مسافرهاش خوبتر از قبل خواهد بود، مسافرها هم از رفتار خوب راننده انرژی میگیرن و رفتارشون با زیر دستها، فروشندگان، همکاران و اعضای خونواده خوب خواهد بود. به همین ترتیب خوش نیتی و خوش خلقی میون حداقل هزارنفر پخش میشه. من هر روز با افراد زیادی روبرو میشم. اگه بتونم فقط سه نفر رو خوشحال کنم، روی رفتار سه هزار نفر تاثیر گذاشته ام .
گفتن اون جمله ها به راننده تاکسی هیچ زحمتی نداشت. اگه با راننده دیگه ای هم برخورد کنم اون رو هم خوشحال خواهم کرد. خوشحال کردن مردم یک شهر کار ساده ای نیست اما اگه بتونیم چند نفر را خوشحال کنیم کار بزرگی انجام دادیم. روح زندگی ما همين عشقه. در صورتیکه بعضی از ما با يک ادبيات ناپسند در پی فرصتيم كه همديگه را تحقیر كنيم:
واااي چقدرر چاق شدي!
موهاي سفيدتم كه كم كم در اومد!
اينهمه كار ميكني براي اينقدرر در آمد؟!
تو واقعاً فكر ميكني در اين امتحان قبول ميشي؟!
و....
اين جمله ها و امثال اون كاملاً مخرب نيروي عشقند و عشق را از رابطه ها گريزان ميكنن. اگه بتونيم زيبايي رو تو نگاه خودمون جاي بديم اصولاً عشقه كه از وجود ما ساطع ميشه.
بياييم جريان عشق را تو زندگيمون جاري كنيم.
📝
چیزی که توی دنیای مجازی میبینم اینه که گفتمان از روابط بین زنها و مردها بشدت یک طرفه است.دلیلش هم اینه که اصولا زنان خیلی بیشتر عادت دارند از روابط خودشون بگن ولی مردها بیشتر به بخش فان روابط علاقه مندند.زنها بیشتر از دردهای خودشون میگن و مردها کمتر.چون حضور زنان بلاگر قویتره برای همین روایت ها از زندگی بشدت زنانه است.البته در کتاب اینجوری نیست و تعادل برقراره ولی متاسفانه رسانه امروز،کتاب نیست بلکه دنیای مجازیه.دنیایی سطحی و غیرقابل اعتماد که گاهی گویندگان آن ادمهای بیسوادی هستند که دهها هزار نفر را به اشتباه می اندازند.
خیلی کم دیده ام که مردها هم از عشق های خودشون از روابطشون خیلی ساده و ملموس بگن.نمی دونم.مطمئن نیستم شاید هم دید من اینجوری بوده چون نمی خوام اینجا با قطعیت حرف بزنم پس بهتره بگم" به نظر من مردها کمتر از زندگی خصوصی خودشون در دنیای مجازی حکایت دارند" و به نظرم این باعث میشه نیمه دیگر ماه دیده نشه.یا لااقل آن نیمه ای که ازش صحبت میشه همیشه روشن جلوه کنه ولی نیمه دیگه اش همیشه سیاه بمونه....
👤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ناامیدی سلاح سردیست در دست شیاطین
که انتهای آن مرگ خاموش یک ملت ست.
A0030.mp3
15.43M
اذان
📝طنین دلنشین اذان
🎤 حاج سلیم موذن_زاده_اردبیلی
حی علی الصلاه🕌
هدیه به چهارده معصوم
🔸🌸🔸🌸🔸🌸🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 وقتی خونت تو مونتبلو کانادا نشستی و این همه گرگ هم دور خونه باشن!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آبشار فصلی همجوار آبشار_لندی
.
اینجا ایرانم چهارمحال_بختیاری ،آبشار فصلی که ، همسایه و همجوار آبشار لندی و به گویش محلی
به نام آبشار_آب_دوغ_ترشه نامیده میشه...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عجیبترین پرندههای دنیا..!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیزاین خاص یکی از اقامتگاههای غرب هرمزگان
خدا همون موقع که داشت اثر انگشت هرکسی رو مختص خودش میآفرید میدونست آدمیزاد موجودیه که بعدها زیر همه چی میزنه.
اینو یادتون باشه که...
بدون خطر، عظمتی وجود نداره.
بدون تلاش، شانسی وجود نداره.
بدون صداقت، احترامی وجود نداره.
بدون تغییر، پیشرفتی وجود نداره.
بدون اعتماد، رابطهای وجود نداره.
بدون فداکاری، موفقیتی وجود نداره.
و بدون تعهد، عشقی وجود نداره...
يجا خوندم نوشته بود :
بزرگترین مشکل تو ارتباطاتمون اینه که گوش نمیدیم که بفهمیم؛ گوش میدیم تا جواب بدیم و چقدر بنظرم درسته.
وقتی نقش ناجی زندگی کسی و دارید؛ اولین کسی هستید که زمان قوی شدنش ترک میشید، چون وقتی شمارو ببینه یاد ضعفهای قدیمیش میافته
"مُردن"
ناگوار نیست
بلکه راه "زندگی" را ندانستن
ناگوارتر از مرگ است
@golchintap
آگاهی هر فرد ، شاید به دیگران
سرایت نکند ،
اما قطعا اسبابِ
روشنایی همگانی میگردد
@golchintap
📝
یه چیزی حدود چهارده سال پیش، با یکی از پسرای دانشگاه که اونم برق میخوند ولی به شعر و ادب علاقه داشت آشنا شدم. من تو خط داستان بودم و اون شاعر. چون من سال بالایی بودم، یکسال زودتر درسم تموم شد و بعدش بلافاصله تو گروه کودک تلویزیون(!) کارگاهها رو شروع کردم. هر چیزی که از محتوای جلسات چکشکاری فیلمنامهها یاد میگرفتم رو جزوه میکردم و یکبار که اومدهبود تهران، بهش دادم تا اونم بالا بکشم. الان حتا یادم نیست چرا یه مدت تهران بود، شاید سربازیش افتادهبود تهران. بههرحال من جزوههام رو لازم داشتم و بعد از مدتها یه قرار گذاشتیم تا هم همو ببینیم و هم جزوههامو بگیرم. قرار توی پارک موزه بود. خیلی از صحبت کردنمون نگذشته بود که دیدم یه پسربچهای میخواد نزدیکمون بشه و مردده. به پسر گفتم چی میخوای؟ بغضش ترکید. یه کاغذ به من داد گفت میشه به این شماره زنگ بزنی؟ من گم شدم. با توجه به اینکه لهجه و شلوار کردی داشت بهش نمیومد دروغ بگه. شماره رو گرفتم و گوشی رو دادم دستش و در تمام این مدت همکلاسی قدیمی میگفت ولش کن، برو بچه، اینجا واینستا. خلاصه. پسربچه گوشی رو داد دستم و آقایی که پشت خط بود و اونم لهجه داشت به من گفت خانم، این همشهری مارو برسون در یه ایستگاه مترویی، بقیهشو بلده. خب ایستگاه مترو به محل قرار ما خیلی نزدیک بود و من حس کردم که اینها یه خونوادهاند که برای کارگری اومدند تهران. قبول کردم بچه رو برسونم تا دم ایستگاه مترو و همکلاسی قدیمی همچنان مخالفت میکرد و فکر قرار خودمون و ادامه صحبتها بود. من جزوه و کیف و وسایلم رو گذاشتم پیش طرف و بچه رو بردم مترو رسوندم. وقتی برگشتم همکلاسی گفت من گوشیتو خاموش کردم، همش این یارو زنگ میزد. گوشی رو روشن کردم و دیدم اون آقاهه چندبار زنگ زده. زنگ زدم و گفتم من بچه رو رسوندم فلان ایستگاه و شما فلان ایستگاه بیاین دنبالش و بعد به صحبتهامون با همکلاسی سابق ادامه دادیم اما خشونت رفتاری این آدم منو ترسوند و شد آنچه نباید میشد! اون قرار نفرتانگیز آخرین رابطهی ما با هم بود و بهونه نوشتن این خاطره این بود که توی توییتر دیدم یه نفر نوشته (نقل به مضمون):
به رفتار طرف مقابلتون با همه افراد توجه کنید، نه فقط با خودتون. ببینید طرف با گارسون رستوران و راننده اسنپ و آدمای زیردستش چطور گپ میزنه. زنگ خطرها از برخورد طرف مقابل با دیگران زودتر به صدا درمیاد تا از رفتارش با خودتون.
👤نزهت الملوک
آگاهی هر فرد ، شاید به دیگران
سرایت نکند ،
اما قطعا اسبابِ
روشنایی همگانی میگردد
@golchintap
"تو به من "توجه" نميكنى،
من يك نفر را ميخواهم،كه تمامِ حواسش جمعِ من باشد"
اين را گفت و رفت...
بى خبر از اينكه
تمامِ خيالم
هر صبح
هر شب
هر روز
بى صدا،
پرسه ميزد حوالىِ خيالَش...
سوادِ نوشتن داشتم،
زبانِ گفتن هم،
ترس داشتم اما...
هر چه بود،
بى صدا
در دلم ميگذشت...
سالها بعد،
كنارِ كسى خواهد بود
كه روزى هزاران بار تصدقش رود،
خيالش اما،
جاىِ ديگر پرسه خواهد زد
@golchintap
📌نادیده گرفتن خود شامل موارد زیرنیز می شود:
۱. وقتی اذیت میشی ولی چیزی نمیگی
۲. بابت چیزهایی که تقصیر تو نبوده دائم عذرخواهی میکنی
۳. برای اینکه بقیه خوششون بیاد خود واقعیت رو مخفی میکنی
۴. وقتی دلت میخواد «نه» بگی ولی «بله» میگی
۵. فقط وقتی ناراحتن یا کارت دارن یاد تو میوفتن ولی تو بازهم به یادشونی
۶. براساس ارزشهای خودت عمل و زندگی نمیکنی
۷. وقتی بقیه خط قرمزات رو رد میکنن و تو ساکت میمونی
۸. همه تلاشت اینه که همه رو از خودت راضی نگه داری.