هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
اگر امشب نمیتونی هییت بری
برو به این ادرس این #روضه رو گوش بده
وای که بیچاره میکنه این روضه
#روضه_شب_۳محرم۹۷
#حاج_محمود_کریمی
👇👇👇👇👇
https://www.mashreghnews.ir/news/893124/صوت-حاج-محمود-کریمی-شب-سوم-محرم-۹۷
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
🕊 گرامـے باد سالروز شهادت اولین شهید مسیحـے دفاع مقدس
📸 قاب عڪس بزرگـے ڪہ سال هاست ڪنار ڪاج آذین بستہ جا خوش ڪرده است ، متعلق بہ اولین شهید مـسیحـے دوران دفـاع مقـدس ، « شهیــد زوریڪــ مـــرادیان » مےباشد .
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
http://eitaa.com/golestanekhaterat
https://sapp.ir/golestanekhaterat
🌷لطفا درنشر، لینک حذف نشود...
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
💠آیت الله بهجت(رض):
🔸تعجب است از کسی که برای خوابش که مدت کوتاهیست جای نرم تهیه می کند،
🔸اما برای آخرتش قدمی بر نمی دارد‼️
#درس_اخلاق
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷لطفا درنشر، لینک حذف نشود...
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🕙 قَـــــرارِ عٰاشِــــــقٰانہ
فرستادن ۵صـــــلوات
هر شب به نیابت از #شُـــــــهَدا
جهت فـــــرج امــــام زمــــان (عج)
امشببه نیابٺ از ↷
#شَـــــــهید_سعید_بیاضےزاده
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ اٰلِ مُحَمَّدٍ
🍃🌹 وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم 🌹🍃
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
sapp.ir/golestanekhaterat سروش
eitaa.com/golestanekhaterat ایتا ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
هدایت شده از خاکریز افسران جنگ نرم🏴🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو راهم زد اما.... بدم زد اما...
سه ساله بازن فرق
بدن با بدن فرق داره...
سلام بر رقیه جانم😭
💠 به رسانه مردم بپیوندید👇
https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
https://sapp.ir/javanan_enghelabi_313
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
درنشر لینک حذف نشود
اصلا رقیه نه ، مثلا دختر خودت؛
یک شب میان کوچه بماند ،چه میشود؟
اصلا بدون کفش ،توی بیابان ،پیاده نه !!!
در راه خانه تشنه بماند ،چه میشود ؟
دزدی از او به سیلی و شلاق و فحش ،نه !
تنها به زور گوشواره بگیرد ،چه میشود؟
گیریم خیمه نه ،خانه و یا سرپناه ،نه !
یک شعله پیرهنش را بگیرد،چه میشود ؟
در بین شهر ،توی شلوغی ،همیشه ،نه !
یک شب که نیستی ،بهانه بگیرد ،چه میشود؟
اصلا پدر ،عمو و برادر ،نه ، جوجه ای ،
تشنه مقابل چشمش بمیرد ،چه میشود ؟
دست گناهکار مرا روز رستخیز ،
یک دختر سه ساله بگیرد ،چه میشود ؟
*شهادت بی بی رقیه(علیها السلام) خدمت امام زمان"عج" تسلیت عرض می کنیم*
*💔تسلی قلب نازنین امام زمان"عج" صلوات💔*
http://eitaa.com/golestanekhaterat
💠 #همسر بزرگوار شهید امین کریمی:
گفتم خدایا فقط شوهرم بیایه خوابم جواب سؤالهایم را بدهد با من حرف بزند تا کمی آرام شوم. اینکه دیگر توقع زیادی نیست...» همان شب خواب دیدم👇
🌷گویا خانه ما بخشی از یک مسجد است. با خانمی که نمیشناختم همراه بودم و به او گفتم «به من میگویند شوهرت شهید شده. خدا کند امین زنده باشد و تمام بنرها و تابلوهای شهادت او جمع شده باشد.» جلوی در که رسیدم دیدم هیچ بنر و پلاکاردی نیست!
گفتم «پس شوهرم شهید نشده!»
به سمت مسجد که احساس میکردم خانه ما است رفتم. در را که باز کردم دیدم شوهرم نشسته! دویدم و با رسیدن به امین، بوسیدمش!
گفتم «وای امین، اگر بدانی این چند وقت چه خوابهای بدی دیدهام!»
امین آنکارد کرده و خیلی نورانی با لباس سبز، از جایش بلند شد، پیشانی مرا بوسید و گفت «زهرا جان! من شهید شدم...» در خواب همه چیز برایم مرور شد و یادم آمد که شهید شده. گفت «من باید زود برگردم و نمیتوانم زیاد حرف بزنم.» گفتم «باشه حرف نزن. من از حضرت زینب (سلام الله علیها) و از خدا خواستهام که بیایی و جواب سؤالات مرا بدهی. پس زیاد حرف نزن دلم میخواهد بیشتر پیش من بمانی.» گفت «یک خودکار بده تا بنویسم.»
🌷گفتم «تو به من نگفته بودی میروی شهید میشوی، گفتی میروی تا دِینَت را ادا کنی. به من قول داده بودی مراقب خودت باشی.» خندید و گفت «من در آن دنیا مذهبی زندگی کرده بودم. اسمام جزء لیست شهدا بود... » میخواستم سریع همه سؤالاتم را بپرسم، گفتم «در قبال این مصیبتی که روی قلب من گذاشتی و میدانی که دردی بزرگتر از این برای من نبود، چطور دلت آمد مرا تنها بگذاری؟» (همیشه وقتی خبر شهادت همسر کسی را میشنیدم به شوهرم میگفتم انشاءالله هیچوقت هیچکس چنین مصیبتی نبیند. حاضر بودم بمیرم اما خدای نکرده هیچ وقت چنین داغی را نبینم.)
🌷امین یک برگه از جیباش در آورد که دور تا دور آن شبیه آیات قرآن، اسم خداوند و ... نوشته شده بود. خودکار را از من گرفت. نوشت "همسر مهربانم،" دقیقاً عین این دو کلمه به همراه ویرگول بعد آن را روی کاغذ نوشت. بعد گفت «آره میدانم خیلی سخت است. ما در این دنیا آبرو داریم. خودم در این دنیا شفاعتت میکنم.» انگار در لیستی که قرار بود شفاعت کند اسم مرا هم نوشت...
گفتم «در این دنیا چی؟» گفت «من نباید زیاد حرف بزنم...» با این حال انگار خودش هم طاقت نداشت حرف نزند. احساس میکردم بیشتر دلش میخواهد حرف بزند تا بنویسد. گفت «در این دنیا هم خودم مراقبت هستم. حواسم به تو هست.» یک دفعه از خواب پریدم!
اذان صبح بود.
✔️ @golestanekhaterat
🔷گلستان خاطرات شهـــدا🏴🔷
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 #خاطرات_شهید_ابراهیم_هادی 🌺سن شهادت: 25 سال 🌺اهل شهرس
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠
#خاطرات_شهید_ابراهیم_هادی
سن شهادت: 25 سال
اهل شهرستان تهران
قسمت 1⃣1⃣
#پوریای_ولی
🍁🍁🍁
🌿مسابقات قهرمانی باشگاه ها بود. مقام اول مسابقات، هم جایزه نقدی می گرفت هم به انتخابی کشور می رفت. ابراهیم در اوج آمادگی بود. ابراهیم همه حریف ها را برد و رفت فینال. به ابراهیم گفتم حریفت برای فینال ضعیف هست. هر دو رفتن روی تشک. حریف ابراهیم چیزی در گوش ابراهیم گفت. ابراهیم هم سرش را به نشانه تایید تکان داد. بعدش حریفش جایی روی سکوها نشان که پیرزنی تسبیح به دست نشسته بود. ابراهیم خیلی بد کشتی گرفت و حریفش برنده شد. وقتی داور دست حریف را بالا برد، ابراهیم خیلی خوشحال بود. انگار خودش قهرمان شده. حریف خم شد و دست حریف ابراهیم را بوسید. من با عصبانیت به ابراهیم گفتم: آدم عاقل، این چه کشتی بود گرفتی؟ نمی خوای کشتی بگیری چرا ما را معطل می کنی؟ ابراهیم خیلی آرام و با لبخند گفت: اینقدر حرص نخور.
🍁🍁🍁
🌿داشتم از ورزشگاه می رفتم بیرون. حریف ابراهیم صدایم زد. بهم گفت عجب رفیق با مرامی داری. من قبل مسابقه بهش گفتم من مطمئنم به شما می بازم. اما هوای ما را داشته باش. مادر من بالای سالن نشسته. کاری کن ما خیلی ضایع نشیم. رفیقتون سنگ تمام گذاشت. نمی دانی مادر چقدر خوشحاله. من تازه ازدواج کردم، خیلی به این پول احتیاج داشتم. تازه فهمیدم ماجرا از چه قرار است. بعد بهش گفتم این کارها مخصوص آدم های بزرگی مثل آقا ابرامه. در بین راه به کارهای ابراهیم فکر می کردم. یاد لبخندهای آن پیرزن و خوشحالی آن جوان افتادم، یکدفعه گریه ام گرفت. عجب آدمیه این ابراهیم!
🍁🍁🍁
📚کتاب سلام بر ابراهیم ، صفحه 36 الی 38
کانال سنگر شهدا
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
✔️ @golestanekhaterat