عشقبازی را چه خوش فرهاد مسکین کرد و رفت
جان شیرین را فدای جان شیرین کرد و رفت
یادگاری در جهان از تیشه بهر خود گذاشت
بیستون را گر ز خون خویش رنگین کرد و رفت
دیشب آن نامهربان مه آمد و از اشک شوق
آسمان دامنم را پر ز پروین کرد و رفت
پیش از اینها ای مسلمان داشتم دین و دلی
آن بت کافر چنینم بیدل و دین کرد و رفت
تا شود آگه ز حال زار دل، باد صبا
موبهمو گردش در آن گیسوی پرچین کرد و رفت
وای بر آن مردمآزاری که در ده روز عمر
آمد و خود را میان خلق ننگین کرد و رفت
این غزل را تا غزال مشک موی من شنید
آمد و بر فرخی صد گونه تحسین کرد و رفت
#شعر
#فرخی_یزدی
🍀@golsher2319🍀
قورباغهای در همسایگی ماری لانه داشت، هرگاه قورباغه بچهای به دنیا میآورد، مار آمدی و بخوردی. قورباغه با خرچنگی دوست بود. به پیش خرچنگ رفت و گفت: ای برادر! تدبیری اندیش که مرا خصمی قوی و دشمنی بیرحم است. نه در برابرش مقاومت میتوانم کرد و نه توان مهاجرت دارم، چرا که اینجا مکانی است خرم و زیبا، در نهایت آسایش. خرچنگ گفت : قوی پنجگان توانا را جز با مکر نتوان شکست داد. در این اطراف راسویی زندگی میکند، چند ماهی بگیر و بکش و از جلوی خانهی راسو تا لانهی مار بیافکن، راسو یکی یکی میخورد و چون به مار رسد او را هم میبلعد و تو را از رنج میرهاند.
قورباغه با این حیله مار را هلاک کرد. چند روزی بگذشت، راسو دوباره هوس ماهی کرد، بار دیگر به دنبال ماهی در آن مسیر راهی شد، پس قورباغه و همهی بچههایش را خورد.
📚کلیله و دمنه
🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍
8.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زیباترین شالیزار ایران 😍
🏡🌳🌾
ساری خودمونه ❤️
تقدیم به نگاه قشنگ تون 🦋
🍀@golsher2319🍀
من به آغوشِ "پر از مِهرت"
پناه آورده ام...
گفتهای لاتَقْنُطوا
جز من کسی "غفار" نیست!
شبتون آروم🌙✨
💠 #حدیث روز 💠
🚩 زمین مقدّس خدا کجاست؟
🔻امام سجاد عليهالسلام:
تَزْهَرُ أَرْضُ كَرْبَلا يَوْمَ الْقيامَةِ كَالْكَوْكَبِ الدُّرّىّ وَتُنادِى أَنَا أَرْضُ الْمُقَدَّسَةُ الطَّيّبَةُ الْمُبارَكَةُ الَّتى تَضَمَّنَتْ سَيِّدَالشَّهَداءِ وَ سَيِّدَ شَبابِ أَهْلِ الجَنَّةِ
📌 زمين #كربلا در روز رستاخيز، چون ستاره مـرواريـدى میدرخشـد و ندا مىدهد كه من زمين مقدّس خدايم؛
زمين پاك و مباركى كه پيشـواى شهيدان و سـالار جوانان بهشـت را در برگرفـته اسـت.
📚 كامل الزيارات، ص ۲۶۸
•┈┈••✾••┈┈•
5.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️🍃
صدا استاد شهریار که با گریه خونده
پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند
بلبل شوقم هوای نغمه خوانی می کند
همتم تا می رود ساز غزل گیرد به دست
طاقتم اظهار عجز و ناتوانی می کند
بلبلی در سینه مینالد هنوزم کاین چمن
با خزان هم آشتی و گل فشانی می کند
ما به داغ عشق بازی ها نشستیم و هنوز
چشم پروین همچنان چشمک پرانی می کند
نای ما خامش ولی این زهره ی شیطان هنوز
با همان شور و نوا دارد شبانی می کند
گر زمین دود هوا گردد همانا آسمان
با همین نخوت که دارد آسمانی می کند
سالها شد رفته دمسازم ز دست، اما هنوز
در درونم زنده است و زندگانی می کند
با همه نسیان تو گویی از پی آزار من
خاطرم با خاطرات خود تبانی می کند
بی ثمر هرساله در فکر بهارانم ولی
چون بهاران می رسد با من خزانی می کند
طفل بودم دزدکی پیر و علیلم ساختند
آنچه گردون می کند با ما نهانی می کند
می رسد قرنی به پایان و سپهر بایگان
دفتر دوران ما هم بایگانی می کند
شهریارا گو دل از ما مهربانان مشکنید
ورنه قاضی در قضا نامهربانی می کند
( استاد شهریار..)
🍃🌸🍃🌸🍃
🌱🌱🌱
روزی انوشیروان پادشاه ساسانی همراه با وزیرش بزرگمهر حکیم ، از کنار روستایی می گذشتند . خانه های روستا خراب و ویران شده و مردمش آواره شده بودند.صدای آواز دو جغد به گوش شاه و وزیرش رسید . انوشیروان از بزرگمهر پرسید :
« به نظر تو این دو جغد باهم چه می گویند؟»
بزرگمهر که همیشه می خواست شاه را متوجه وظیفه و مسئولیت هایش نماید ، از فرصت استفاده کرد و پاسخ داد : « پادشاها، یکی از این دوجغد دارد دختر جغد دیگر را برای پسرش خواستگاری می کند.»
شاه خندید و گفت : «چه جالب ، مگرجغدها هم شیربها و مهریه می گیرند و دخترشان را شوهر می دهند؟»
بزرگمهر پاسخ داد:« بله ، این دوجغد هم دارند برسر شیربها چانه می زنند.» شاه با کنجگاوی پرسید :
« خوب چه می گویند؟»
بزرگمهر گفت:«جغدی که دختر دارد به آن یکی می گوید اگر میخواهی دخترم را به پسرت بدهم باید چندین روستای خراب و ویران را به عنوان شیربها به من بدهی.» شاه خندید و گفت : «چرا روستای خراب و ویران؟» بزرگمهر گفت:«چون جغدها به خرابه ها علاقه دارند.هرجا خرابه ای باشد جغد در آن زندگی می کند و آنجا را به عنوان خانه اش انتخاب می کند.»
شاه گفت:«جغد دومی پیشنهاد او را قبول کرد؟»
بزرگمهر گفت:« آری قبول کرد.او به جغد اولی گفته که اگر پادشاه به همین شکل که امروز دارد بر مردم حکومت می کند به کارش ادامه دهد ، کم کم تمام روستاها به ویرانه تبدیل می شوند و ساکنان آنها آواره می شوند . آن وقت ویرانه های زیادی برجا می ماند و من تمام آن خانه های خراب و ویران را به عنوان شیربها و مهریه ی دخترت به تو می دهم .
می گوید :
گر مَلک اینست و همین روزگار
زین ده ویران دَهَمت صدهزار .
حرفهای بزرگمهر انوشیروان را به فکر فروبرد.متوجه شد که به خاطر بی توجهی او به مردم کشورش این روستا ویران و تبدیل به مسکن جغدها شده است.از این که به فکر مردم و رفاه و آسایش آنان نبوده است از خودش خجالت کشید و تصمیم گرفت از آن پس با عدالت پادشاهی کند.
🌺@golsher2319🌺
شعــــرِ مـن حـــاشیـه دارد؟ چه بگویم شـاید!
مصـرعـی عــاریـه دارد؟ چه بگویم شاید!
از سیــــاسـت، سخنــی ســـــاز نـکــردم،هــرگــز
غـــــزلـــــم زوایــه دارد؟ چه بگویم شاید!
شـــــاعــــری داد پیـــامـــی کـه، مـگـر اشعــارت
نقص در قافیه دارد؟ چه بگویم شاید!
شـاهدی گفت:که شعرت شده شیرین، آیـا
دلبــــری عـالیـه دارد؟ چه بگویم شاید!
عــاشقـی بیدل و دیـوانه و مجنـون و پریش
گفت: هـر ثانیه دارد؟ چه بگویم شاید!
شعــر،از بیشـهٔ عشقـت شده خرّم،چون گُل
شیــــر در بـادیـه دارد؟ چه بگویم شاید!
حـــرمتـــم گفت: صمیمـانه شبـی در گـوشـم
شعر من حاشیه دارد؟ چه بگویم شاید!
#محمدرضا_فتحی
🌷@golsher2319🌷
ا༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═─
توی زندگی پشت هر در بسته ای
حکمت خدا نشسته،
غصه نخور ..... به حمکتش ایمان بیار....
🔵 سلام دوستان فرزانه
🔵 دلهاتون سرشار از ایمان
شنبه ۲۷ / ۵ / ۱۴۰۳
یا رَبّ َ العالَمین
_________________________
🍀@golsher2319🍀