وقتی میرم هیئت یا توی تنهایی خودم مداحی هایی رو گوش میدم که از عشق و علاقه و ارتباط قلبی و عشق بازی با امام میگه وجودم پر از حس رضایت میشه...
رضایت از اینکه توی عصری زندگی میکنم که اونقدر ظرفیت آدما زیاد شده که میتونن ندیده عاشق امامشون باشن....یعنی آدما جوری با جون پای عشقی که ندیدن می ایستن که یه سری دیگه هزار سال پیش با دیدن هم اینطوری پابند امامشون نشدن...
امام زمانم...آقا جونم...شما ندیده دل ما رو بردی...ما ندیده دل به شما دایم...نه نه...دیدیم شما رو...توی تک تک لحظه های زندگی یاد شما دلبری میکرد...
اصلا از دور که به زندگیمون نگاه میکنیم تنها نقطه روشنی که میبینیم حضور شما توی زندگیمونه...
آقاجونم...ما دل به شما دادیم...تنها امید زندگیمون شمایید...
آقا شما که ما رو هر روز میبینید ما رو دوست دارید؟ هر هفته که نامه اعمالمون رو میبینید دلتون رو میبره؟
خودم میدونم...به روم نیارید....
آقا ما عاشق شماییم...میگن عاشق تمام تلاششو میکنه شبیه معشوق بشه...
پس ما رو بخاطر ادعای عاشقی و شبیه شما شدن هم که شده دوست داشته باشید...
میدونم از مادر به طفل شیرخواره به ما مهربون ترید...ولی کاش ما هم مثل طفل شیرخواره بی تابتون بودیم...
آقاجونم...خودم میدونم...ولی مدعی عاشق با همین آرزوها خوش است....
شب بخیر امید کسایی که هیچ امیدی به خودشون ندارن....
واقعا نمیفهمم
خیلی بده که شهر های بزرگ و خصوصا تهران که از لحاظ رفاهی و خدماتی بهترین امکانات کشور در اختیارشونه انقد درصد مشارکت پایینه
در حالی که توی روستاها و شهرهای کوچیکتر که بعضی جاها امکانات حداقلی هم نیست مثل جنوب کشور که هنوز آثار جنگو میبینیم درصد مشارکت بیشتره
معمولا آدمایی که توی رفاه بیشتر هستن توقعاتشون هم بیشتره و یا کلا تعطیلن
به نظر من بخاطر همچین چیزایی باید رسیدگی به اینجور جاها خیلی بیشتر قبل بشه و مسئولین متوجه بشن وفاداری به انقلاب و ایران توی کدوم مناطق بیشتره و پاسخ این همراهیشون توی این شرایط سخت رو بهتر از قبل بدن.
دلم واسه پورمحمدی میسوزه
طفلی توی این آمارهای غیر رسمی که چند هزاری هست دونه ای رای داره
خب چرا نامزد شدی مرد
هدایت شده از عجم علوی | مهدی مولایی
اختلافنظری اگر داشتیم، برای ایران بود. فکرهای مختلف، نامزدهای مختلف را راهحل پیشرفت کشور و انقلاب میدانست. یکی معتقد بود که فلان نامزد برای پیشرفت ما بهتر است و دیگری، نامزد دوم را گزینه مناسبتری برای جبهه انقلاب میدانست. اسمش «اختلافنظر» بود.«تفرقه و انشقاق» نبود. محترم بود. و از دل اختلافنظرهاست که اصلح کشف میشود. حالا توفیق اجباری شده که روی نامزد واحد اجماع کنیم. خودشان اگرچه به اجماع نرسیدند، صندوقها اما به اجماعمان رساندند. همین را مگر نمیخواستیم؟ الحمدللّه؛ جبهه انقلاب در موضع ضعف نیست حالا. برخی را آقای قالیباف از چنگ جبهه مقابل خارج کرده بود و توانستهبود رأیشان را جلب خود کند. این توانایی او بود. این قشر احتمالا به اردوی حقیقی خودشان بازخواهند گشت. الباقی اما پایکار جبهه انقلابند همیشه. نیازی به دعوت برای پیوستن به نامزد باقیمانده ندارند؛ خودشان میزباناند اصلا. متحدیم. همدل. مثل صبح ۱۳ دیماه. مثل نیمهشب وعدهصادق. دست در دست. به وسوسههای اقلیت اغواگری که آنقدر در نقش خود فرورفتهاند که حالا میگویند «حاضرم به نامزد نابلد جبههمقابل رأی دهم اما به خودی نه» گوش ندهیم. در دهروز گذشته بهقدر کافی از تحلیلهای سطحی مضحکشان بهرهمند شدهایم و حالا بیاعتباریشان ثابت شده. زمزمه تفرقهافکنان را در نطفه بیمحلی کنیم. وقت اخوّت است. و ما باز پای کار ایرانیم؛ ما نایبان شهیدان گمشده در مههای ورزقان.
«مهدی مولایی»
من نمیتونم دائما با بعضیا حرف بزنم...
اما اینجا چیزایی رو که دوست دارم میگم، علاوه بر اینکه حرفام و تجربیات و افکارم رو باهاتون به اشتراک میذارم و کلی کیف میکنم، اون بعضیا رو هم متوجه چیزای مهم زندگیم میکنم.
کاش ویو همون ویو دیشب بود.😂
البته ما که کمیت برامون مهم نیست، کیفیت مهمه.✅