مژده كه شد مير عشق وزير عقل نخست به همت پير عشق اساس وحدت درست
به آب شمشير عشق نقش دوييت بشست به زير زنجير عشق شير فلك شد اسير
فاتح اقليم جود ، به جاي خاتم نشست يا به سپهر وجود نير اعظم نشست
يا به محيط شهود ، مركز عالم نشست روي حسود عنود سياه شد همچو قير
حضرت آیت الله کمپانی ره
https://eitaa.com/golshaneraaz
صاحب ديوان عشق ، عرش خلافت گرفت مسند ايوان عشق زيب و شرافت گرفت
گلشن خندان عشق حسن و لطافت گرفت نغمه دستان عشق رفت به اوج اثير
جلوه به صد ناز كرد ليلي حسن قدم پرده ز رخ باز كرد بدر منير ظلم
نغمه گري ساز كرد معدن كل حكم يا سخن آغاز كرد عن اللطيف الخبير
حضرت آیت الله کمپانی ره
https://eitaa.com/golshaneraaz
به هر كه مولا منم ، علي است مولاي او نسخه اسما منم ، علي است طغراي او
سر معما منم ، علي است مجلاي او محيط انشا منم ، علي مدار و مدير
طور تجلي منم ، سينه سينا علي است سرانا الله منم ، آيت كبري علي است
دره بيضا منم ، لولوء لالا علي است شافع عقبي منم ، علي مشار و مشير
حضرت آیت الله کمپانی ره
https://eitaa.com/golshaneraaz
حلقه افلاك را سلسله جنبان علي است قاعده خاك را اساس و بنيان علي است
دفتر ادراك را طراز و عنوان علي است سيد لولاك را علي وزير و ظهير
دايره كن فكان ، مركز عزم علي است عرصه كون و مكان خطه رزم علي است
در حرم لا مكان خلوت بزم علي است روي زمين و زمان به نور او مستنير
حضرت آیت الله کمپانی ره
https://eitaa.com/golshaneraaz
قبله اهل قبول ، غره نيكوي اوست كعبه اهل وصول ، خاك سر كوي اوست
قوس صعود و نزول حلقه ابروي اوست نقد نفوس و عقول به بارگاهش حقير
طلعت زيباي او ظهور غيب مصون لعل گهرزاي او مصدر كاف است و نون
سر سويداي او منزه از چند و چون صورت و معناي او نگنجد اندر ضمير
حضرت آیت الله کمپانی ره
https://eitaa.com/golshaneraaz
يوسف كنعان عشق ، بنده رخسار اوست خضر بيابان عشق تشنه گفتار اوست
موسي عمران عشق طالب ديدار اوست كيست سليمان عشق بر در او يك فقير
اي به فروغ جمال ، آينه ذو الجلال ، مفتقر خوش مقال مانده به وصف تو لال
گرچه براق خيال در تو ندارد مجال ولي ز آب زلال تشنه بود ناگزير
حضرت آیت الله کمپانی ره
https://eitaa.com/golshaneraaz