یه رفیق داشتم اسمش «سید محمد مجتبی
جعفری نژاد ثانی مقدم لطف آباد دله» بود.
فک کنم باباش هر اسمی میزده مینوشته
این نام کاربری موجود است.
@golimation
تو تاکسی نشسته بودم راننده خوشحال میگفت نه مدیر نه رئیس دارم،برا خودم آزادم هیشکی بهم دستور نمیده.
گفتم ...فرعی اول بپیچ سمت راست
گُلیمِیشِن
از شرایط زن گرفتن یه شاخه نباتشو دارم @golimation
شوخی کردم همونم ندارم
دوران بلوغ فقط اونجاش که وقتی بابات میزد تو گوشت هم بغضت میترکید هم جوشت.
@golimation