◀️کاش در صحرای محشر
وقتی خدا پرسید⁉️
⬅️بنده ی من روزگارت را چگونه گذراندی⁉️
⚜مهدی فاطمه(عج) برخیزدوبگوید ⏬
👈 منتظرمن بود 🙏
#الهم_عجل_لولیک_الفرج
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷لطفا درنشر، لینک حذف نشود...
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🌹 دوباره آمدم از راه دور سمت حـرم
🌹 سـلام حضرت آقا سلام بال و پرم
🌹 منالغریب الی العشق، باوفا، الغوث
🌹 بگیر دست مراهم که سخت در به درم
🌺 اللهم ارزقنا کربلا
💚اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبدِالله الْحُسَیْن (ع) 💚
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷لطفا درنشر، لینک حذف نشود...
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
من اسیر
هرڪه باشم ،
ضامنم تنها یڪیست ...
#السلام_علیڪ_یاامام_الرئوف 💚
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷لطفا درنشر، لینک حذف نشود...
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
مردان خدا
پرده انڪار دریدند ...
یعنی همہ جا ، غیر خدا
هیچ∅ندیدند ...
سلام ...🌷
صبحتون متبرڪ بہ نگاه پُر مهرشهدا ...
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷لطفا درنشر، لینک حذف نشود...
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🌷 شهیده #مریم_فرهانیان 🌷
دوستش می گه یه روز وارد خونه شدم و مريم را رو به قبله ديدم وقتی جلوتر رفتم، ديدم مريم روی دستانش می زند و از او سؤال كردم كه مشكلی پيش آمده، چيزی نگفت.
اما بعدها براي من تعريف كرد كه من هر روز اعضای بدنم را مواخذه می كنم و از آنها می پرسم كه #امروز_برای_خدا_چه_كاری_انجام_دادهايد⁉️
شادی روحش #صلوات
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷لطفا درنشر، لینک حذف نشود...
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
❤️بسم رب الشهدا❤️
#طنز_جبهه😉
چفیه یه بسیجی رو از دستش قاپیدن، داد میزد:
آهای...چفیه ام، سفره، حوله، لحاف، زیرانداز، روانداز، دستمال، ماسک،کلاه، کمربند،جانماز، سایه بون،کفن، باند زخم، تور ماهی گیری، همه رو بردن!😂
دارو ندارمو بردن😁
شادی روحشون، که دار و ندارشون همون یک چفیه بود #صلوات😍
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
❣﷽❣ #کتاب_عارفانه💖(فوق العاده زیبا) #خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری #قسمت_بیست_ویکم 1⃣2⃣ اما آن قدر اصر
#کتاب_عارفانه💖(فوق العاده زیبا)
#خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری
#پارت_بیست_ودوم 2⃣2⃣
شرایط محل بسیار روی بچه ها تاثیر داشت. روحیه ی لات بازی و...
اما عجیب بود که همه ی بچه ها احمدآقا را به عنوان یک استاد قبول داشتند.
شب ها بعد از نماز داخل مسجد دور هم جمع می شدیم و احمد آقا برای ما احکام می گفت.
بعد هم کمی صحبت و نصیحت و بعد از هم جدا می شدیم.
احمد آقا یک استاد کامل و یک راهنمای راه خدا داشت.
ما در مسجد دیده بودیم که بارها آیت الله حق شناس ایشان را صدا می زد و آهسته و به طور #خصوصی او را نصیحت می کرد.
ندیده بودم که احمد آقا کسی را در #جمع نصیحت کند. به جای این کار کاغذهای کوچکی برمی داشت و معایب اخلاقی ما را داخل آن می نوشت.
بعد آن را به طور مخفیانه به شاگردهایش تحویل می داد.
روز به روز روحیات معنوی احمدآقا تغییر می کرد. هر چه جلو می رفتیم نمازهای احمدآقا معنوی تر می شد. کار به جایی رسید که موقع نماز سعی می کرد از بقیه فاصله بگیرد❗️
در انتهای مسجد امین الدوله یک #فرورفتگی در دیوار وجود داشت که از دید نمازگزاران دور بود.
آنجا یک نفر می توانست نماز بخواند.
احمدآقا بیشتر به آنجا می رفت و از همان جا به جماعت متصل می شد.
یک بار وقتی احمد آقا نماز را شروع کرد به آنجا رفتم و در کنارش مشغول نماز شدم. دقایقی بعد از این کار خودم پشیمان شدم❗️
احمدآقا بعد از اینکه نماز را شروع کرد به شدت منقلب شد. بدنش #می_لرزید.
گویی یک #بنده_ی_حقیر در مقابل یک #سلطان با عظمت قرار گرفته.
نماز احمدآقا آن گونه بود که ما از بزرگان دین شنیده بودیم.
او در نماز عبد ذلیل در مقابل پروردگار جلیل بود. و اگر ایشان در زندگی به مراتب بالای کمال رسید ، به دلیل همین افتادگی در پیشگاه پروردگار بود.
در روایات ما نماز را معراج مومن معرفی کرده اند. من به نمازهای خودم که نگاه می کنم اثری از عروج به درگاه خدا را نمی بینم.
اما اعتقاد قلبی من و همه ی شاگردان احمدآقا این بود که تمام نمازهای ایشان به خصوص در این سال های آخر نشان از #معراج داشت❗️
#ادامه_دارد ...
📚منبع: کتاب عارفانه از انتشارات شهید هادی
تایپ با کسب اجازه از انتشارات و مولف می باشد.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷🌷🌷