هدایت شده از 🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
سلام✋
🌸چلهمون از امروز شروع میشه
ترک یک گناه و نذر لبخند صاحب الزمان(عج)
💪میخوایم کمر همت ببندیم و گناه نکنیم تا دل حضرت مادر(س) رو شاد کنیم و در ظهور آقامون حضرت حجت(عج) مؤثر باشیم.
یا زهرا✌️
#کانال_گلستان_خاطرات_شهدا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
هدایت شده از ستارگان آسمانی ولایت⭐️
1_14382337.mp3
6.02M
#بسم_رب_الحسین
زیارت عاشورا
با صدای حاج #صادق_آهنگران
خیلی زیبا التماس دعا
#به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت
@golestanekhaterat
#کانال_گلستان_خاطرات_شهدا
لباس یاس بر تن کرد
زهرا...
کنار دست او بنشست
مولا.
محمد خطبه خواند
زهرا بلی گفت...
غلط گفتم بلی نه یا علی گفت.
سالروز ازدواج حضرت علی
وحضرت فاطمه مبارک باد...
http://eitaa.com/golestanekhaterat
💞مادرم کرده سفارش که بگو اول ماه
بابی انت و امی یا #ابـاعبدالله (ع)💞
🌹السَّلامُ عَلَیکَ یا اَباعَبدِاللَّه
🌸🍃 سلام صبحتون بخیر
حلول ماه پر برکت ذی الحجه بر شما مبارک.
🌸💖🌸💖🌸💖
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مولودی سالروز #ازدواج آقا امیرالمومنین و خانوم زهرا سلام الله علیها
#بسیار_زیبا_و_مست_کننده
#حتما_ببینید و لذت ببرید
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
🌷
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
🖼 طرح ویژه | چرا عمل نمیکنیم؟
رهبر انقلاب: مگر نمیگوییم که جهیزیهی حضرت زهرا (س) چیزهایی بودکه انسان با شنیدن آنها اشکش جاری میشود؟مگر نمیگوییم که این زن والامقام،برای دنیاو زیور دنیا هیچ ارزشی قائل نبود؟مگر میشود که روزبهروز تجملگرایی و چیزهای پوچ زندگی را بیشتر کنیم و مهریهی دخترانمان را زیادتر نماییم؟!
🌸 سالروز ازدواج حضرت امیرالمومنین (ع) و حضرت زهرا(س) مبارک🌸
@javanan_enghelabi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#عاشقانه_شهدا
اولین چیزی که میاد تو ذهنت بهش بگی،چیه؟؟...
#همسرمعززشهیدمحرم_ترڪ (اولین #شهیدمدافع_حرم)
#مدیون_خانواده_شهداییم
http://eitaa.com/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
😂طنز جبهه😂
#پستانک 😂😂😂
عملیات والفجر چهار، در گردان میثم به فرماندهی برادر کساییان، تک تیرانداز بودم. برادر ژولیده که فکر کنم #شهید شد، مسؤول دسته بود برای این که بچه ها توی اون شرایط سخت روحیه را حفظ کنند به شوخی پستانکی🍼 به گردنش انداخته بود. همین طور که به سوی منطقه پیش میرفتیم، گاهی با صدای شبیه بچه شیرخواره گریه 😭میکرد و یکی از برادران پستانک را در دهانش میگذاشت و او ساکت می شد.
بعد از #عملیات در قله کله قندی و کانی مانگا چند نفر از برادران مجروح شدند. زخمی ها را روی برانکارد گذاشتیم و دادیم دست اسرایی که در اختیار داشتیم تا آنها را پایین بیاورند... یکی از اسرا حاضر به کمک نبود. دوستی داشتیم که او را با اسلحه تهدید کرد. عراقی فکر کرد میخواهیم او را بکشیم، زد زیر گریه😭. ژولیده هم پستانکش🍼 را از جیبش در آورد و در دهان اسیر گذاشت. با دیدن این صحنه همه خندیدند😂 حتی خود اسیر!!! اسیر بعد از این موضوع آمد و زیر برانکارد را گرفت.😉
راوی: مسعودی کوله بار صفحه ۴۸
http://eitaa.com/golestanekhaterat
🌹 نـــ✒ــون وَ الْــــقَــلَــم 🌹
#آیه_های_جنون
#قسمت_431
سرش را تڪان میدهد:وقتے از حال رفتے از اتاق اومدم بیرون،اون زنو دیدم! همون خانم باردار ڪہ همسرش شهید شدہ بود!
پرستار گفت رفتے پیششون و یهو از حال رفتے!
اگہ بخاطرہ اون حالت بد نشدہ تو چشمام نگاہ ڪن بگو!
لبم را با زبان تر میڪنم و سریع مے گویم:اشتباہ برداشت ڪردے عزیزم! من فقط...
اجازہ نمیدهد حرفم تمام بشود با تحڪم مے پرسد:با دیدن اون خانم حالت بد شد یا نہ؟!
سرم را بہ نشانہ ے مثبت تڪان میدهم و لب میزنم:آرہ!
سرش را بہ نشانہ ے تاسف تڪان میدهد و پیشانے اش را بالا میدهد.
_انگار آدم دومیہ زندگیتم نیستم!
با قدم هاے بلند بہ سمتش مے روم،میخواهم دهان باز ڪنم ڪہ مظلوم نگاهم میڪند:هنوز بهش علاقہ مندے؟!
با حرص مے گویم:این چہ سوالیہ مے پرسے؟! متوجہ حرفات هستے؟!
نفس عمیقے میڪشد:اصلاح میڪنم! هنوز فراموشش نڪردے؟!
جا میخورم،چند ثانیہ سڪوت میڪنم.
دستے بہ صورتش میڪشد:پس حق با مامانم بود!
ابروهایم را بالا مے اندازم:چے حق با مامانت بود؟!
پوزخندے میزند:شایدم آدم دومیہ زندگیتم!
بے اختیار بلند مے گویم:متوجہ حرفات هستے؟! خب منم آدم دومیہ زندگیتم!
چشمانش را بہ چشمانم مے دوزد:نہ نیستے! تو آدم دومے زندگیہ من نیستے! تو همہ ے زندگے منے اینو هنوز نفهمیدے؟!
وقتے تو اومدے دیگہ تو ذهن من آوایے نموند! گذشتہ اے نموند! علاقہ اے بہ آدم دیگہ اے نموند! دردے نموند! غمے نموند! زندگے عادے اے نموند!
همہ چے شدے تو! همہ چے شد آیہ!
پوزخندے میزند:اما تو چے؟! انگار...
مڪث میڪند،چشمانم را ریز میڪنم:انگار چے؟!
_انگار فقط از میون ناراحتیات بہ من پناہ آوردے!
سرم را بہ نشانہ ے تاسف تڪان میدهم:برات متاسفم! عصبے اے متوجہ نیستے چے میگے! بهترہ بحث نڪنیم!
لبخند میزند! از آن لبخند هاے بدتر از گریہ!
عمیقش میڪند! خیلے عمیق!
چشمان مشڪے اش دوبارہ برق مے زنند! برقے عجیب!
_قبل از عقد مامانم گفت همہ ے شرایط آیہ رو میدونے،تو عاشقشے و اون فقط شفیتہ ے عشقت شدہ! بہ مروز زمان متوجہ میشے!
انقدر برات ڪمم ڪہ هنوز فراموشش نڪردے؟! ڪہ هنوز با یہ تلنگر تن و قلبت براش مے لرزہ؟!
رقیبِ من یہ آدم مُردہ ست؟!
بے اختیار میگویم:هادے نَمُردہ! شهید شدہ! شهید زندہ ست!
بہ وضوح دیدم جان از چشمانش رفت...
سوره ے یازدهم نازل شد،آغازِ فاصلہ...
✍نویسنده:لیلے سلطانے
🍃یادِ تو مے وزد ولے...
بے خبرم زِ جاے تو...🍃
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌹نـــ✒ــون وَ الْــــقَــلَــم🌹
#آیہ_هاے_جنون
#قسمت_432
بے اختیار میگویم:هادے نَمُردہ! شهید شدہ! شهید زندہ ست!
بہ وضوح دیدم جان از چشمانش رفت...
سورہ ے یازدهم نازل شد،آغازِ فاصلہ...
مات و مبهوت نگاهم میڪند و سرش را تڪان میدهد:پس هنوز برات زندہ س!
چشمانم را میبندم و نفس عمیقے میڪشم،چند ثانیہ بعد چشمانم را باز میڪنم و میگویم:اشتباہ برداشت ڪردے! منظورم این بود طبق اعتقادات من بین مرگ و شهادت فرق هست! همین روزبہ! همین!
تڪانے بہ گردنش میدهد ڪہ صداے شڪستن استخوان هایش بلند میشود!
سیاهے چشمانش را بہ چشمانم مے دوزد.
_امیدوارم همینطورے باشہ!
دستے بہ صورتش میڪشد و ادامہ میدهد:بهترہ برم بخوابم بعدا حرف بزنیم! نمیخوام...
حرفش را ادامہ نمیدهد و بہ سمت اتاق خواب راہ مے افتد. آب دهانم را فرو میدهم و عقب گرد میڪنم،خودم را روے مبل تڪ نفرہ اے پرت میڪنم و چشمانم را مے بندم.
ذهنم آشفتہ شدہ،از دیدن آن صحنہ در بیمارستان تا رفتار روزبہ!
خودم را روے مبل جمع میڪنم،نمیدانم این بغض لعنتے چہ از جانم میخواهد؟!
دوبارہ صداے هق هق هاے آن دخترڪ در سرم مے پیچد،با هر دو دست سرم را مے گیرم و نالہ میڪنم:اے خدا! نہ!
جوابے ڪہ مے شنوم باز صداے هق هق است!صداے هق هق هاے چهار سال و نیم قبل خودم!
با هر دو دست سرم را مے فشارم،نمیدانم چہ مرگم شدہ!
چشمانم را ڪہ از هم باز میڪنم،هادے را مقابلم مے بینم!
مات و مبهوت نگاهش میڪنم! مقابلم ایستادہ با همان لباس نظامے!
بغضم راہ پیدا میڪند و بہ چشمانم سرایت میڪند،تصویرش تار میشود،چشمانم مے سوزند.
قطرات اشڪ بارش مے گیرند،تصویرش محو میشود!
مے ترسم،از حرف هاے روزبہ مے ترسم! از این ڪہ حق با او باشد! از این ڪہ ندانستہ روحم در گذشتہ ماندگار شدہ باشد و حالا با یڪ تلنگر از هم پاشیدہ!
نفس عمیقے میڪشم و آب دهانم را فرو میدهم،از روے مبل بلند میشوم و بہ سمت سرویس بهداشتے میروم.
صداے باز و بستہ شدن در اتاق خواب مے آید،براے این ڪہ چشمان اشڪ آلودم را نبیند خودم را داخل سرویس پرت و در را قفل میڪنم!
مقابل روشویے مے ایستم و آب سرد را باز میڪنم،همانطور ڪہ بہ خودم در آینہ زل زدہ ام مشتے آب برمیدارم و روے صورتم مے پاشم.
حالم ڪمے جا مے آید،صداهاے نامفهومے از پذیرایے بہ گوش مے رسد.
بے توجہ سرم را زیر آب میبرم و چشمانم را مے بندم،قطرات سرد آب روے صورتم مے لغزند و خودشان را بہ زیر گردنم مے رسانند.
چند تقہ بہ در میخورد و سپس صداے روزبہ مے آید:آیہ!
جوابے نمیدهم،ناے حرف زدن ندارم!
سڪوتم را ڪہ مے بیند مے گوید:یڪم زیادہ روے ڪردم میدونم! معذرت میخوام عزیزم الڪے حساس شدم!
نمیدانم چرا با این جملہ اش دوبارہ بغضم پر رنگ میشود و اشڪ بہ چشمانم هجوم مے آورد!
دو تقہ بہ در میزند و مردد مے پرسد:قهرے؟!
باز جوابے نمیدهم،چند ثانیہ بعد دستگیرہ ے در را بالا و پایین میڪند.
چند بار این ڪار تڪرار میڪند،وقتے مے بیند در قفل است دوبارہ چند تقہ بہ در میزند و صدایش رنگ نگرانے مے گیرد:صدامو میشنوے؟! چرا درو قفل ڪردے؟!
سرم را از زیر آب بیرون مے آورم و نفس عمیقے میڪشم،روزبہ همچنان مشغول ڪلنجار رفتن با در و صدا زدن من است!
شیر آب را ڪہ مے بندم مڪث میڪند،حولہ ے ڪوچڪ سفید رنگے ڪہ گل هاے برجستہ ے شیرے و ڪرم رنگ دارد را برمیدارم و روے صورتم میڪشم.
آرام مے گویم:الان میام!
نفسش را بیرون میدهد:چرا درو قفل ڪردے؟!
موهایم ڪمے خیس شدہ،بے توجہ حولہ را سر جایش برمیگردانم و مقابل در مے ایستم.
مردد در را باز میڪنم،روزبہ با چهرہ اے درهم مقابلم ایستادہ.
دستے بہ صورت نم دارم میڪشم و سرفہ اے میڪنم،سیاهے چشمانش آزارم میدهند!
خبرے از آن دو جفت سیاهے سرد و ترسناڪے ڪہ روز اول دیدم نیست!
جایشان را بہ دو چشم عاشق دادہ اند!
یڪ لحظہ دلم تنگ میشود،براے آن روزبہ مغرور و سرد و نچسب!
براے روزبهے ڪہ درگیر آیہ نشدہ بود!
براے آیہ اے ڪہ از عالم و آدم بریدہ بود و ڪارے بہ ڪار ڪسے نداشت!
نفس عمیقے میڪشد:خوبے؟
✍نویسنده:لیلے سلطانے
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مراسم عروسی شهید مدافع حرم!👏
حضور شهیدان محمدتقی سالخورده، عبدالرحیم فیروزآبادی و سیدرضا طاهر
در مراسم ازدواج شهید #میثم_علیجانی
#پیوند_شهدایی
🌸 سالروز #ازدواج حضرت امیرالمؤمنین و حضرت زهرا (س)
http://eitaa.com/golestanekhaterat
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
🔴تو دولت #روحانی تقسیم کار شده.. نصفشون #دزد هستن، نصفشون #خائن ☝️
یک خائن درجه یک این شخصه☝️ #کلانتری رئیس #محیط_زیست.. کسیکه رسما اعلام کرده بدنبال نابودی #کشاورزی #ایران است!
➖➖➖➖➖
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
📝 #فرازی_از_وصیت_نامه_شهید
#شهیدمدافع_حرم حسن رجائی فر
🌸 وقتی که می خواهید من رابه خاک بسپارید چشمانم را باز نگهدارید تا#دشمنان بدانند با چشمان باز شهید شدم.
🌸 مشت هایم را گره کرده نگه دارید تا این #ضدانقلابها بدانند که من هنوز نیز بر علیه آنها آماده جنگم .
🌸 دهانم را باز نگه دارید تتا بدانند هنوز ندای #حسین ع بر لبان من است
http://eitaa.com/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷