☘🌷☘☘☘
🌷☘
به بالا گَـر رسیدی سـُرنخـــوردی
پـس تو "مـردی"....🍀
اگــر دیــــــدی فقـیــری 🌷
لقمـه دادی پـس تو "مـردی"..
نــوازش روی احسان گـر
نمـودی پس تو "مـردی"....
اگـر راه درســتی پیــشه
کــــردی پـس تو "مـردی"♡
خیــال بــد ز سـر بیــرون
نمـودی پس تو" مـردی".....
به ســرعت میرود عمـرت
و پیری در کمین است...
خـدا را یک نفــس در 🍀
خــود بدیـدی پس تو "مـردی"🌷
☘🌷
🌷☘🌷🌷🌷
ناز کن شیرین غزل بس ناز دارد چشم تو
حس لذت آور شهناز دارد چشم تو
می نوازد روح را دیدار گرم چشمهات
یک نگه شیرینی اواز دارد چشم تو
کار حیرت اوری در چشمهایت دیده ام
پسر پیغمبری؟ اعجاز دارد چشم تو
در نگاهت خوانده ام اشعار نغز خواجه را
جلوه های گلشن شیراز دارد چشم تو
پشت چشمان سیاهت روشنی خوابیده است
یک چمن،یک باغ چشم انداز دارد چشم تو
می برد عطر نگاهت عقل و هوشم را،مگر
شیشه ی عطر غزل را باز دارد چشم تو
#استاد_شهریار🌺. . .
تو را اندازہ ے ذرات جانم، دوستت دارم
بہ پهنا و بزرگے جهانم ، دوستت دارم
بہ قدرے رخنہ ڪردے در هواے شعر هاے من
ڪہ حتے خارج از حدّ توانم، دوستت دارم
شدم جلدت بہ سان ڪفترے اما نمیدانی
تو را من بیشتر از آب و دانم، دوستت دارم
میان ابرے پس ڪوچہ هاے تار احوالم
تو دائم حاضرے آرامِ جانم،دوستت دارم
دخیل خواهشم،مجنون عشقت باورش با تو
فراتر از ضریحِ واژگانم، دوستت دارم
اگر چہ در هجوم وحشے قدّارہ ها اڪنون
شڪستہ چهرہ ام، اما همانم ، دوستت دارم
درون حلقہ هاے اشڪِ شوقم آہ، میبینی؟
تو را با بند بند استخوانم دوستت دارم
گمانم از ردیف این غزل فهمیدہ اے دیگر
ڪہ من همپاے سویِ دیدگانم ،دوستت دارم"
"هفت سینم" را چنین زیبا مهیا کرده ام
طرح اندام تو را در سفره ام جا کرده ام
سین اول؛ از "سرت"موی پریشان چیده ام
برسرش با باد و باران جنگ ودعواکرده ام
سین دوم؛ "سایبان"طاق ابروی تو را
بین سفره خط نستعلیق زیبا کرده ام
سین سوم؛ "سرمه" از چشمان تو آورده ام
ماه را با چشم زیبای تو رسوا کرده ام
سین چارم؛ "سیبی"از رخسار گندمگون تو
چیده ام تاهفت سینم را فریبا کرده ام
سین پنجم؛ "سرخی" لبهای شیرین تو را
مثل فرش قرمزی در سفره برپا کرده ام
سین ششم؛ "سوز" دستان تو در دستان من
مثل اینکه در زمستان دست خود "ها" کرده ام
سین هفتم؛ طرح "سیمای" تو را در چشم خود
جذر و مدی داده ام تا شکل دریا کرده ام
لذت "نوروز" امسالم دوچندان گشته است
چونکه با القاب زیبای تو غوغا کرده ام
#مسعود_محمدپور🌺. . .
نامش که برلب میرسد،صبر وقرارم میرود
رنج وغم و هرغصه ای از قلبِ زارم میرود
ازعشق آن زیباصنم رسوای عالم میشوم
تنها نه من، حیثیت از ایل و تبارم میرود
عطر خوش آغوش او دیوانه میسازد مرا
گیسو پریشان می کند، جان نزارم میرود
درخوابِمستی بودم ودیدم شرابارغوان
از چشمه یِ نوشین لب های نگارم میرود
منبوسه میگیرم زِاو،جمعیهم ازمن، گوئیا
خورشیدم و صدها قمر اندر مدارم میرود
هرشبخیالش درمنِ آشفته جولان میدهد
هر صبح امّا ناگهان، از روزگارم میرود
بی شک بدوناو زِمن چیزی نمیماند به جا
هم شعر من میمیرد و هم اعتبارم میرود
بعد از زمستان بیگمان آید زمستانی دگر
عمرم به داغ وحسرتِ، یک نوبهارم میرود
در ساعت دلدادگی، عشقش تجلّی میکند
نامش که برلب میرسد،صبر وقرارم میرود...
دلبری دارم،دلم با او خدایی میکند
شور چشمانش قرارم را هوایی میکند
وزن اشعارم همه در محور هر قافیه
شهریاری گشته و نغمه سرایی میکند
چهل ستون را بی ستون کرده قدمهای دلش
لرزه هایش هر مناری را هجایی میکند
تیشه ی فرهاد را بشکسته آن شور و نوا
جان شیرینی بپای او فدایی میکند
تا پل خواجو کشیده سرمه در چشمان من
شاعری را در فراقش چون سنایی میکند
دفتر شعرم شده یک مثنوی ناتمام
در هوای وصف او بیتی گدایی میکند
نقش او را میکنم حکی میان طاق دل
چون زلیخایی بپایش دلربایی میکند
شگفت انگیز ترین رفتار انسان؟
از عالمی پرسيدند:
شگفت انگيز ترين رفتار انسان چيست؟
پاسخ داد: از كودكى خسته میشود، براى بزرگ شدن عجله میکند و سپس دلتنگ دوران كودكى خود میشود
ابتدا براى كسب مال و ثروت از سلامتى خود مايه میگذارد.
سپس براى باز پس گرفتن سلامتى از دست رفته پول خود را خرج میکند و طورى زندگى میکند كه انگار هرگز نخواهد مرد، و بعد طورى میمیرد كه انگار هرگز زندگى نكرده است!
آنقدر به آينده فكر مى كند كه متوجه از دست رفتن امروز خود نيست، در حالى كه زندگى گذشته يا آينده نيست، زندگى همين حالاست.🌺
باید کسی باشد
که بی دلیل دوستت بدارد
بی موقع پیام بدهد، حالت را بپرسد
گاهی یک پیام ساده و ناگهانی
یادآورمان می کند که بود و نبودمان
چقدر اهمیت دارد😉
♥️
گاهی اعتماد کن
گاهی فراموش کن
گاهی زندگی کن
گاهی باور کن
گاهی فرشته باش
گاهی فریاد کن
گاهی دریا باش
گاهی برکه و گاه همه چیز
اما همیشه انسان باش
این است رسالت تو: انسانیت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی
دوی استقامت است
نه دوی سرعت!
عجله نکن
از دویدن و مسیرت لذت ببر...
رنگِ اشکم! بی تـو دارد ارغـوانی می شود
سرفـه هایم تـازگی ها آنچنـانی می شود
انتظارت کـار دارد دستِ چشمم می دهد
رفتـه رفتـه عینکم تـه استکـانی می شود
هرچه غم بود از دلم بااشک بیرون شد ولی
خاطراتت پشتِ پلکـم، بایگـانی می شود
کوهِ طاقت هم که باشی عشق آبت میکند
شانه های مَردِ عاشق، استخوانی می شود
صفحه ای از دفترم را باد با خود بُرد و رفت
داستـانِ عشقِ مـا فـردا جهـانی می شود
بی تـو اطرافم پُـر از ارواحِ سرگردان شده
بـرنگردی شـاعـرت قطعأ روانی می شود
کـار و بــارِ آدمِ عــاشـق ، نـدارد اعتـبـار
مُردنش هم مثلِ اشکش ناگهانی میشود
.
دوستت دارم ولی میترسم عنوانش کنم
قصد دارم تا ابد چون راز پنهانش کنم
نذر کردم گر گذر از کوچه قلبم کنی
رد پایت را ببوسم جان به قربانش کنم
یا اگر حتی به خوابم سرزده ره گم کنی
سد راهت میشوم تا بوسه مهمانش کنم
کوچه را مامور کردم تا بماند دیده بان
وعده دادم گر بیایی من چراغانش کنم
جغد شوم قصه را گفتم رَود از خانه ام
جای آن بلبل بیاید تا غزل خوانش کنم
بی وفایی می کند بیداد یابم باوفا
چون در آغوشش بگیرم سخت زندانش کنم
اوشودسنگ صبوری برمن سنگ صبور
مو به مو گویم سخن محرم به اسرارش کنم...
صدايت مى زنم شب ها دلم انگار مى لرزد
جوابم مى دهى "جانم" تنم هر بار مى لرزد
به هر ساعت دلم مضرب توانم عشق بى پايان
تپش در سينه مى گويد تو را تكرار مى لرزد
نوازش كن تو قلبم را كمى آهسته آهسته
گسل در شهر تهرانم كه بى اخطار مى لرزد
من از اين عشق لبريزم تو را اما نمى دانم
اگر باور كنم هرگز ، لب از انكار مى لرزد
هزاران فرسخ از قلبت بگو ديوار اما نه
كه من تنها ، دلم در پشت اين ديوار مى لرزد..•
توبگو دل، ڪہ بـہ آهنــگِ دلت ســاز ڪنم..
تو بگو عشق،ڪہ مـن عــاشقے آغــاز ڪنم..
تو بگو راز، ڪہ من بشڪنم این قفلِ سڪوت..
سرِ صحبت بہ تـو اے محـرمِ دل باز ڪنم..
تو بگو نـاز، ڪـہ بـا قیــمت جـان مشتریم..
دادہ دستــور دلــم ســوے ِتــو پرواز ڪنم..
تو بگو آہ، ڪہ مـن خستــہ ام از دربہ درے..
دلِ ویـران شدہ را بــا تــو سرافــراز ڪنم..
تو بگو غم، ڪہ من از قِصہ ے پر غُصہ پرم..
تو بیـا تــا ڪـہ خــوشے را بہ دل آواز ڪنم..
تو بگو بخـت، ڪــہ افتـــادہ گرہ پشت گرہ..
با تــو حتـما گـــرہ از فــالِ سیـــہ باز ڪنم..
تو بگو شعر، ڪہ من شاعر تو سنگ صبــور..
آمــدم بـــا غــزلے عشق خـــود ابـراز ڪنم..
°`
دعای قشنگ واسه همدیگه کنیم
🤲ﺩﻋﺎ کنیم
هیچکس ﺩﻟﺶ ﻧﮕﯿﺮﻩ،
ﺍﮔﻪ ﻫﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺧﺪﺍ ﯾﻪ ﻫﻢ ﺻﺤﺒﺖ ﺧﻮﺏ ﺑﺬﺍﺭﻩ ﺳﺮ ﺭﺍﻫﺶ!
🤲ﺩﻋﺎ کنیم
که ﺍﺷﮑﯽ ﺍز ﭼﺸﻤﺎن هیچکس ﻧﯿﺎﺩ،
ﺍگر هم اﻭﻣﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﺑﺎﺷﻪ!
🤲ﺩﻋﺎ کنیم
هیچکس ﺩﻟﺶ ﭘﺮ ﻧﺸﻪ،
ﺍﮔﻪ ﻫﻢ ﭘﺮ ﺷﺪ ﭘﺮ ﺑﺸﻪ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺍﺯ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ!
🤲ﺩﻋﺎ کنیم
هیچکس ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﻧﺸﻪ،
ﺍﮔﻪ ﻫﻢ ﺷﺪ ﺧﺪﺍ ﺯﻭﺩ ﯾﻪ ﺍﻣﯿﺪ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻬﺶ ﺑﺪﻩ!
🤲ﺩﻋﺎ کنیم
ﻫﺮ کس ﻫﺮ آرزویی ﺗﻮ ﺩﻟﺶ ﺩﺍﺭﻩ
ﺑﻬﺶ ﺑﺮﺳﻪ!
🤲ﺩﻋﺎ کنیم
حکمت خدا با آرزوهامون یکی باشه
🍁
🔹 تحقیر زمینه ساز گناه 🔹
✍ از راه هاى مهم تربیت و هدایت، شخصیت دادن به افراد مخصوصاً به كودكان است، بنابراین یكى از امورى كه در مساله تربیت فرزند قطعاً باید مورد توجه قرار گیرد، مساله تحقیر و ایجاد خودكم بینى است. پدر و مادر و مربیان، باید به كودك احترام بگذارند و غرور او را سركوب ننمایند و به عبارت دیگر، از هر موضوعى كه عقده حقارت و خودكم بینى در كودك ایجاد مى كند دورى نمایند و در بزرگسالان نیز مساله چنین است باید احترام كافى به مردم گذارد تا احساس كمبود و حقارت ننمایند و گرنه سر از عقده حقارت بیرون آورده و منشا انحرافات و گناهان خواهد شد.
امام هادى علیه السلام مى فرماید: «من هانت علیه نفسه فلا تامن شره» (تحف العقول،ص574) «كسى كه شخصیتى براى خود قایل نیست از شر او بر حذر باش.»
🔸امیر المؤمنین علیه السلام مى فرماید:
«من كَرُمَت علیه نفسه لم یُهِینها بالمعصیة» (غرر الحكم،ج2) «كسى كه نفس خویش را گرامى مى دارد با گناه خوارش نمى سازد.»
📚 کتاب گناه شناسی، محسن قرائتی
👤استاد قرائتی
❀
┏━━━━━━┓
⠀
روزى مالک اشتر از بازار كوفه میگذشت
در حالی که عمامه و پيراهنى از كرباس
بر تن داشت
مردى بازارى بر در دكانش نشسته بود
و عنوان اهانت زبالهاى (كلوخ)
به طرف او پرتاب كرد
مالک اشتر بدون اينكه به كردار زشت بازارى
توجهى بكند و از خود واكنش نشان دهد
راه خود را پيش گرفت و رفت
مالک مقدارى دور شده بود يكى از رفقاى
مرد بازارى كه مالک را میشناخت به او گفت:
آيا اين مرد را كه به او توهين كردى شناختى!؟
مرد بازارى گفت: نه نشناختم
مگر اين شخص كه بود؟
دوست بازارى پاسخ داد: او مالک اشتر
از صحابه معروف اميرالمؤمنين بود
همين كه بازارى فهميد شخص اهانت شده
فرمانده و وزير جنگ سپاه على علیهالسلام
است از ترس و وحشت لرزه بر اندامش افتاد
با سرعت به دنبال مالک اشتر دويد
تا از او عذرخواهى كند
مالک را ديد كه وارد مسجد شد
و به نماز ايستاد پس از آنكه نماز تمام شد
خود را به پاى مالک انداخت
و مرتب پاى آن بزرگوار را میبوسيد
مالک اشتر گفت: چرا چنين میكنى!؟
بازارى گفت:
از كار زشتى كه نسبت به تو انجام دادم
معذرت میخواهم و پوزش میطلبم
اميدوارم مرا مورد لطف و مرحمت خود
قرار داده از تقصيرم بگذرى
مالک اشتر گفت:
هرگز ترس و وحشت به خود راه مده
به خدا سوگند من وارد مسجد نشدم
مگر اينكه درباره رفتار زشت تو
از خداوند طلب رحمت و آمرزش نموده
و از خداوند بخواهم كه تو را
به راه راست هدايت نمايد
↲بحارالانوار، جلد ۲
❀
┏━━━━━━┓
با عشق تو در گیرم و با مهر تو در بند
با ناز تو محشورم و از وصل تو خرسند
اے گونه ے تو میوه ے شیرین بهشتی
شاید ڪه انارے زده با روے تو پیوند
آویخته بر شاخه ے لبهاے تو هر روز
پر آب ترین ، سرخ ترین میوه ے لبخند
مهر من و قهر تو و این جنگ مداوم
در جبهه ے تسخیر تو آفند و پدآفند
چون روح به تن باشے و در لحظه ے دیدار
آیا شود از لذّت دیدار تو دل ڪَند ؟!
اے همدم من ، حورے شیداے بهشتی
همراه من اے هدیه ے زیباے خداوند
تا هستم و هستے ، همه ے هستیِ من قند
جان قند، زمین قند ،زمان قند، جهان قند
هرگز نشوم از تو جدا اے گل زیبا
سوگند به آن صورت زیباے تو سوگند
ً ️
حاضرم چندسال از عمرمو بدم اما واسه یه ساعت ببینمت، بغلت کنم، عطرتو بکشم توی ریههام، باهات قدم بزنم، باهات بخندم.
حاضرم همهچیمو بدم خندههاتو ببینم. وقتی میخندی دنیام قشنگ میشه. دوست دارم از همه چیزای خوب سهم تو باشه و غمات هم مال من!
زندگی کوتاه است
نه غمش میارزد
و نه شادی ماندن دارد...
بهترین راه برایت این است
که بخندی و بخندی و بخندی
به غمش...
به کَمش...
و زیادی...
و همش..
🍃🌼🍃
🌺خدای من چگونه ناامید باشم،
🌼در حالے ڪه تو امید منی
🌸چگونه سستے بگیرم
🌺ڪه تو تڪیهگاه منی
🌼ای آنڪه با ڪمال زیبایے و نورانیت
🌸آنچنان تجلے ڪردهاے ڪه
🌺عظمتت بر تمامے ما سایه افڪنده
🌼نگاه خود را از ما مگیر
🌸شبتون بهشتی و زیبا
🍃🌼🍃
وقتی روزای سخت زندگیتو تنها میگذرونی،
دیگه برات مهم نیست کی میمونه و کی میره!
هیاهوی غریب و مبهمی پیچیده در جانم
پُرَم از حسِ دلگیری که نامش را نمیدانم
تو اقیانوسِ سرشار از تلاطمهای آرامی؛
و من دریاچهی اشکی، که دائم رو به طغیانم
بزن نِی، باز غوغا کن، بزن دَف، شور برپا کن
به هر سوزی بگریانم، به هر سازی برقصانم
ببین آیینهوار از حس تصویر تو لبریزم
تو آرامی من آرامم، پریشانی پریشانم
اگر شعری نوشتم رونویسی از نگاهِ توست
که این دیوانگیها را من از چشم تو میخوانم
#سیده_تکتم_حسینی