eitaa logo
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
3.3هزار دنبال‌کننده
25.9هزار عکس
10.1هزار ویدیو
196 فایل
💠خاطرات،وصایا،سیره عملی شهدا💠 ،انتقادات پیشنهادات @Sun_man313 🕪مسئول تبادلات و تبلیغات 👇👇 @MZ_171 تبادل فقط با کانالهای انقلابی و مذهبی بالای 1k در غیر اینصورت پیام ندهید این کانال در سروش👇 https://sapp.ir/golestanekhaterat
مشاهده در ایتا
دانلود
💚💫💚💫💚💫💚💫💚💜🌸 💜🌸 قسمت سکوت طولانی شده بود،،، بالاخره لب باز کرد و گفت: _بیست دقیقه شد، فکر کنم دیگه بهتره بریم😊 باورم نمیشد، بیست دقیقه فقط!! احساس میکردم چند ساعت گذشته .. بلند شدم برم داخل که صدام زد - معصومه خانم قلبم یه جوری شد، دومین بار بود که صدام میزد، برگشتم سمتش که گفت: 😊 _ممنون که دارین کمکم می کنین خواهش میکنمی زیر لب گفتم و رفتم داخل، عباس هم اومد، همه با ذوق نگاهمون می کردن که کنار هم ایستاده بودیم،👀😍☺️👀 انگار جواب می خواستن که نگاه همشون منتظر بود، نگاهمو به پایین دوختم، ملیحه خانم سریع گفت: _تموم شد حرفاتون؟!!😊 فکر کنم زود اومده بودیم .. چیزی نگفتیم که عمو جواد این بار با لحن مهربونی گفت: _چیشد دخترم به نتایجی رسیدین؟😊 نگاهی بهش انداختم، ای کاش این نمایش مسخره زودتر تموم میشد، میخاستم بگم نه ما به درد هم نمیخوریم اما نمیدونم چرا چیز دیگه ای رو به زبون آوردم: _من باید کمی فکر کنم🙂 زیرچشمی به حرکات عباس نگاه کردم، معمولی بود هیچ حالت خاصی نداشت .. ملیحه خانم لبخند عمیقی زد مثل اینکه خیلی خوشحال بود ... . . . مشغول جارو زدن اتاقم بودم، یه ماه بعد امتحانات خرداد شروع میشد و باید از همین الان شروع به درس خوندن می کردم چون همش پشت سر هم بود .. نمیدونم چرا اصلا رو درسام مثل سابق تمرکز نداشتم، جاروبرقی رو خاموش کردم و گذاشتم یه گوشه، رفتم سراغ قفسه کتابام📚 که فقط دوتا قفسه اش برای من بود و دوتاشم برای مهسا، ردیف قفسه ی من همیشه پر تر از مهسا بود، یاد مهسا و دانشکده ی هنر افتادم باید همین روزا با مامان درموردش حرف میزدم، نباید مهسا کاری رو می کرد که دوست نداره اینجوری هیچ پیشرفتی نمیکرد چند تا از کتابای درسی مو برداشتم، با دیدن جزوه ی سمیرا که لای کتابام بود تعجب کردم،😟 این اینجا چیکار میکرد؟ شاید اشتباهی اومده لای کتابام.. دلم می خواست برم با سمیرا حرف بزنم حتما تا الان از فضولی مرده که بدونه دیشب چه اتفاقی افتاد .. سریع آماده شدم، جزوه شو برداشتم و زدم از خونه بیرون هیچ کس خونه نبود، مهسا بعدازظهری بود، محمد هم با مامان رفته بود 🇮🇷گلزار شهدا دیدار بابا،🇮🇷 من به بهونه درس نرفتم آخه دلم می خواست تنهایی برم پیشش و باهاش حرف بزنم، یکی دو روز آینده حتما باید برم، دلم خیلی برای بابا تنگ شده😔 .... 💛💚💛 💌نویسنده: بانوگل نرگــــس 💚💫💚💫💚💫💚💫💚 ❌ 🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫🌹💜🌸 💜🌸 قسمت سمیرا در حالی که سینی چای رو می برد تو آشپزخونه گفت: _واقعا نشستی کلاس گذاشتی ناقلا، گفتی چند روز دیگه جواب میدم، الکی مثلا کشته مرده اش نیستی😉 خندیدم و گفتم: _وای سمیرا فقط دلم میخواد ببینم مراسم خاستگاری تو چجوری میشه😄 سمیرا باز شروع کرد مسخره بازی و تصور روز خاستگاریش و منم فقط می خندیدم، واقعا من اگه سمیرا رو نداشتم از افسردگی می مردم ... بعد گپ زدن با سمیرا قصد رفتن کردم که اونم بزور راضی شد من برم ... از خونه سمیرا که اومدم بیرون چند قدم برنداشته بودم که فاطمه سادات رو دیدم برام دست تکون داد منم رفتم پیشش و باهاش دست دادم😍😊 - سلام خوبی معصومه جون ناپیدایی آبجی؟؟😍 لبخندی رو لبم نشست و گفتم: _کم سعادتی بود دیگه☺️ لبخندی زد و گفت: _دلم برات تنگ شده بود یه دفعه چشماش برقی زد و گفت: _راستی میدونستی داداشم برگشته با خوشحالی گفتم:😍😳 _واقعا؟! کی برگشت؟ _ همین دیروز، عاطفه هم از شیراز اومده، میایی خونمون عاطفه رو ببینی، مطمئنم خیلی خوشحال بشه تو رو ببینه +دلم که خیلی می خواد ولی خب آخه داداشت اومده عاطفه حتما سرش شلوغه فعلا😅 _ نه بابا، تو فردا بیا، بعدازظهر، داداشم میره تهران دنبال یه سری کارهاش، احتمالا من و عاطفه تنها باشیم😊 یه کم فکر کردم و گفتم: _باشه عزیزم ان شاالله میام با هم خداحافظی کردیم و راه افتادم سمت خونه، منم دلم برای عاطفه تنگ شده بوده، سال اول دبیرستان باهم همکلاسی بودیم خیلی هم دوست شده بودیم باهم، تا اینکه اونا رفتن شیراز و بعد دو سه سال با برادر فاطمه سادات که تو محله ما بود ازدواج کرد😊💍 و من بیشتر تونستم ببینمش، گرچه وقتی همسرش نبود باز برمی گشت شیراز پیش پدرمادرش ... رفته بودم تو فکر و به روزای خوشی که تو دبیرستان باهم داشتیم فکر می کردم اصلا نفهمیدم چجوری رسیدم خونه! .... 💛💚💛 💌نویسنده: بانوگل نرگــــس 🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫🌹 ❌ حرام 💠گروه بصیرتے گلستان خاطرات شهـــدا💠 💠عضویت با👈🏻09178314082💠 🌹شادے روح شهـــداے اسلام صلوات🌹 ▫لطفا در انتشار مطالب تبلیغات رو حذف نکنید https://sapp.ir/golestanekhaterat http://eitaa.com/golestanekhaterat 💠💠💠💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴فــــرار از گــنــاه باشگاه کشتی بودیم که یکی از بچه ها به ابراهیم گفت: «ابرام جـون! تیپ و هیکـلت خیلی جالـب شده. توی راه که میاومدی دو تا دختر پشت سرت بودند و مرتب از تو حرف میزدند». بعد ادامه داد: «شلوار و پیرهن شیک که پوشیدی، ساک ورزشی هم که دست گرفتی، کاملا معلومه ورزشکاری!» ابراهیم خیلی ناراحت شد. رفت توی فکر. اصلا توقع چنین چیزی را نداشت. جلسه بعد که ابراهیم را دیدم خندهام گرفت؛ پیراهن بلند پوشیده بود و شلوار گشاد! به جای ساک ورزشی هم کیسه پلاستیکی دست گرفته بود. تیپش به هر آدمی میخورد غیر از کشتیگیر. بچهها میگفتند: «تو دیگه چه جور آدمی هستی! ما باشگاه میایم تا هیکل ورزشکاری پیدا کنیم. بعد هم لباس تنگ بپوشیم. اما تو با این هیکل قشنگ و رو فُرم، آخه این چه لباس هائیه که می پوشی؟!» ابراهیم به این حرف ها اهمیت نمی داد و به بچه ها توصیه می کرد: «ورزش اگه برای خدا باشه، عبادته؛ به هر نیت دیگهای باشه، فقط ضرره». 📚کتاب سلام بر ابراهیم، ص41 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷لطفا درنشر، لینک حذف نشود... •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻 ۲۸ آبان ۱۳۵۹ 🚩 سالروز شهادت شهید اصغر وصالی در منطقه عمومی گیلانغرب، تنگه حاجیان گرامی باد. 🔻قسمتی از وصيت نامه شهيد اصغر وصالی، فرمانده گروه دستمال سرخ ها 🚩 انقلاب را تنها نگذاريد. ▫️اينجانب اصغر وصالي سرباز الله برای جنگ با کفار عازم غرب می گردم. 🚩 خواهشمندم امام را تنها نگذاريد و او را حتماً ياری کنيد. ▫️بهشت زهرا(س) قطعه۲۴، ردیف۵۱، شماره۳۳ 🌹🍃 http://eitaa.com/golestanekhaterat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🍃🌺🍃 قَـــــرارِ عٰاشِــــــقٰانہ فرستادن ۵صـــــلوات هر شب به نیابت از #شُـــــــهَدا جهت فـــــرج امــــام زمــــان (عج) امشب‌به نیابٺ از ↷  #شَـــــــهیدمحمدحسین_مرادی ‌ اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ اٰلِ مُحَمَّدٍ 🍃🌹 وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم 🌹🍃 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ sapp.ir/golestanekhaterat سروش eitaa.com/golestanekhaterat ایتا ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
توجهت بہ هر چہ باشد قیمت تو همان است ... اگر توجهت بہ خـدا و خـوبان باشد قیمتے مےشـوے ... حــواس تو بہ هر ڪہ رفت تـو همانـے ... <حاج اسماعیل دولابـے (ره)> رفیـق حواسـم بـا توست حواست بـهم باشہ #شهید_ابراهیم_هادی #شبتون_شهدایی http://eitaa.com/golestanekhaterat
❄️ #غسل_با_آب_سرد_در_زمستان ❄️ زمستــان بود و هوا خیلـی ســرد ، محمود ( شهید اخلاقی ) چند تڪه مقوا را گذاشت زیر لوله و آتش زد تا یــخ لولـه باز شود . دیدم با آن آب ســرد غســل ڪرد ، وضـو گرفت و مشغول خوانــدن نمــاز شـب شد ... #شهید_محمود_‌اخلاقی 🕊 #نماز_شب http://eitaa.com/golestanekhaterat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#انس_با_قرآن هر روزیک صفحه از قرآن کریم سلامتی‌وتعجیل‌حضرت‌صاحب‌الزمان‌( عج) به نیابت از #شهـید_سیدمحسن_زین_علی قـرائت امـروز 👇سوره #انعام #صفحه_صد_وسی_ودو @golestanekhaterat ╰─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅ــــ╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم ❣ اے حضرٺ #حاضرے ڪہ ناپیدایـے غایب شده از #زشتے و نازیبایـے شرمنده ڪہ جاے #آمدن، مے‌گوییم آقا،تو چہ وقٺ پیش ما مے‌آیـے؟ #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/golestanekhaterat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#یااباعبدلله✨ بـا عشق حسین هر ڪہ سروڪار ندارد♡🌾 خشڪیده نهالے🍃 ست پر و بال ندارد ما غرق گناهیم و ز آتش نهراسیم🔥→ آتش به محبان حسین ڪار ندارد°•♥️•° http://eitaa.com/golestanekhaterat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#نوڪرانہ اگہ دلت شِکستہ تو غصّه‌ها اسیره😔 اگه ڪسے رو مےخواے ڪہ دستتو بگیره✨ فقط بگو: 🌱 أغِثْنْی یاقَمرالـْعَشیره{♥️} #دیگہ_بسہ_دورے http://eitaa.com/golestanekhaterat
امروزمان را با درسے از حاج حسین خرازے آغاز مے ڪنیم ڪہ مے گفت : سهل ‌انگارے و سستے در اعمال عبادے تاثیر نامطلوبے در پیروزی‌ ها دارد... #شهید_حسین_خرازی #صبحتون_شهدایی🌷 http://eitaa.com/golestanekhaterat
#کلام_شهدا #رضای_خدا 🍁اگر برای #خدا جنگ می‌کنید احتیاج ندارد به من و دیگری گزارش کنید. 🌷گزارش را نگه دارید برای #قیامت . اگر کار برای #خداست گفتنش برای چه؟ #شهیدحاج_حسین_خرازی •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷لطفا درنشر، لینک حذف نشود... •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شـــهید حسیڹ ایوانے🌷 #ســـالروز_شـــهادت http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷🌷🌷
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
🌷شـــهید حسیڹ ایوانے🌷 #ســـالروز_شـــهادت http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/gol
اوݪ اينڪه به هيچوجہ امام را تنها نگذاريد و قدر ايڹ نعمٺ بزرگ را بدانيد و بعد از نمازهايتانگڹ دعا براے امام حتماً بڪنيد . مسئله ديگر اينڪہ از جنگ فراموش نڪنيد و هر چہ مےتوانيد فرزندانتاڹ را بہ جبهہ ها بفرستيد تا اسلام عزيز را برايتاڹ زودتر پياده ڪنند و اگر مادر يا پدرے در رفتن فرزندش بہ جبهہ ناراحٺ بود ، بہ ياد آڹ مادرى ڪہ چهار فرزندش را در راه خــدا و اسلام داده است ، باشيد و از آڹ مادر شجاع و دلاور درس عبرٺ بگيريد . ديگر اينڪه از دعا براے رزمندگاڹ جبهہ ها فراموش نڪنيد و نمازهاى جمعہ را هر چہ باشكوهتر انجام دهيد و در دعاهاى ڪميل و توسل براے رزمندگاڹ جبهہ ها حتماً دعـــا ڪنيد . •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• http://eitaa.com/golestanekhaterat https://sapp.ir/golestanekhaterat 🌷لطفا درنشر، لینک حذف نشود... •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
#سند_شهادتم_امضا_شده.... ‌ ✍ به محسن گفتم: تصمیمت واسه رفتن جدیه؟؟؟ با #اطمینان گفت: آره با اون لبخندهای همیشگی نگاهم کرد و گفت: مطمئن باش من شهید میشم منم گفتم: هممون آرزوی #شهادت داریم ولی همه چیز خواست خداست. دوباره گفت: خودم خواب دیدم و میدونم سند #شهادتم_امضاء شده... #عشق_شهادت سراپای وجودش رو گرفته بود و خودش با اطمینان قلبی از شهادتش آگاه بود... #شھید_محسن_قوطاسلو 🌸🍃 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/golestanekhaterat