eitaa logo
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
3.9هزار دنبال‌کننده
26.5هزار عکس
10.8هزار ویدیو
196 فایل
💠خاطرات،وصایا،سیره عملی شهدا💠 ،انتقادات پیشنهادات @Sun_man313 🕪مسئول تبادلات و تبلیغات 👇👇 @MZ_171 تبادل فقط با کانالهای انقلابی و مذهبی بالای 1k در غیر اینصورت پیام ندهید این کانال در سروش👇 https://sapp.ir/golestanekhaterat
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 🍂 💠 ۲۰۷ هادے با شلوار لباسِ نظامے اش و تے شرت مشڪے رنگے رو بہ رویم ایستادہ،پیراهن لباسش روے ساعد دستش آرام تاب میخورد. چند قدم بہ سمتش برمیدارم،پیراهنش را مقابلم میگیرد و میگوید:ڪمڪم میڪنے؟ لبخند عمیقے میزنم و پیراهن را از دستش میگیرم،پشتش مے ایستم و میگویم:فڪرامو ڪردم! همانطور ڪہ دست راستش را داخل آستین پیراهن مے برد میگوید:خب! نفس عمیقے میڪشم و لب میزنم:چند روز دیگہ میگم! دست چپش را هم داخل آستین مے برد و من برایش آیت الڪرسے میخوانم. پیراهنش را مرتب میڪند و من پشت سرش تمام دعاهاے خیر جهان را فوت میڪنم! دل از ابهت مردانہ اش در این لباس میڪنم و مقابلش مے ایستم،بدون حرڪت بہ صورتم زل زدہ. مُردد دستانم را بالا میبرم و اولین دڪمہ اش را با عشق مے بندم! نفس عمیقے میڪشد،پرہ هاے بینے اش ڪمے مے لرزند. دڪمہ ے دوم را مے بندم و در دل برایش سورہ ے ڪوثر میخوانم! دڪمہ ے سوم را میبندم و بغض میڪنم! دڪمہ ے چهارم را مے بندم و بہ حضرت مادر مے سپارمش! هر چہ برایش خیر است...حتے شهادت... دلم تنها بہ وجود خاڪے اش بستہ نشدہ،دلم با روحش عجین شدہ! تشڪر میڪند و عمیق نگاهم میڪند،بے اختیار سرم را پایین مے اندازم و آرام میگویم:منتظرم... لبخند شیطنت آمیزے میزند و سرش را خم میڪند تا صورتش مقابل صورتم قرار بگیرد. _منتظر چے؟ لبم را بہ دندان میگیرم و رها میڪنم،همانطور ڪہ چشمانم را مے بندم سریع میگویم:ڪہ برگردے! چشمانم بستہ است اما لبخندے ڪہ روے لبان و در چشمانش نقش بستہ حس میڪنم! میخواهد چیزے بگوید ڪہ چند تقہ بہ در میخورد و صداے همتا مے پیچد:هادے! بابا میگہ از هم دیگہ دل بڪنید زود بیاید دارہ دیر میشہ،مامان و باباے آیہ ام اومدن. چشمانم را باز میڪنم و سر برمیگردانم:اِ! ڪے اومدن؟ همتا مهربان میگوید:همین چند لحظہ پیش. هادے ساڪش را روے دوشش مے اندازد و پوتین هایش را در دست میگیرد. _بریم پایین. سہ نفرے از اتاق خارج میشویم و بہ سمت جمع مے رویم. هادے مشغول حلالیت طلبیدن از همہ میشود،اول از همہ بہ سمت مهدے و فرزانہ میرود. دست فرزانہ را مے بوسد و قطرہ ے اشڪے از گوشہ ے چشمش مے چڪد. فرزانہ طاقت نمے آورد و دوبارہ سیل اشڪانش جارے میشوند. هادے چندین بار پشت سر هم دستش را مے بوسد و زمزمہ میڪند:پسرِ سرتق و ڪلہ شقہ تو بخاطرہ همہ ے اذیتاش ببخش! فرزانہ بہ هق هق مے افتد و سر هادے را در بغل میگیرد،بریدہ بریدہ میگوید:ڪاش... ڪاش...خدا...بہ...هَ...همہ... از این پسر سرتقا بدہ! دورت بگردم مادر! سپس بے قرار موهاے هادے را مے بوید و مے بوسد،در چشمان مهدے اشڪ جمع شدہ اما غرور مردانہ اش اجازہ ے اشڪ ریختن نمیدهد. هادے بہ زور از فرزانہ جدا میشود و بہ سمت همتا و یڪتا میرود. همتا سعے میڪند لبخند بزند و با هادے شوخے میڪند،یڪتا آرام اشڪ میریزد و محڪم دست هادے را میگیرد. هادے هر دویشان را در آغوش میڪشد و از صمیم قلب میگوید ڪہ دوستشان دارد و مراقب مادرشان باشند. نوبت بہ پدر و مادر من ڪہ میرسد،گرم ازشان حلالیت مے طلبد و بدون اجازہ دست هر دویشان را مے بوسد! مثل پدر و مادرش خودش! دستے بہ سر یاسین میڪشد و چند لحظہ در آغوش مے گیردتش،یاسین ڪنجڪاو مے پرسد:اگہ واقعا میرے جنگ چرا تفنگ ندارے؟! هادے آرام میخندد و جواب میدهد:تفنگمو نمیتونم با خودم بیارم،اونجا بهم میدن. یاسین چشمانش را تا آخر باز میڪند و مُردد میگوید:خیلے مراقب خودت باش باشہ؟ هادے متعجب نگاهش میڪند:بالاخرہ باهام دوست شدے؟ یاسین موهایش را مے خاراند و مظلوم من را نگاہ میڪند:دوست ڪہ...نمیدونم! ولے چند روز پیش آیہ با خدا یواشڪے حرف میزد میگفت اگہ تو چیزیت بشہ حس میڪنہ و انگار براے خودش اتفاق افتادہ! همہ ے نگاہ ها بہ سمت من برمیگردد،لبم را بہ دندان میگیرم و از شرم سرم را پایین مے اندازم. دلم میخواهد آب بشوم و بروم داخلِ زمین! اشڪ در چشمان یاسین حلقہ میزند،محڪم دست هادے را میگیرد و میگوید:مراقب باش تیر نخورے بمیرے وگرنہ آبجے آیہ ام میمیرہ! هادے لب میزند:خدانڪنہ! با حالت خاصے از مقابل یاسین بلند میشود و بہ سمتم قدم برمیدارد. انگشتان لرزانم را در هم گرہ میزنم و چیزے نمیگویم،آرام مے گوید:تو ڪارے باهام ندارے؟ بدون اینڪہ سر بلند ڪنم میگویم:نہ! فقط مراقب خودت باش. دست راستش را بلند میڪند و پَرِ چادر رنگے ام را میگیرد،همانطور ڪہ با تمام وجود چادرم را مے بوسد میگوید:مراقب قلب هر دومون هستم! بوسہ اے ڪہ بہ چادرم میزند عجیب بہ جانم مے چسبد! بے میل چادرم را رها میڪند و بہ چشمانم زل میزند،سعے میڪند ڪسے صدایش را نشوند. ... http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
❣گل برای پرتغال توسط کوارشما در دقیقه 45 ایران 0 - پرتغال 1 پایان‌نیمه اول... https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
❣شما ثابت کردین میشه برنده نبود اما شجاع بود بهترین بود غرور آفرین بود و با تمام جان برای پیروزی جنگید ممنون بچه ها سرتون سلامت...🌷 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
مظفری کارشناس داوری: پنالتی پرتغال درست نبود و هیچ خطایی روی رونالدو رخ نداد... https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
❣چند سانتی متر تا خوشبختی...😔💔 طارمی اگه اینو گل میکرد صدرنشین گروه میشدیم...! https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
❣با غم انگیزترین حالت جام جهانی چه کنم...؟ حذف با یک امتیاز اختلاف فقط...😔 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
💟از جام رفتیم؛ اما در یادها ماندیم.... تبریک به خاطر بازی غرورآفرین بازیکنان تیم ملی فوتبالمون...🇮🇷 https://eitaa.com/javanan_enghelabi313 https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
❣بچه ها بخدا از #شهدا جلو میزنید ... اگــر رعــایت کـنید کــه دل امــام زمـــان(عج)نـلـــرزه...!!😔 |• #حاج_حسین_یکتا •| http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
❣•|وَوَجَدَڪ‌ ضٰالافَهَدے|• و ٺُ‌را‌سرگشتہ‌یافت‌پس‌هدایتـ ‌ڪرد🌙🌸 |•بَسیـــــجے‌ها•|🍃 http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
❣ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ ... سوگند به قلم، وقتےڪ بر صفحه دلتنگےما میچرخد.... #شبتون_شهدایی http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا