eitaa logo
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
3.3هزار دنبال‌کننده
25.9هزار عکس
10.1هزار ویدیو
196 فایل
💠خاطرات،وصایا،سیره عملی شهدا💠 ،انتقادات پیشنهادات @Sun_man313 🕪مسئول تبادلات و تبلیغات 👇👇 @MZ_171 تبادل فقط با کانالهای انقلابی و مذهبی بالای 1k در غیر اینصورت پیام ندهید این کانال در سروش👇 https://sapp.ir/golestanekhaterat
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ یه عزیزی ‌می‌گفت: هروقت احساس کردید از امام زمان، دور شدید و دلتان برای آقا تنگ نیست، این دعای کوچک را، در قنوت‌‌هایتان بخوانید: "لَیِّن قَلبی لِوَلیِّ اَمرِک" یعنی خدایا دلم را برای امامم نرم کن! چقدر تو طول شبانه روز نیازداریم مدام تکرارکنیم؛ ... ‎‎‌‌‎‎‎‎‌🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
﷽ ⚫️④① 🖤شهید مدافع‌حرم جمال رضی ▪️اگر می‌گوییم ای کاش روز عاشورا در رکاب امام‌حسین علیه‌السلام بودیم تا می‌توانستیم بجنگیم؛ پس باید الان هم به استکبار و دشمنان، خودمان را ثابت کنیم و پای کار بایستیم... ▪️شعارهای «لبیک یا حسین» و «لبیک یا زینب» را باید در عمل هم نشان بدهیم...! 💌کــلام شــهید 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
مداحی_آنلاین_اشتیاق_امام_برای_رسیدن_مردم_به_او_استاد_عالی.mp3
2.6M
﷽ 🦋¦ اشتیاقامامزمان(عج) برایرسیدنمردمبهاو 👌بسیارشنیدنی 🎙حجتالاسلامعالی 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
460.mp3
5.01M
- مداحی شهید محسن حججی ؛ بسیار دل نشین . شادی روح شهدا صلوات . 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
🦋ای در دام عنکبوت خانم ط_حسینی 🎬 شب از نیمه گذشته بود وهنوز ناریه بیرون بود،ذهنم خیلی درگیر بود،درگیر طارق,درگیرحرفهای ناریه,احساسم بهم میگفت ناریه یک نقشه هایی برام داره,امشب اخرین شبی هست که به گفته ی ناریه,اونها اینجان...یعنی فردا میرن؟برای من واقعا میخوادکاری کنه؟؟ باصدای در ازجا بلندشدم،ناریه امد داخل وروبه من:عه هنوز بیداری؟! من:اره خوابم نبرد...چه خبر؟پیداشون کردند؟ ناریه:نه بابا,انگار اب شدند ورفتند توزمین نیستند که نیستند,احتمال میدن یه همدست داخل اردوگاه داشته باشند چون متوجه شدند عقب چادر اسیرا شکافته شده,یکی بوده که بهشان کمک کرده,یه چیز دیگه هم هست,ابواسحاق همون مردی هست که اینها رااورده والان فهمیدم اون کسی که دیشب توجشن سرش رابریدن,همین ابواسحاق بوده...من که میگم کار کار همون اسیرای فراریه...اما داعشیا قبول ندارند ومیگن هرطور هم که میتونستند فرارکنند به این سرعت نمیتونستند خودشون رابه شهر برسونن,مگر اینکه عامل نفوذی دم کلفتی داخل اردوگاه داشتن واون با برنامه ریزی دقیق فراریشون داده. پیش خودم خندم گرفت,اینا نمیدونستند اون نفوذی دم کلفت منم ولی برنامه ریزی دقیقی در کار نبوده بلکه فقط وفقط لطف خدا بوده... باحرف ناریه به خود اومدم:نمیدونم خیالاتی شدم یااینکه واقعا یک نفر,دور وبر کانکس ما میچرخید...اگه خیالات نباشه حدس میزنم دوباره فرستاده های ابوعدنان نقشه ای دارن برام.... کاش زودتر صبح میشد... کاش این مکان لعنت شده را زودتر ترک میکردم..... اذان صبح راگفتند ناریه از جاش پاشد ویک کیف به سمتم داد:بیا این تمام مدارک من وفیصل...مال تو وعماد باشه...حتی خنجری راکه اسم خودش وشوهرش روش حک شده بود وهدیه عروسیشون بود را داخل کیف گذاشت وگفت:اینم همراه مدارک باشه بد نیست....پاشو اماده بشو باید بریم بااین حرف ناریه یک فکری به ذهنم جرقه زد...درسته...ناریه,میخواد در بره,با اسم جعلی فرارکند,مدارکش رابه من میده....تامن وعماد .....خدای من نه...... .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
🦋 خانم ط_حسینی 🎬 رو به ناریه گفتم:الان ؟!!میخوای باهم بریم نماز؟؟ ناریه:اون نمازی که اینا میخونن بخوره تو مغزنداشته شان...خودمون کار داریم،پاشو مدارک شناسایی که بهت دادم بیار...خودتم که خیلی وسایل نداشتی ,اما نمیخواد چیزی,بیاری,پاشو... باترس وسوظن ارام بلند شدم وچادرم راپوشیدم اومدم حرکت کنم که گفت: تنها نه...,عماد را باید بیاری من:عمادددد؟!!بچه خوابه,مگه نمیخوای برگردیم؟یعنی فیصل هم میاری... ناریه باتحکمی درصداش که تابه حال بامن اینگونه صحبت نکرده بود گفت:حرف اضافی موقوف...فیصل میمونه...عمادرابغل کن. ترس تمام وجودم راگرفته بود ،نمیدونستم چه نقشه ای,توسرشه ,اما هرکار که میکردم به ضرر خودم بود ,اخه تواردوگاه نه هیچ کس من رامیشناخت ونه براشون مهم بودم وبرعکس,همه از ناریه فرمانبری,داشتند. بالاجبار عماد را بغل کردم باهم از کانکس خارج شدیم. در کابین عقبی رابازکردم وعماد رابااحتیاط خواباندم تابیدار نشه,عماد هم حالتی بود بین خواب وبیداری ونپرسید چکارمیکنم ودوباره چشمهاش را روی هم گذاشت. سوار شدم ,در دلم متوسل شدم به امام دوازدهم ,طارق همیشه میگفت :هرجا کارت گیرکرد,دست به دامان صاحب الزمان عج بشو,این اقا حجت زنده ی خدا بر روی زمین است ومحاله جوابت راندهد. از امامم درخواست کمک کردم وبا ایشون عهد کردم اگر کمکم کند وازاین مهلکه جان سالم بدر برم ,تمام تلاشم رابرای خدمت به شیعیان ودرراه ظهور مولا ،بکارمیبرم. ناریه:چی چی باخودت میگی ،هنوز که نمیدانی میخوام چکارت کنم,دیوونه شدی,وای به حال وقتی بفهمی چی در انتظارت است. خدای من.....این چی داره میگه...علنا داره تهدیدم میکنه.... خدااااا.......یا صاحب الزمان الغوث والامان.... .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 برشی زیبا از مستند «» با صدای آسمانی 🔸آری، شهادت تنها مزد خوبان است. ☀️   🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السلام علی شهدای ❤️❤️ سلام به دوستان ✋ امروز هم به مدد شهدا ، کارمون رو شروع میکنیم... طبق فرمایش امام خامنہ اے ؛ « نگہ داشتن یاد ، کم تر از نیست ... » 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعای عهد.mp3
1.78M
🔰دعای عهد 🎙با نوای استاد فرهمند من دعای عهد میخوانم بیا بر سر این عهد میمانم بیا 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
. 🕊 تلاوت آیات‌ قرآن ڪریم ؛ ۩ بــِہ نـیّـت‌         برادرشھیدابراهیم‌هادے 🌿' 📚                              •﴿رفیق‌شھیدم‌ابراهیم‌هادے‌‌﴾• 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖 🎥 🔅مایی که در دنیا همّ و غمّ عج را نداریم، در بهشت هم به قصر و حوریِ بدون ائمه راضی هستیم! 🤲اللهم عجل لولیک الفرج 🔰 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسیجی شهید کاظم عاملو🌻 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 نام پدر: غلامرضا تاریخ ولادت: ۱۳۴۴/۴/۲۲ محل ولادت: سمنان تاریخ شهادت:۱۳۶۶/۱۲/۷ محل شهادت: ماووت عراق نحوه شهادت: اصابت ترکش به سر مزار: امامزاده یحیی(ع)_سمنان 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
🔰زندگینامه شهید کاظم عاملو [🌿🌻🕊] 💐🍃شهید کاظم عاملو در بیست و دوم تیر ماه سال ۱۳۴۴ در شهرستان سمنان دیده به جهان گشود. پدرش را تمام اهالی جهادیه سمنان، به تقوا و ایمان و کسب روزی حلال می‌شناختند. صبح زود از خانه بیرون می‌رفت و برای تامین روزی حلال ، سختی‌های بسیاری می‌کشید. مادرش نیز در خانه های مردم کار می‌کرد،.جلوی تنور نان می‌پخت تا کمی از خرج زندگی خانواده و فرزندش را تامین کند. کاظم دوران کودکی پرشور و نشاطی داشت. همیشه اهل بگو بخند و شادی بود. بدن قوی داشت و به ورزش،.خصوصا فوتبال و والیبال مسلط بود. کارمند شرکت مخابرات بود. سال ۱۳۶۵ ازدواج کرد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. هفتم اسفند۱۳۶۶، با سمت نیروی واحد مخابرات در ماووت عراق بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر، شهید شد. پیکرش را در امامزاده یحیی سمنان به خاک سپردند. روحش شاد و یادش گرامی🌷🌷 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
💠مقامات معنوی شهید والامقام کاظم عاملو 🔹️🔸️🔹️ با بچه‌های محل رفیق بود و دوستان زیادی داشت. اما نکته مهم‌تر این‌که از همان دوران نوجوانی یک بچه مسجدی بود. شب و روزش درمسجد محله جهادیه سمنان سپری می‌شد. در امور فرهنگی مسجد مشغول فعالیت شد.و گروه سرود را فعال کرد. نماز اول وقت و جماعت او هیچ‌گاه ترک نشد. کاظم در ابتدای دوره جوانی راهی جبهه شد .سه ماه در منطقه بانه حضور داشت و این سه ماه،.مسیر زندگی کاظم و بسیاری از هم‌رزمانش را تغییر داد. مقدمات تکامل روحی و معنوی در او ایجاد شد. رزق حلال و اعتقادات او سبب شد که یکباره اوج بگیرد. او به‌جایی رسید که نگفتنی است و نه توصیف کردنی!. پرده‌ها از جلوی چشمانش کنار رفت. او نادیدنی ها را مشاهده می‌کرد! می‌خواست آنچه می‌بیند را داد بزند،.اما کمتر کسی را می‌یافت که محرم اسرار باشد. کاظم بارها در جلسه و مکاشفه خدمت امام‌ زمان (عج) رسید.و بارها با ایشان همراه بود. با دوستان شهیدش تکلم داشت.و مقامات بهشتی آن‌ها را مشاهده می‌کرد. تنها اندکی از دوستان و همراهانش از این‌موضوع مطلع بودند،.چرا که می‌گویند: آنکه را اسرار حق آموختند مهر کردند و دهانش دوختند کاظم آنجاکه باید برای ارشاد خلق،.به بیان آثار اعمال و رفتارشان بپردازد، از این کار دریغ نمی‌کرد، هرچند که برخی با حرف‌ها و تهمت‌های خود قلب مهربان او را آزار می‌دادند،.اما کاظم راهش را انتخاب کرده بود. 💠نماز شب خاطرات شهید والامقام کاظم عاملو: راوی: منصور فرخ‌نژاد شهادت کاظم بسیاری از رفقایش را تا مدت‌ها سرخورده کرد .هرجا می‌رفتیم حرف از کاظم بود و گریه‌های رفقایش. هیچ‌کس هنوز نفهمیده بود که چه کسی را از دست داده روزبه‌روز ابعاد شخصیتی این مرد بزرگ بیشتر برای ما فاش می‌شد. یادم است در جبهه جنوب بودیم . نوعاً بچه‌ها با کاظم خیلی عیاق بودند .یک‌بار تنها گیرش آوردم و گفتم :کاظم ، برام از نماز شب حرف می‌زنی؟ اولش قبول نکرد ولی وقتی اصرار کردم شروع کرد. چند جور برام گفت که هنوز در ذهنم مانده. کاظم گفت: آقای فرخ‌نژاد نماز شب آدم‌ رو با ادب و با اخلاق می‌کنه اخلاق حسنه بهش می‌ده. آنوقت خدا می‌شه استاد اخلاقش وقتی هم خدا بشه معلم اخلاق انسان ، همه‌چیز رو درست می‌کنه و کارش رله می‌شه. بعد تعبیر جالبی به کار برد ؛ گفت : آقای فرخ‌نژاد. به خدا نماز شب، زمین و آسمان رو بهم می‌دوزه. منم سعی کردم عمل کنم. بعدها در کتاب‌های مختلف ، نظرات عجیب علما به روایات نماز شب را دیدم و اهمیت کلام کاظم برایم اثبات شد. آدم وقتی قدر یک دوست الهی را نداند ،بعدها خیلی افسوس می‌خورد که چرا از وجود او استفاده نکرده. یک شب رفته بودم سر قبر شهید کاظم عاملو دعای کمیل را را در امامزاده یحیی خواندند در جوار قبور شهدا. تصمیم گرفتم همان‌جا بمانم و نماز شبم را هم بخوانم. کنار قبر شهید عاملو و اخوی شهیدم. معمولاً شب‌ها یک ساعت به اذان صبح درب امامزاده را باز می‌کنند. نماز را خواندم و زیارتی کردم که اذان صبح را گفتند. نماز صبح را خواندم و داشتم از سمت درب شمالی می‌آمدم بیرون؛.که یکهو دیدم یک جوان حدوداً ۲۵ساله با گریه و زاری وارد شد. خیلی جا خوردم . بلندبلند گریه می‌کرد! تا مرا دید صدا زد: آقا، قبر شهید عاملو کجاست؟ با چشمانی گرد شده از تعجب نگاهش کردم .دوباره با لهجه کُردی سوالش را تکرار کرد. آمد جلوتر و تا آمدم حرفی بزنم؛ گفت: تو رو خدا بگو و خیالمو راحت کن ! شهید عاملو این‌جا خوابیده؟! حرکت کردیم تا مزار را نشانش بدهم . بی‌تابی می‌کرد و می‌گفت :.من از کردستان آمدم! خیلی مشکل دارم. این شهید رو هم نمی‌شناسم ؛اومد به خوابم و گفته:.بیا کنار قبرم تو امامزاده یحیی در سمنان؛.بیا هر مشکل داشته باشی به یاری خدا حل می‌شه. … این‌ها رو می‌گفت و همین‌طور گریه می‌کرد. قبر شهید عاملو را نشانش دادم . تا دید ،خودش را انداخت روی قبر. گریه می‌کرد چه گریه‌ای! در همان‌حال به زبان کردی شروع کرد به درد و دل کردن با کاظم. داد می‌زد و گریه می‌کرد. وقتی این‌طور دیدمش دیگه نایستادم؛.آمدم بیرون. ولی برایم قصه‌ی عجیبی بود. یکی از دوستانش می‌گفت : خیلی بهش اعتقاد دارم سر قبرش زیاد می‌روم خیلی با هم رفیق بودیم . اختلاف سنی‌مان یک‌سال بیشتر نبود. پدر من کشاورز بود با هم می‌رفتیم باغ؛ مدرسه ؛ همه جا حتی با یک خمپاره من مجروح و او شهید شد. به‌خاطر همین چیزا بود که بعد از مجروحیت وقتی سرحال آمدم و خبر شهادتش را شنیدم خیلی حالم بد شد هر وقت دلم می‌گیرد می‌روم سر قبرش حس می‌کنم به من عنایت دارد. هر وقت چیزی را حاجت می‌کنم و می‌روم سر قبرش احساس می‌کنم به من توجه دارد گاهی متوسل می‌شوم و واقعاً حاجت می‌گیرم. 🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ 📸| 📕خاطرات‌شهید 💛شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده ☀️روزی از روزهای بسیار گرم تابستان سال ۱۳۹۲ در استان کرمانشاه مأموریت بودیم. سرِ ظهر، یک دشت در منطقه‌ای که مأموریت بودیم، آتش گرفت و نیاز به چندین نیرو برای خاموش‌کردن آن بود🧯🔥 🌞چون در آن موقع از سال هوا بسیار گرم و علف‌ها همه خشک شده بود، یه آتشِ کوچک باعث آتش‌گرفتن کل منطقه میشد🤯🌋 🧯خلاصه با چند نفر از بچه‌ها سریعاً کپسول اطفای حریق گرفتیم و سوار تویوتا شدیم و رفتیم. یکی از بچه‌ها آقارضا بود🛻💚 😨هوا هم خیلی گرم بود. بعد از خاموش‌شدن آتش، اومدیم مقرّ گردان و خیلی هم تشنه بودیم. همه شروع کردیم به خوردنِ آب یخ🚰🧊 🧐اونجا بود که متوجه شدم آقارضا روزه هستش و شروع کردم به دعواکردن با آقارضا که تو چرا با زبون روزه اومدی؟!؛ رضا هم مثل همیشه با آرامش و متانت خاصی منو آروم کرد☺️💔 🎙به راویت: همرزم شهید ‎‎‌🔹 https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4 *عضویت در واتساپ👈🏻09178314082* ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸