علىٌ حُبّه جُنّة ، قسیمُ النار و الجَنة
وصیُّ المصطفى حقّاً ، امامُ الانس و الجنه
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم
@golshaneraaz
بیا، که بیتو به جان آمدم ز تنهایی
نمانده صبر و مرا بیش ازین شکیبایی
بیا، که جان مرا بیتو نیست برگ حیات
بیا، که چشم مرا بیتو نیست بینایی
@golshaneraaz
بیا، که بیتو دلم راحتی نمییابد
بیا، که بیتو ندارد دو دیده بینایی
اگر جهان همه زیر و زبر شود ز غمت
تو را چه غم؟ که تو خو کردهای به تنهایی
@golshaneraaz
حجاب روی تو هم روی توست در همه حال
نهانی از همه عالم ز بسکه پیدایی
عروس حسن تو را هیچ درنمییابد
به گاه جلوه، مگر دیدهٔ تماشایی
ز بس که بر سر کوی تو نالهها کردم
بسوخت بر من مسکین دل تماشایی
@golshaneraaz
به پرده در چه نشینی؟ چه باشد ار نفسی
به پرسش دل بیچارهای برون آیی!
نظر کنی به دل خستهٔ شکسته دلی
مگر که رحمتت آید، برو ببخشایی
دل عراقی بیچاره آرزومند است
امید بسته که: تا کی نقاب بگشایی
@golshaneraaz
گفتمت رخ بنمای و دلم را بربایی
چه توان کرد که دل برده ای و رخ ننمایی
به همه ماه رخت جلوه نماید چه تفاوت
که بپوشی روی خود یا به خلایق بنمایی
@golshaneraaz
همه جا پیش من استی چه بخواهی چه نخواهی
همه دم روی تو بینم چه بیایی چه نیایی
چه شود پا بگذاری به گلستان خیالم
به خیال شب وصلت غمم از دل بزدایی
@golshaneraaz
همه گوشند که باد از تو پیامی برساند
همه چشم اند که از پرده غیبت به درآیی
شکوه از چشم کنم یا گله از بخت که عمری
در کنار توام و باز ندانم به کجایی
@golshaneraaz