فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بمناسبت سالروز #شهادت حسین قمی فرمانده شهید حججی، بخشی از حضور سردارسلیمانی در منزل شهید را برای اولینبار منتشر شد.
http://eitaa.com/golestanekhaterat
•| #الگو_بردارے_از_شهدا
حمید آقا از غیبت بیزار بود و
اگر در مجلسی غیبت می شد سعی
میکرد محل را ترک کند همیشه میگفت:
دلم می خواهد در منزل ما
غیبت نباشد تا خدا و ائمه اطهار به
خانه و زندگی ماجور دیگری نگاه کنند.
•| #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت
http://eitaa.com/golestanekhaterat
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
•| #الگو_بردارے_از_شهدا حمید آقا از غیبت بیزار بود و اگر در مجلسی غیبت می شد سعی میکرد محل را ترک
برای با تو بودن وقت کم بود...😭
#شهیدحمیدسیاهکالےمرادی
#همسرانه💔
یادمان باشد اگر تنگی دل غوغا کرد
مهدی فاطمه تنهاست ازاو یاد کنیم
💔
🌹آخرین پیام شهید صارمی از مزارشریف
♦️ اینجا محل کنسولگری ایران در مزار شریف است، من محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران هستم، گروه طالبان چند ساعت پیش وارد مزار شریف شدند.
♦️خبر فوری: مزار شریف به دست طالبان سقوط کرد، عدهای از افراد طالبان در محوطه کنسولگری دیده میشوند به من بگویید که چه وظیفهای... و ناگهان ارتباط تلفنی قطع میشود.
🌹۱۷ مردادماه سال۱۳۷۷
@golestanekhaterat
﷽
♨️ #نشر_حداکثری 🙏
🔻 پیام های یک کلاس سه دقیقه ای🔻
#مقدمه: ضرورت تداوم راه #شهید_حججی توجه به پیام های شهید است. همه گفتار و رفتار این شهید جوان بسیار استثنائی و کم نظیر است ولی حقیقتا فایل صوتی کوتاه شهید که برای پسردوساله اش ارسال کرده پیام ها و ویژگی های عجیبی دارد! شهید به گونه ای صحبت کرده که نمی توان فقط یک مخاطب خاص برای آن تصور کرد و انگار محسن جوان اکنون پدر معنوی ماست و این پیام برای همه فرزندانش به ودیعه گذاشته؛ در فرصتی اندک نکاتی از خرمن معرفتی شهید گلچین کردم که درک بهتر آن در ابتدا الزاما شنیدن فایل صوتی شهید را می طلبد:
🔻 روان شناسی کودک(ادبیات شهید با یک کودک دوساله؛ شخصیت دهی)
🔹سلام #علی_آقا
🔹سلام #باباجان
🔹سلام #پسرگلم
🔹ببخشید #باباجون
🔻دغدغه مقدس..؛ چرا رفتم؟ ( روشنگری و بیان هدف از قیام برای جلوگیری تحریف)
🔹جلوگیری از #جسارت به حرم حضرت زینب(س)
🔹 #عدم_تکرار صحنه های تلخ تاریخ(خرابه های شام برای حضرت رقیه)
🔹مسیر سعادت در شهادت است
🔻آرزوی شهادت : (شهید هدف را شهادت معرفی نمیکند در چندین مرتبه آرزوی شهادت میکند)
🔹 روسفید شدن در راه دین
🔹شهادت در دو مرحله
🔻بیان مسئله اعتقادی:
🔹رجعت: ( دو بار شهید شدن)
🔹بیان اصل قرانی و اعتقادی زنده بودن شهدا(پسرم پا به پای تو خواهم آمد) ؛ وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِاللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ(آل عمران)
@golestanekhaterat
🔻نکات و توصیه های اخلاقی:
🔹راضی بودن به #رضای_خدا
🔹 ضرورت کسب #لیاقت برای سعادت
🔹 توجه به تقدیر الهی
🔹ضرورت عاقبت به خیری
🔹ضرورت #خودسازی از کودکی
🔹توجه به علم آموزی از کودکی
🔹برنامه ریزی برای شغل آینده
🔹انتخاب زندگی و انتخاب راه و روش
🔹توجه به دوست یابی
🔹ضرورت آینده نگری و برنامه ریزی فرزندان به آینده
🔹ضرورت الگوسازی صحیح
🔹جایگاه انتخاب نام نیک برای فرزندان در مسیرمعرفتی
🔹ضرورت معرفت دینی(شناخت راه، هدف و مقصد)
🔹عدم اصرار در تحمیل نظرشخصی(شهید: به خیال خودم این یک زرنگی است....)
🔹ضرورت نمایش عشق ورزی: "بدون که خیلی دوستت دارم"
🔹احترام به والدین
🔹توجه به جایگاه دعا در نیل به سعادت
🔹دل نبستن به تعلقات دنیوی
🔹جاده خالق و مخلوق دوطرفه است
🔹توجه به نیازهای و دلتنگی های کودک: (این چندجمله را گفتم اگر یک روز دلتنگ بابات شدی صدای بابات رو داشته باشی)
🔻دغدغه های اجتماعی فرهنگی:
🔹 بیان شرایط جامعه
🔹 تلاش دشمن برای قبح زدایی از گناه
🔹 سختی پاک زیستن
🔻بیان نشانه هایی از ظهور:
🔹بیشتر شدن فتنه ها
🔹گناه بیشتر میشود
🔹شیطان قوی تر میشود
@golestanekhaterat
🔻 نصیحت حکیمانه به فرزندش:
🔹ضرورت مراقبت نفس
🔹توجه به جایگاه مادر
🔹اهمیت انتخاب دوست صالح
🔹توجه به اطرافیان و جامعه
🔹علی وار زیستن
🔹حرکت به سمت سرباز امام زمان(عج)شدن
🔻فلسفه نامگذاری فرزند به نام "علی":
🔹الگوسازی از وجودنازنین امیرمومنان
🔹تبعیت از راه مولا
🔹زندگی علی وار موجب سربازی امام زمان
🔻 عشقبازی پدر با فرزند:
🔹من همیشه به یادت هستم
🔹همیشه بالاسرت هستم
🔹همیشه در زندگی پا به پات دنبالت میام
🔹علی جان نمیذارم کمبود سایه پدرت را احساس کنی
🔹این چندجمله را گفتم اگر یک روز دلتنگ بابات شدی صدای بابات رو داشته باشی
🔹خیلی دوستتان دارم(چندمرحله)
🔻نکات عرفانی:
🔹سعی کنید طوری زندگی کنید که خدا عاشق تان شود
🔹اگر خدا عاشق تان شود خوب شما را خریداری می کند!
🔹گاهی دل کندن از برخی چیزهای خوب باعث میشود که چیزهای بهتری به دست بیاوریم
🔹برای به دست آوردن نوکری حضرت زینب از تو(علی)و مامانت دل کندم
🔹آرزو دارم در این سفر خدا نگاهم کند...
#شهید_حججی
#شهید_بی_سر
#مدافعان_حرم
#شهدای_مظلوم
#زندگی_شهدایی
#عشقبازی
#دغدغه_فرهنگی_و_اجتماعی
#احترام_به_والدین
#آرزوی_شهادت
#ابوعلی
#خادم_الشهدا
#دعا..
📌 #لطفا_نشر_حداکثری👌🙏
http://eitaa.com/golestanekhaterat
💥جواب شهید مرتضی مطهری به آقای روحانی، رئیس جمهور:
[کشور] دیگری به مال و ثروت ما چشم دوخته است؛
به حریت و آزادی و آقایی ما چشم دوخته و می خواهد آن را سلب کند و آقایی خود را به ما تحمیل کند؛
اینجا دین چه باید بگوید؟
آیا باید بگوید:
جنگ مطلقا بد است؛
دست به اسلحه بردن بد است؛
دست به شمشیر بردن بد است،
ما طرفدار صلحیم؟!!
بدیهی است که این سخن "مسخره" است.
حریف دارد با ما می جنگد و ما با کسی که به ما تهاجم کرده،
در حالی که می خواهد ما را برباید،
نجنگیم و در واقع از خودمان دفاع نکنیم به بهانه صلح!!
این صلح نیست،
#تسلیم است.
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
⚜🌺⚜
✨گفت: من خیلی از خدا می ترسم
پرسید: مگه نور ترس داره؟
جواب داد: نه
پرسید: تاریکی چی؟
گفت: خیلی ترسناکه
حتمأ شنیدی: الله نور السماوات و الارض.
پس فقط از چیزی بترس که تو رو از نور جدا میکنه
👈یعنی از گناه...♨️
📈جهت عضویت در کانال
گلستان خاطرات شهدا
http://eitaa.com/golestanekhaterat
http://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
می گویند اسلام برای اداره جامعه ناقص است
آیت الله بهجت:با هم خوب نیستیم و به حقوق یکدیگر تعدّی می کنیم، بعد هم اعتراض می کنیم و می گوییم: اسلام برای اداره ی جامعه ناقص است! در حقیقت اسلام را کنار می گذاریم، بعد اعتراض می کنیم و می گوییم: اسلام ناقص است و نمی تواند ما را اداره کند
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
رفراندوم برای چه
نظر شهید بهشتی درباره کسانی که از رفراندوم های نابجا حرف میزنند.
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
وزير كار بيكار شد
نمايندگان مجلس با ۱۲۹ رأي مثبت به طرح استيضاح وزير تعاون، كار و رفاه اجتماعي، اعتمادشان را از ربيعي برداشتند.
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
🌹🍃🌺🍃🌹
گاهے بعضی نگاه ها ...
چشـــــــم دل را
رو بسوی خـدا باز مےڪند !
مخصوصاً اگر آن نگاه
از قابِ چشم های آسمانے تو باشد ...
🌷شهید محسن حججی🌷
#نگاهمان_ڪن
🌴ڪانال گلستان خاطرات شهدا🌴
http://eitaa.com/golestanekhaterat
http://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_بر_شهدا
#کلام_شهید
انقلاب بیش از هرچیز برای ما یک ابتلای الهی و یک آزمایش تاریخی و اجتماعی است و در جریان این ابتلا باید رنج، محرومیت، مصایب و ناملایمات را با آغوش باز بپذیریم و در برابر آشوبها و فتنهها با خلوص و شهامت بایستیم و از طولانی شدن این ابتلا و افزایش سختیها و ناملایمات نهراسیم.
🌹 شهید جهان آرا
🌴ڪانال گلستان خاطرات شهدا🌴
http://eitaa.com/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷
🌹نـــ✒ــون وَ الْــــقَــلَــم🌹
#آیه_های_جنون
#قسمت_416
روزبہ تڪانے بہ گردنش مے دهد و با انگشت اشارہ زنگ را مے فشارد.
در شیشہ ے در،نگاهے بہ خودم مے اندازم و از مرتب بودنم اطمینان پیدا میڪنم.
یڪ سال و دوماہ از ازدواجمان گذشتہ،زندگے روال عادے اش را میگذارند.
روزبہ درگیر شرڪت است و من سخت درگیر دانشگاہ،بیشتر از این ها درگیر هم!
روزها از آن تب و تاب اولیہ ے عاشقے ڪمے فاصلہ گرفتہ اند و آرام شدہ اند!
نہ اینڪہ تب عشق مان خوابیدہ باشد! نہ!
حتے بیشتر از قبل روزبہ را دوست دارم!
در این چند ماہ با آرزو گرم گرفتم،اما بہ جز روزبہ ڪسے نمیداند!
شیرین،زیاد تمایلے بہ ارتباط من و آرزو ندارد! روابطم با سمانہ و محسن دوستانہ است اما نہ صمیمے!
روزبہ گزینہ ے دورے و دوستے را انتخاب ڪردہ بود! گہ گاهے بیشتر بہ اصرار من،همراہ هم بہ دیدنشان میرویم یا از پشت تلفن جویاے احوالشان میشویم.
خبرے از فرزاد نیست جز چیزهاے ڪوتاهے ڪہ گاهے سمانہ مے گوید! روزبہ ارتباطے با فرزاد ندارد،شاید هم من اینطور فڪر میڪنم!
امروز،یڪے از دوستان قدیمے روزبہ براے شام دعوتمان ڪرد.
روزبہ ڪمے خستہ بہ نظر مے آمد،گفتم تماس بگیرید و مهمانے را ڪنسل ڪند اما قبول نڪرد!
گفت بعد از سال ها یڪدیگر را پیدا ڪردہ اند و درست نیست براے دعوت اول نرویم!
واقعیتش...زیاد جمع دوستانش را دوست نداشتم!
بہ جز مجید و مهسا،نگاہ هاے همہ ے دوستانش روے من یڪ جورے بود! انگار من را در حد و اندازہ ے روزبہ و خودشان نمے دیدند!
احساس میڪردم در جمعشان اعتماد بہ نفسم را از دست میدهم و عذاب میڪشم!
تا حد امڪان با من صحبت نمے ڪردند و مخاطب نگاہ ها و صحبت هایشان فقط روزبہ بود!
حرف هایے میزند ڪہ براے من جذابیت چندانے نداشت! بیشتر راجع بہ شغل و تحصیلات و سفرهاے اروپایے و فرهنگ غرب!
بیشتر از همہ بودن در جمع همسرانشان را دوست نداشتم!
بہ اعتقاداتشان احترام میگذاشتم اما برایم غیرقابل تحمل بود ڪہ جلوے روزبہ حجاب نداشتہ باشند یا شروع بہ رقص و آواز ڪنند! هرچند نگاہ هاے روزبہ بیشتر روے دوستان مردش بود و توجهے نداشت!
گاهے طورے صحبت میڪردند ڪہ انگار من طفل ڪوچڪے ام ڪہ در جمع چند انسان پا بہ سن گذاشتہ،وارد شدہ ام!احساس میڪردم براے تحقیر یا دور نگہ داشتن من از خودشان از قصد افراطے و سرد برخورد میڪنند! واقعا بودن در جمع دوستانش آزارم میداد!
گاهے بہ هر بهانہ اے میشد نہ خودم بہ مهمانے هایشان میرفتم نہ اجازہ میدادم روزبہ برود!
روزبہ سعے میڪرد قانعم ڪند ڪہ دوستانش منظورے ندارند و آدم هاے بدے نیستند اما خودش هم خوب میدانست نہ من در جمع آن ها میتوانم راحت باشم نہ آن ها در برخورد با من!
تا حد امڪان دوستانش را بہ خانہ دعوت نمیڪرد و خارج از محیط شرڪت یا نهایتا رستوران با آن ها قرار نمیگذاشت! همیشہ سعے میڪرد با صحبت همہ چیز را حل ڪند،اگر صحبت جواب نمیداد خودش ڪوتاہ مے آمد!
تنها شدہ بود! دوستانش از دستش دلخور بودند اما بہ رویم نمے آورد و شڪایت نمیڪرد!
امروز مثلا خواستم ڪوتاہ بیایم و ڪمے از خود گذشتگے ڪنم! مثل او!
صداے بشاش مردانہ اے از پشت آیفون میگوید:بہ بہ ببین ڪے اومدہ؟! روزے خودمون! بیاید بالا!
روزبہ مے خندد:صدبار گفتہ بودم از این ڪہ ڪسے اسممو مخفف ڪنہ خوشم نمیاد! اما انگار یادت رفتہ!
در باز میشود،روزبہ نگاهے بہ من مے اندازد و در را بہ عقب هل میدهد و مے گوید:برو تو عزیزم!
سرے تڪان میدهم و وارد میشوم،روزبہ هم پشت سرم مے آید.
از طبقہ ے هم ڪف میگذریم و بہ سمت آسانسور میرویم،همانطور ڪہ وارد آسانسور میشویم روزبہ مے گوید:ساسان از دوستاے قدیمہ! دوران دبیرستان و دانشگاہ باهم بودیم بعد از گرفتن لیسانس رفت آمریڪا!
در آسانسور بستہ میشود و روزبہ دڪمہ ے عدد چهار را میفشارد و ادامہ میدهد:تقریبا تو این چند سال از هم بے خبر بودیم! ساسان یڪمے زیادے شوخہ حرفاشو جدے نگیر!
لبخند میزنم:چشم!
متقابلا با لبخند جوابم میدهد:چشمات سلامت!
آسانسور متوقف میشود،باهم خارج میشویم و بہ سمت درے ڪہ عدد دہ رویش نقش بستہ قدم برمیداریم.
مقابل در ڪہ مے رسیم،در باز میشود.
پسرے هم سن و سال روزبہ در چهارچوب در قد علم ڪردہ،قد تقریبا بلند و اندام ورزیدہ اے دارد!
رنگ پوستش روشن و رنگ چشم هایش قهوہ اے تیرہ است!
ڪمے تہ ریش گذاشتہ و موهاے مشڪے رنگش را تا روے شانہ هایش بلند ڪردہ!
پیراهن نوڪ مدادے رنگے همراہ شلوار جین آبے تیرہ بہ تن ڪردہ!
تا نگاهش بہ روزبہ مے افتد لبخند پر رنگے میزند و دست هایش را از هم باز میڪند!
روزبہ بہ سمتش مے رود و مردانہ در آغوشش میڪشد!
ساسان بلند مے خندد و در آغوشش روزبہ را میفشارد:روزے خودم!
✍نویسنده:لیلے سلطانے
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌹نـــ✒ــون وَ الْــــقَــلَــم🌹
#آیه_های_جنون
#قسمت_417
روزبہ مشتے حوالہ ے ڪتفش میڪند:دیگہ بیست و دو سہ سالہ مون نیست ساسان خان! جلوے همسرم آبرو دارے ڪن!
این را ڪہ مے گوید،ساسان سریع روزبہ را از آغوشش جدا میڪند و نگاهش را بہ سمت من مے ڪشاند.
پیش دستے میڪنم و لبخند میزنم:سلام! آیہ هستم!
ساسان مردد نگاهے بہ من مے اندازد و سپس بہ روزبہ!
لبخند گرمے میزند:سلام! خیلے خوشوقتم! ساسانم!
در را تا آخر باز میڪند و بہ داخل خانہ اشارہ!
_بفرمایید داخل! همسرم دستش بندہ!
روزبہ نگاهے بہ من مے اندازد:اول تو برو!
ساسان با شیطنت نگاهمان میڪند،ڪنار روزبہ مے ایستم و بعد از ڪمے مڪث وارد خانہ میشوم.
روزبہ و ساسان هم پشت سرم مے آیند،آپارتمانے حدود صد مترے با دڪور و چیدمان مدرن است.
ڪف زمین،پارڪت ڪرم رنگ است،دیوارها با ڪاغذ دیوارے قهوہ اے روشن با مخلوطے از رنگ بژ تزئین شدہ اند.
داخل راهرو تنها یڪ آینہ ے قدے با قاب فلزے طلایے رنگ روے دیوار و جا ڪفشے ڪوچڪے جا خوش ڪردہ اند.
از راهرو عبور میڪنیم و وارد پذیرایے میشویم،پذیرایے اے با نور گیر عالے!
مبل هاے راحتے ڪرم رنگ وسط پذیرایے چیدہ شدہ اند و روے دیوار چند قاب نقاشے ڪوچڪ با طرح هاے مختلف آویزان شدہ اند.
خانہ ے گرم و خلوتے است! آشپزخانہ سمت راست قرار دارد و دو تا در چوبے در سمت چپ!
زنے با قد متوسط پشت سینڪ ظرفشویے ایستادہ و دست هایش را مے شوید.
نگاهش ڪہ بہ ما مے افتد و سریع مے گوید:سلام! خیلے خوش اومدین!
پوست گندمے اے دارد و چشم هاے عسلے رنگ! ڪت و دامن خوش دوخت زرشڪے رنگے بہ تن ڪردہ.
صورت ڪشیدہ اے دارد و بینے اے عملے! موهاے طلایے رنگش را اتو ڪشیدہ و روے شانہ هایش انداختہ!
آب دهانم را با شدت قورت میدهم!
_سلام! خیلے ممنون!
سریع شیر آب را مے بندد و با حولہ اے ڪہ ڪنار دستش قرار دارد دست هایش را خشڪ میڪند.
چند ثانیہ بعد بہ سمتمان مے آید،قد دامنش تا پایین زانویش ڪشیدہ شدہ و پاهایش را جوراب شلوار مشڪے رنگے پوشاندہ.
بہ سمتم مے آید و بے مقدمہ در آغوشم مے ڪشد،لبخند تصنعے اے میزنم و ڪمے در آغوشم مے فشارمش.
_بنفشہ ام! و شما باید آوا باشید؟!
متعجب ابروهایم را بالا میدهم! ساسان سریع مے گوید:آیہ خانم هستن!
از آغوش بنفشہ بیرون مے آیم،بنفشہ گیج نگاهش را میان من و روزبہ و ساسان مے چرخاند!
روزبہ لبخند مهربانے میزند و سریع مے گوید:ساسان در جریان نیست،منو آوا یہ مدت نامزد بودیم و بعدش بہ هم زدیم!
بنفشہ سریع لبخند میزند و سریع مے گوید:ببخشید عزیزم! من و ساسان خبر نداشتیم!
سرفہ اے میڪنم:نہ! ایرادے ندارہ!
✍نویسنده:لیلے سلطانے
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
❣#شهیدانه
💟 رفت تا دامنـش از
گردِ زمین پـاڪ بمانـد...✨
💟آسمانـے تر از آن بود
ڪہ در خــاڪ بمانــد...✨
#شبتون_شهدایی_...
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷