🌹نـــ✒ــون وَ الْــــقَــلَــم🌹
#آیه_های_جنون
#قسمت_436
_خبہ خبہ! بسہ دیگہ! وسط ڪافہ فیلم هندے راہ انداختیم الان بیرون مون میڪنن!
حرڪتے نمیڪند،با همان صداے بغض آلود ادامہ میدهد:دماغتو بڪش بالا خودتو جمع ڪن!
آرام میخندم،با اڪراہ از آغوشش بیرون مے آیم،سنگین نگاہ دیگران را احساس میڪنم اما بہ روے خودم نمے آورم.
نورا با انگشت اشارہ رد اشڪ هایش را پاڪ میڪند و لبخند شیرینے نثارم میڪند.
روے صندلے مے نشنیم،همانطور ڪہ مے نشیند نگاهش را بہ شڪم برآمدہ ام مے دوزد!
ّبا ذوق مے گوید:خداے من نگاش ڪن!
چشم از شڪمم برنمیدارد!
_چند وقتتہ؟!
_ڪم موندہ هشت ماهش بشہ!
نگاهش را بالا مے آورد و بہ چشمانم مے دوزد،اشڪ در چشمانش حلقہ میزند:چقدر عوض شدے!
لبخند تلخے میزنم:چقدر شڪستہ شدم! اما دورے ما بہ تو ساختہ!
میخواهد دهان باز ڪند ڪہ ڪافے من بہ سمتمان مے آید و مے گوید:سلام! خوش آمدید! چے میل دارید؟!
نورا نگاهے سرسرے بہ منو مے اندازد و مے گوید:دوتا میلڪ شیڪ توت فرنگے لطفا!
ڪافے من سرے تڪان میدهد و دور میشود.
با لبخند سرم را تڪان میدهم:هنوزم دست از قلدر بازیات برنداشتے!
با ذوق بہ نورا خیرہ میشوم،چشمان عسلے رنگش مے درخشند.
لبخند پر رنگے تحویلم میدهد،دستش را روے میز دراز میڪند.
دستم را بلند میڪنم و دستش را میگیرم.
گرم دستم را مے فشارد:دلم برات یہ ذرہ شدہ بود! براے تو! مامان! بابا! یاسین! مریم و نساء! حتے واسہ اون حسام عتیقہ!
با دلخورے دستش را رها میڪنم.
_بخاطرہ همین مدام ازمون خبر میگرفتے؟!
چشمانش شرم زدہ میشوند،نگاهش را بہ گل هاے رز زرد رنگ داخل گلدان مے دوزد!
صدایش مے لرزد:خودمم نمیدونم یهو چم شد! آدم یهو ڪم میارہ! یهو صبرش تموم میشہ! یهو فوران میڪنہ! یهو میشڪنہ!
ناراحتیا و تحمل ڪردناے بیست و یڪ سال یهو از پا درم آورد! یهو طاقتمو طاق ڪرد!
منم دلم یہ ذرہ آرامش میخواست! یہ ذرہ خوشے و خوشبختے!
دلم میخواست گاهے ڪم بیارم بخاطرہ بقیہ الڪے چرت و پرت نگم و بخندم،وانمود نڪنم اتفاقا هیچ تاثیرے روم ندارن!
از اوضاع خونہ و رفتاراے بابا خستہ شدہ بودم،دلم میخواست چند وقت از اون محیط دور باشم و زندگے ڪنم!
طاها خیلے مخالفت ڪرد اما بہ قولے اون موقع داغ بودم حالیم نبود! روے دندہ لجبازے بودم!
بے اختیار مے پرسم:بچہ دارے؟!
سرش را بلند میڪند،همانطور ڪہ ڪیفش را از روے میز برمیدار مے گوید:یہ آتیش پارہ! طاها میگہ بہ خودم رفتہ!
موبایلش را از داخل ڪیفش بیرون میڪشد،چند لحظہ بعد موبایلش را بہ سمتم میگیرد و مے گوید:دخترم حورا!
موبایل را از دستش میگیرم و بہ صفحہ اش چشم مے دوزم.
تصویر دختر بچہ اے دو سہ سالہ با اندامے تپل،صورتے گرد و سفید رویش نقش بستہ!
چشمان عسلے اش بہ نورا رفتہ اند،موهاے فرش طلایے رنگ و ڪوتاہ اند!
لبان باریڪ و صورتے رنگے دارد،تہ چهرہ اش بیشتر شبیہ طاهاست!
سرهمے صورتے رنگے بہ تن دارد و رو بہ دوربین همراہ لبخند،چشمڪ میزند!
دلم غنج مے رود برایش،اشڪ در چشمانم حلقہ میزند.
با خندہ میگویم:معلومہ مثل خودت سرتق و خلہ!
نورا هم مے خندد:از منم خل ترہ!
موبایل را از دستم میگیرد و وارد پوشہ ے دیگرے میشود،دوبارہ موبایل را بہ سمتم میگیرد.
ڪلیپے پخش میشود،حورا همانطور ڪہ قدم میزند رو بہ دوربین مے گوید:سلام خالہ آیہ توپولو! خوفے؟!
چهار انگشتش را عمیق مے بوسد و بہ سمت دوربین حوالہ میڪند.
_بوش بوش! میخوام بیام ببینمت!
نورا با خندہ مے گوید:داشتم مے اومدم گفت براے خالہ ازم فیلم بگیر!
یہ بار جلوش گفتم باردارے،از اون موقع میگہ خالہ آیہ توپولو!
_ڪجاست این سرتقت؟! دلم براش رفت!
_با طاها اصفهانہ! تنها اومدم خونہ ے مامان و باباے طاها میمونم.
_ڪے بهت گفت باردارم؟!
_خواهر طاها!
نگاهش را میان شڪم و چشمانم مے گرداند:دخترہ یا پسر؟
دستم را روے شڪم برآمدہ ام میڪشم.
_پسر!
با ذوق مے گوید:عزیزم!
مردد لب میزند:یادم رفت بهت تسلیت بگم!
لبخندم را جمع میڪنم،سرد مے گویم:ممنون!
چندبار دهانش را باز و بستہ میڪند چیزے بگوید،اما نمے تواند!
ڪافے من سفارش هایمان را مے آورد و مے رود.
نورا همانطور ڪہ نے را داخل دهانش میگذارد مے گوید:تازہ فهمیدم همسرتو از دست دادے! نمیدونم باید چے بگم؟! یعنے...
ادامہ نمیدهد،چیزے نمے گویم،نے را داخل دهانم میگذارم و جرعہ اے از میلڪ شیڪم را مے نوشم.
با مهر و غم میخواندم:آیہ!
سر بلند میڪنم:جانم!
گرفتہ نگاهم میڪند:خیلے عوض شدے! خیلے ساڪت و سردے! انگار نمیشناسمت! حتے بعد از شهادت هادے...
اجازہ نمیدهم حرفش تمام بشود:من دیگہ اون آیہ نیستم!
سڪوت میڪند،چند ثانیہ بعد طاقت نمے آورد و دوبارہ دهان باز میڪند:آخہ تو و روزبہ باهم هیچ سنخیتے ...
ادامہ نمیدهد،سریع میگویم:روزبہ همہ ے اون چیزایے ڪه نداشتمو بهم داد!
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌹نـــ✒ــون وَ الْــــقَــلَــم🌹
#آیه_های_جنون
#قسمت_437
ابروهایش را بالا میدهد:مثلا؟!
_آرامش! چیزے ڪہ هیچوقت تو زندگیم نداشتم!
لبخند تلخے میزنم و ادامہ میدهم:میدونے چرا وضعیت خانوادگیمون و نبودن هادے منو از پا درنیاورد؟!
چون روزبہ اومد تو زندگیم!
برعڪس دختراے همسن و سالم،من دنبال یہ عشق آتیشے و هیجانے نبودم! دنبال آرامش و محبت بودم! دنبال یہ زندگے آروم! دنبال مردے ڪہ بتونم بهش تڪیہ ڪنم و هوامو داشتہ باشہ! بفهمتم!
همہ ے چیزایے ڪہ نداشتمو روزبہ بهم داد!
با رفتنش همہ رو ازم گرفت!
نفس عمیقے میڪشم:بگذریم!
نورا سریع مے گوید:متاسفم!
از بحث روزبہ فاصلہ میگیریم،نورا از
این پنج سال مے گوید،از اتفاقاتے ڪہ افتادہ!
من هم برایش از این سال ها مے گویم،از پدر و مادرمان،از بزرگ شدن یاسین!
از دانشگاہ و تحصلاتم! از استخدام شدنم در شرڪت! از علاقہ ے مطهرہ بہ روزبہ! از روزبہ و اخلاق هاے خاصش! از جلساتم با سمانہ! از ڪارهاے شهاب! از دلبستہ شدنمان! از ابراز علاقہ اش،از فرار ڪردنم از روزبہ! از خواستگارے و مخالفت خانوادہ ها! از انتظارے ڪہ ڪشیدیم! از سامان! از ازدواج ڪردن و زندگے مان! از خوشبتختے مان! از اختلاف و بحث هایمان! از هم فاصلہ گرفتنمان!
از شهادت علیرضا و دچار شدن یاس بہ حال گذشتہ ے من!
از بہ هم ریختنم با شهادت علیرضا و تڪرار گذشتہ...
از آیہ اے ڪہ نیمے از روحش در گذشتہ ڪنار مشڪلاتش و هادے ماندہ بود و روزبہ را عذاب میداد...
✍نویسنده:لیلے سلطانے
❤️بے تو هر لحظہ مرا بیمِ فرو ریختن است...❤️
#فاضل_نظرے
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#شهادت معطّل من و تو نمی ماند
تو اگر #سرباز_خدا نشوی
دیگری می شود...
بیایید شبیه #شهدا رفتار کنیم...
✅ http://eitaa.com/golestanekhaterat
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
💢 چرا نباید شایعه واگذاری خزر به روسها را باور کرد؟
رضا نصری، کارشناس حقوق بین المللی:
◽️لازم است افکار عمومی به شایعاتی که در مورد «گذشت ایران از سهم خود» یا «واگذاری خزر به روسها» در فضای مجازی منتشر میشود توجه نکنند و این نکته را مد نظر داشته باشند که از بعد از انقلاب تا کنون دستکم در مورد مسائل مرزی و تمامیت ارضی کشور نظام حاکم حساسیت ویژهای به خرج داده است.
◽️این حساسیت را میشود در ایستادگی ۸ ساله ایران بر سر مسائل مرزی در جنگ با عراق، در برخورد با کوچکترین تجاوز به مرزهای آبی خلیج فارس (ولو توسط نیروهای قدرتمند آمریکایی و انگلیسی) و در مورد جزایر سهگانه به خوبی مشاهده کرد
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
اگر بگیم سهم ایران ۵۰ درصد از خزر هستش...
یعنی ایران سهم کشورهای قزاقستان و آذربایجان و ترکمنستان هم بالا کشیده؟
اونها ادم نیستن؟
ساحل و حق ندارن؟
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
سلام دوستان عزیز، خط مرز دریایی هر کشور به اندازه برد یک توپ جنگی که تقریباً ۲۲ کیلومتر ست تعیین میشه، ۵کشور ایران ترکمنستان آذربایجان قزاقستان روسیه سهم دارن،طبق توافق این کشورها هر کشوری ۲۰درصد از خزر سهم میبره، اما ایران و روسیه حق کشتیرانی آزاد دارن، برید نقشه کشورهای ساحلی خزر رو ببینید ایران چقدر مرز آبی داره، اگه ایران ۵۰ درصد سهم داشته باشه یعنی سهم دو کشور دیگه هم مال ایران باشه، اونوقت بین ایران و روسیه دو کشور دیگه هستن که مرز دارن، یعنی ایران از سهم اون دو کشور به روسیه داده؟ خواهشاً برید نقشه خزر رو ببین، بعد نماینده بیسواد مجلس محمود صادقی میاد توییت میزنه ترکمنچای دیگر، خواهشاً این پیامها رو اول راست و دروغش مطمئن بشید،
من چند روز قبل هم در گروه گفتم بحث خزر پیش کشیدن که سوال از رییس جمهور فراموش بشه
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
سالروز خیانت پهلوی، جدایی بحرین
محمد رضا پهلوی همانند عربستان سعودی میلیاردها دلار از آمریکا تسلیحات خریداری میکرد، اما در یک روز بحرین را تقدیم کرد چون او یک واداده بود عاقبت ال سعود هم همین است حالا به این فکر کنید که یک دنیا 8 سال با ما جنگید ولی یک وجب خاک ندادیم
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
باید به کدامین خباثت های شاهنشاه های گذشته افتخار کنیم یا الحق بالحق مایه ننگ ایران تا ابد نیستند؟؟!
#حتما_ببینید👆
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
🌷
بسم رب الشُّهداء و الصدیقین
رفته بودیم سخنرانی حاج آقا خوش وقت. بعد سخنرانی دور حاج آقا جمع شدیم.
مصطفی پرسید «...حاج آقا، ظهور نزدیکه؟» حاج آقا گفت «...تا شما توی نطنز چکار کنید.» مصطفی گفت «...یعنی ظهور ربط به این داره که ما اونجا چکار می کنیم؟»
حاج آقا گفت «...آره، بالأخره ارتباط داره. شما برید نطنز کار کنید، کوتاه نیاید. یه ثانیه رو هم از دست ندید. با چراغ خدا برید با چراغ خدا هم برگردید.»
.....
بهانه زیاد بود برای اینکه کار را ول کنیم و برویم، ولی مصطفی خواب و خوراک نداشت. حاج آقا گفته بود رهبر چقدر پی گیر بحث هسته ای است. ورد زبانش شده بود «...باید کاری کنیم از دغدغه های آقا کم بشه.»
يادگاران، جلد ۲۲ كتاب شهيد مصطفي احمدي روشن ، ص ۶۷
۲۳ مرداد ماه روز مقاومت اسلامی گرامی باد .
http://eitaa.com/golestanekhaterat
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
محمود صادقی در حالی دروغ سهم ۵۰ درصدی دریای خزر را پخش کرد که قبل از آن خواستار فروش جزایر سه گانه بود
هیئت نظارت بر نمایندگان در کدام خواب زمستانی است
#بیشرف
@javanan_enghelabi313
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
باشــد #صبـور مےشوم امّا تو لااقـل دستے براے من بده از دورها تڪـان ... " شهـدا گاهے نگاهے " #شه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
سلام✋
🌸چلهمون از امروز شروع میشه
ترک یک گناه و نذر لبخند صاحب الزمان(عج)
💪میخوایم کمر همت ببندیم و گناه نکنیم تا دل حضرت مادر(س) رو شاد کنیم و در ظهور آقامون حضرت حجت(عج) مؤثر باشیم.
یا زهرا✌️
#کانال_گلستان_خاطرات_شهدا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
✅ چله ترک گناه
🌸 ختم زیارت عاشورا
⬅️ روز چهاردهم
هدیه به شهیدان
❤️ #مهدےباکری❤️
❤️ #حمیدباکری❤️
❤️ #علےباکری❤️
http://eitaa.com/golestanekhaterat