eitaa logo
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
3.3هزار دنبال‌کننده
25.9هزار عکس
10.1هزار ویدیو
196 فایل
💠خاطرات،وصایا،سیره عملی شهدا💠 ،انتقادات پیشنهادات @Sun_man313 🕪مسئول تبادلات و تبلیغات 👇👇 @MZ_171 تبادل فقط با کانالهای انقلابی و مذهبی بالای 1k در غیر اینصورت پیام ندهید این کانال در سروش👇 https://sapp.ir/golestanekhaterat
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#مهدی_جان💔 دیروز کربلا و غم غربتــــ حسیـن(ع) امروز یک جهان و غم #غربتـــ شمـا دیروز بی وفایی و حالا به لطفــ ما #تمدید می شود ز #گــنه غیبتــــ شـما اللهم عجل لولیک الفرج🌺 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/golestanekhaterat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
🌷🌻🌷🌻🌷🌻🌷🌻🌷 💜🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس💜🌸 #چهل_وهفت ملیحه خانم فقط گریه می کرد،😭 سخت بود ببینم مامان عب
🌴🍂🌴🍂🌴🍂🌴🍂🌴 💜🌸 💜🌸 قسمت لب زد: _ممنون بابت همه چیز معصومه، ممنون، خیلی اذیتت کردم، ببخش منو😒 باید تمام تلاشمو میکردم تا گریه ام نگیره، سریع بدون نگاه کردن بهش،باهاش دست دادم و اومدم بیرون،😣 داشتم کفشامو👟 می پوشیدم در حالی که تو چارچوب در ِحیاط ایستاده بود گفت: _یه خواهشی دارم کمی مکث کرد و گفت: _لطفا فردا فرودگاه نیایید بدرقه، میترسم... میترسم نتونم برم با دیدن شماها، به مامانمم اصرار کردم نیاد دستام رو بند کفشام خشک شد،😧 منظورش اینه که آخرین ملاقاتمونه الان، منو بگو که به بدرقه ی فردا دلمو خوش کرده بودم ..😣 در حالیکه که خودمو با بند کفشم مشغول کرده بودم گفتم: _یعنی .. یعنی ..😢 نمی تونستم جمله مو ادامه بدم، مگه این بغضِ لعنتی میذاشت حرف بزنم... خودش سریع گفت: _یعنی نمی خوام بیایین دیگه، تو ام نیا، خواهش میکنم .. فقط محمد میاد که منو برسونه فرودگاه...😒🙏 محمد صدام میزد، خیلی وقت بود تو ماشین منتظرم بودن، دلم نمی خواست برم، من شاید دیگه هیچ وقت نمیدیدمش، وای نه، کاش خواهش نمیکردی عباس ...😢 یعنی نمیبینمش دیگه، امکان نداره، من میبینمش، بازم میبینمش، من مگه چند وقته عباس رو دارم، اشکام به پشت چشمام رسیده بودن😢 فقط یه تلنگر کوچیک کافی بود تا سیلی از اشک رو گونه هام سرازیر بشه، رومو برگردوندم، قطره ی سمج اشک خودشو رو گونه ام انداخت، پشت بهش سریع گفتم: _خداحافظ عباس!! منتظر جوابش نشدم و راه افتادم سمت در و رفتم بیرون، نمی خواستم اینجوری برم، نمی خواستم اینجوری خداحافظی کنم، نمی خواستم ... وای که چه بود،😣😭 اونقد تلخ که حس میکردم ی تلخی اش تا باهام میمونه .. سوار ماشین شدم و سرمو تکیه دادم به پنجره ...زیر لب فقط گفتم "دلم برات تنگ میشه "😭💔 ادامه دارد.... 💚💛💚 💌نویسنده: بانوگل نرگــــس حرام_است 🌴🍂🌴🍂🌴🍂🌴🍂🌴 🌳💥🌳💥🌳💥🌳💥🌳 💜🌸 🌸💜 قسمت چشمامو کمی باز کردم، نور مستقیم می خورد تو چشمم، پرده ی اتاق رو کی کشیده بود،  بلند شدم که کمرم درد گرفت، 😣 باز تو جانمازم خوابم برده بود،  کل شب و به رفتن عباس فکر میکردم، نخوابیده بودم اما بعد نماز صبح نفهمیدم چجوری تو جانمازم خوابم برده بود،😒  بلند شدم دست و صورتمو شستم، دنبال گوشیم میگشتم که ببینم عباس پیامی زنگی نزده، یادم اومد گوشیم هنوز تو کیفمه،👜از دیشب درش نیاورده بودم، کیفمو باز کردم و دستمو بردم داخلش که دستم خورد به چیز تقریبا گردی،  با تعجب گفتم 😳این دیگه چیه تو کیفم، درش اوردم، چشمام چند لحظه روش ثابت موند وای این اینجا چیکار میکنه، نکنه دیشب … وای نکنه دیشب موقعی که وسایلای ریخته شدم تو اتاق عباس رو جمع میکردم اینم اومده بینشون،😧 محکم با دست زدم رو پیشونیم،  دویدم بیرون اتاق،  مامان تازه از خواب بیدار شده بود انگار.. سریع گفتم: 😵 _محمد کو؟؟؟؟ با تعحب نگام کرد و گفت:😟 _چیشده؟ - مامان محمد کو، رفت؟؟؟؟ +اره یه ده دقیقه میشه رفته، جیشده حالا؟؟ سریع گفتم: _مامان زنگ بزنین آژانس؟؟ زود مامان .. زود، الان میره😨 دویدم 🏃♀تو اتاق و هر چی دم دستم بود پوشیدم که مامان با نگرانی اومد تو اتاق و گفت: _چیشده معصومه؟؟😧 .... 💚💛💚 💌نویسنده: بانوگل نرگــــس حرام_است 🌳💥🌳💥🌳💥🌳💥🌳
🌹🍁🌹🍁🌹🍁🌹🍁🌹 💜🌸 🌸💜 قسمت مامان لطفا زنگ بزنین آژانس باید برم فرودگاه، الان میره … الان میره …😧😯 تند تند کفشامو پام کردم، در حالیکه چادرمو رو سرم مرتب میکردم سمت در رفتم و بازش کردم،😧  برگشتم مامانو نگاه کردم و گفتم: _خداحافظ جوابمو داد: _خدا پشت و پناهت عزیزدلم، مراقب باش، میرسی بهش ان شاالله…😊 سوار آژانس شدم، 💙عقیق ِعباس💙 رو تو دستام گرفته بودم و لمسش میکردم، بوی عباس رو میداد،😍بوی یاس ..🌸 ناخوداگاه چند تا جمله اش تو ذهنم تکرار شد 🌷“یادگاری حسین بود … 🌴به ضریح امام حسین متبرکش کرده بود… 🍀میگفت این عقیق محافظت میکنه ازت… “ گریه ام گرفت،،،، 😢 نه عباس نباید بری، بدون این عقیق نباید بری … خدایا خودت کمکم کن،😧🙏  خدایا نره، خدایا من ببینمش قبل رفتن،😢 خدایا خواهش میکنم … خدایا کمکم کن …🙏🙏 . . کرایه آژانس رو حساب کردم و دویدم سمت فرودگاه، این همه آدم اینجا بود،  تو کجایی عباس؟؟!!😨  یه لحظه سرم گیج رفت دستمو به دیواری گرفتم تا تعادلمو حفظ کنم، سریع گوشی مو دراوردم تا بهش زنگ بزنم، قطره های اشکم😢 رو صفحه گوشی می افتاد، دیگه اختیار این باران غم دست خودم نبود .. تا خواستم تماس بگیرم صدام کرد - معصومه😍 .... 💚💛💚 💌نویسنده: بانو گل نرگس 🌹🍁🌹🍁🌹🍁🌹🍁🌹 🌾💫🌾💫🌾💫🌾💫🌾 💜🌸 🌸💜 قسمت برگشتم نگاهش کردم👀  در چند قدمی ام ایستاده بود، اشکامو پاک کردم تا بتونم نگاهش کنم با نگرانی پرسید: _چیشده، چرا گریه میکنی؟؟😧 هیچی نگفتم فقط اشکام بودن که میریختن، دستمو گرفت و کمک کرد رو صندلی بشینم کنارم نشست و دستمالی رو سمتم گرفت  - نمی خوای بگی چیشده؟!😟 اشکامو پاک کردم وگفتم: _خیلی نامردی عباس، می خواستی بدون خداحافظی بری😒 سری تکون داد و با نگرانی گفت: _نه، معلومه که نه، بخدا وقتی دیدم محمد تنهایی اومده دنبالم و تو باهاش نیستی ناراحت شدم،😊😍 کمی مکث کرد و ادامه داد:  _اما خب اگه گفتم نیایی چون میترسیدم..😔 ازهمین میترسیدم .. از اینکه بیایی و مجبور شم مثل الان اشکاتو ببینم😒 تمام تلاشمو کردم تا اشکامو پاک کنم: _ببخشید، دیگه گریه نمی کنم😊 لبخندی به روم زد و گفت: ☺️ _ممنون… ممنون که انقدر خوبی نگاهش میکردم، یعنی امکان داشت دیگه نبینمش،😒 نه نمی خواستم باور کنم، انگار دلش می خواست منو از اون حال و هوا دربیاره که گفت: _باور کن دیدم با محمد نیستی، دوساعته دارم بجای ذکر گفتن یه بیت شعر رو با خودم زمزمه میکنم😅🙈 گوشه چشمم که از اشک خیس شده بود پاک کردم و با کنجکاوی پرسیدم: _چی؟!!☺️ خندید و گفت:😄😍 ”یاد باد آنڪھ ز ما وقت سفر یاد نڪرد به وداعے دل غمدیده ے ما شاد نڪرد “ .... 💚💛💚 💌نویسنده: بانوگل نرگــــس حرام_است 🌾💫🌾💫🌾💫🌾💫🌾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌿🌿🌺🌿🌿🌸 از زبان #مادر.غوّاص.شهید: نوجوانم شاد، امّا سرکش و عاصی نبود این لباس “تنگ و چسبان” مال رقّاصی نبود داغ من را مادر عباس میفهمد فقط دست و پا بسته قرار و رسم غوّاصی نبود #شهدای_غواص 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/golestanekhaterat
●مرگــے رنگیـن ●تابـوتـے رنگیـن ●بهشتـے رنگیـن ⇜ایـن است پـاداش #یڪرنگـے در دیـن👌 #اللهم_ارزقنا_توفیق_شهادة_فی‌سبیلڪ🌷 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/golestanekhaterat
🌺🍃🌺🍃 قَـــــرارِ عٰاشِــــــقٰانہ فرستادن ۵صـــــلوات هر شب به نیابت از #شُـــــــهَدا جهت فـــــرج امــــام زمــــان (عج) امشب‌به نیابٺ از ↷  #شَـــــــهیدحسین_محرابی ‌ اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ اٰلِ مُحَمَّدٍ 🍃🌹 وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم 🌹🍃 ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─ sapp.ir/golestanekhaterat سروش eitaa.com/golestanekhaterat ایتا ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌾 #پدرم نیست ⚡️ولی #خاطـــره هایش باقیست 🍂یاد آن قلبـ❤️ پر از مِهر و صفایش باقیست 🌾مرگ پایان کسی نیست🚫 که #عاشق باشد 🍂 #پدرم_رفت ⚡️ولی عشــ🌹ــق و دعایش باقیست آقا محمد امین یادگار شهید مدافع حــرم #شهید_علیرضا_بریری🌷 #شبتون_شهدایی🌙 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/golestanekhaterat
میگن جوون میتونه همین سَرِ شب هم نمازشب رو بخونه... +التماس دعا🙂 !
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#انس_با_قرآن هر روزیک صفحه از قرآن کریم سلامتی‌وتعجیل‌حضرت‌صاحب‌الزمان‌( عج) به نیابت از #شهـید_ابراهیم_نیکپور قـرائت امـروز 👇سوره #انعام #صفحه_صد_وچهل_ودو @golestanekhaterat ╰─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅ــــ╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دافع عسر و حرج می رسد، ان شاء الله یعنی آن ختم حجج می رسد، ان شاء الله مژده بر منتظر مهدی زهرا (عج) بدهید عن قریب عصر فرج می رسد، ان شاء الله 🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸 http://eitaa.com/golestanekhaterat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ڪاش بودم ڪربلا و می شدم با تو شهـــید ، می شدی این گونه ۷۳ تن با من ؛ حسین . . . #هــوایت_نڪنم_میمیرم http://eitaa.com/golestanekhaterat
ای #شهید ای ما و صد چو ما ز پی تو خراب و مست ما بی‌ تو خسته‌ایم، تو بی‌ ما چگونه‌ای؟... #روزتون_شهدایی #شهید_احسان_فتحی #یادش‌باصلوات http://eitaa.com/golestanekhaterat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من الغریب به آنها رسید نامهء عشق🍃 مدافعان حرم منتخب شهید شدند🕊 به احترام قدم‌های حضرت زینب [سلام الله علیها]🌹 دمشق یا که نشد، در حماه شهید شدند🕊 🌺🍃 http://eitaa.com/golestanekhaterat
تو همین #عکسا این عکسای رنگی وسیاه و سفید هنوزم #غوغای چشمای تو رو میشه دید چشمایی که این #دنیا رو دید و #دل برید... ✍سیره 💠 #نماز.اول.وقت از همه چیز براش مهّم تر بود و حتی نمازش رو بر پست ترجیح داد و خدا پاداش نماز اول وقتش رو بهش داد و #شهید شد. #طلبه_شهید_مدافع_حرم #شهید_میلاد_بدری🌷 #سالروز_شهادت 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/golestanekhaterat
20181129_005.amr
1.22M
صدای شهیـد محـرابی🌹 شب شهـادت حضـرت رقیـه سلام الله علیه💔
خواب #حضرت_رقیه(س) رو دیده بود بی بی فرموده بودن تو به خاطر ما از #گناه گذشتی ما هم شهیدت میکنیم. موقعی که داشت میرفت سوریه بهم گفت: سید برام #روضه حضرت رقیه بخون گفتم نمیخونم، داری میری حسین #بچه هااات، گفت از بچه هام دل کندم، روضه می خوندم های های #گریه میکرد. ✍به روایت سیدرضا علیزاده، ذاکر اهل بیت #شهید_حسین_محرابی🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/golestanekhaterat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا