ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به نام خدا
#روضه_سوزناک
#ذکر_مصیبت_شهادت_امام_کاظم_علیه_السلام
دستے رسید بال و پرم را کشید و رفت
از بال من شکسته ترین آفرید و رفت
خون گلوے زیر فشارم که تازه بود
با یڪ اشاره روے لباسم چکید و رفت
❖چقدر جسارت رو برد بالا،،،، زن بدکاره فرستاد تو زندان برا موسے بن جعفر،،،، اے اتف بر تو روزگار،،،،
@golvajhehaye_roozeh
بدکاره اے به خاڪ مناجات سر گذاشت
وقتے صداے بندگیم را شنید و رفت
❖از روزنه در نگاه کردن، دیدن زن بدکاره صورت رو خاڪ گذاشته،،،، هے مے گه خدایا غلط کردم،،،، این کے بود من اومدم سراغش،،،، چرا اینقدر صداش دل و زیر رو مے کنه،،،
بدکاره اے به خاڪ مناجات سر گذاشت
وقتے صداے بندگیم را شنید و رفت
شاید مرا ندیده،،،در آن ظلمتے که بود
❖الله و اکبر،،،، اصلا نمیتونم این بیت ها رو وا کنم،،،،میدونم بدون اینکه توضیح بدم، ناله اش رو میزنی،،،
شاید مرا ندیده،،،در آن ظلمتے که بود
اے وای،،،با پا به روے جسم ضعیفم دوید و رفت
راضے نشد به بالش سختے که داشتم
زنجیر هاے زیر سرم را کشید و رفت
❖(وقتے که)،،،، خاڪ به دهنم،،، ان شالله اینجاے تاریخ دروغ باشه،،،
وقتے که نام فاطمه را از لبم شنید
یڪ حرفے از کنار دهانش پرید و رفت،،، 😭
هرچے مے خواے منو بزنے بزن
اسم مادرم رو درست ببر،،،،😭
❖تو رو خدا دو بیت مے خونم و مے شینم با تو داد میزنم،حواست با منه،،،،
از چند جا ضریح تنم متصل نبود😭
پهلوے هم مرا وسط تخته چید و رفت
اما چه خوب شد کفنم را کسے نبرد😭
تا زیر نیزه ها بدنم را کسے نبرد
#زبانحال_حضرت_معصومه_ع
@golvajhehaye_roozeh
❖مے خوام روضه رو از زبون حضرت معصومه بخونم،،،،
وقتے مثل فردا شب، اما رضا از مدینه یڪ لحظه رفت،،،، از نظرها غایب شد،،،، حضرت معصومه دیگه برادر رو ندید،،،،مدتے زیادے انتظاره برادر رو کشید،،،،بعد از دقایقے برگشت،،،، بے بے یه نگاهے به داداش انداخت،،،، دید سر رو آشفته است، موها پریشونه، لباس ها همه غرق خاکه، کجا بودے داداش؟،،،، چرا منو تنها گذاشتے رفتی؟،،،، یه نگاه به خواهرش کرد، گفت خواهر فقط یه جمله بگم،،،، دیگه منتظر نباش،،،، دیگه انتظار بابامونو نکش،،،،خودم رفتم بدن غرق خونش رو داخل خاڪ گذاشتم،،،،
یه جایے ببرمت هر کے تاحالا ناله نزده، عقده ے دلش باز بشه؟
مے خوام بگم دختر منتظر بابا بوده،،،، همتون اهل روضه اید،،،،بگم و سینه بزنید،،،،دخترے که چهارده سال هے اومدن خواستگارے گفت :نه،،، قبول نمے کنم بابام زندانه،،،، باید بابام آزاد بشه.
❖اینقدر صبر کرد،،،، آخرش خبر باباشو براش آوردند
#سوز
❖مے خوام یه جمله بگم، کاشکے تو خرابه هم خبر بابا رو مے آوردند،،،،
کجاے دنیا دیدید، براے دختر منتظر، سر بریده باباشو ببرند،،،،😭 حسین.....
📝#شعر:علی_اکبر_لطیفیان
🎤#مداح_حاج_مهدی_میرداماد
کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(تلگرام)👇
https://t.me/matnrozehmaghtalmotabar
•┈┈••✾•✾•✾••┈┈
⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇
http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
•┈┈••✾•✾•✾••┈┈•
📌با نشـر لینڪ کانال ما در ثواب اهداف کانال سهیـم باشید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
CQACAgQAAx0CSmRjDAACPtlhr3hT9yN0jA4JgmZt9m8lZ57rbAACpQoAAjrXYVBEX-KCmGMjbyME.mp3
5.07M
⏯ #روضه_سوزناک
پدر و مادر و فرزند عــیالم نوکــــر
پدر و مادر و فرزند و عیالت ارباب
#محمدحسین_پویانفر
📌باز نشر مطالب با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد(ص)
─══༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅══─
─┅══࿇༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅࿇══┅─
#روضه_سوزناک
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#سید_رضا_نریمانی
بریم دَرِ خونه ی بی بی حضرت معصومه سلام الله علیهما، شبِ رحلتِ شهادت گونه ی این بی بی است، به عشقِ برادرش یه مسیرِ طولانی رو راه افتاد و اومد تا برادرش رو ببینه، بریم ان شاالله حرمش، هر جوری میتونی برا این خانُم گریه کن،،،
بعـــد از پـــــدر حالا نگارم را گرفتـــند
از مـن تمـــــــام روزگارم را گــرفتــــند
از این جدایی جـــانِ من بر لب رسـیده
هستیِ مـن، تاب و قـــــرارم را گــرفتند
انگار قســمت نیســـت وصــل ما دوباره
در سـاوه شـــوقِ بی شــمارم را گـرفتند
اما خیالت تخـــت هر جــــایی رسـیـدم
خویشان و نزدیـکان کنــــارم را گـرفتند
حالم بد است اماخـــــدا را شکـر در قم
با مهـــــربانی حــــــــال زارم را گـرفتند
با احتـرام و عــــــزت و شوکت کـمی از
این بار غـم هایی که دارم را گـــــرفتـند
حتــــــــی زمــــــان پر زدن از این قبـیله
مـردم همـــــــه دور مــــــزارم را گـرفتند
درشام اماخواهری مضطــر چـنین گفت:
یارب! ببــین دار و نــدارم را گــــــرفتند
بالا وپایین رفتن ازناقه چه سخت است
وقتی همـــــه ایل و تـبــــــارم را گرفتند
یه زن وقتی بخواد سوارِ مرکبی بشه، وقتی ببینه نامحرم ها دارن نگاهش میکنن، خیلی خجالت میکِشه، همچین که میخواد پاش رو بالای رکاب بذاره، دور و برش رو نگاه میکنه نامحرما نبیننش،،، حالا حضرت زینب سلام الله علیها داره میگه: حسین جان!،،،،
بالا وپایین رفتن ازناقه چه سخت است
وقتـــــی هـــــمه ایل و تـبـارم را گرفتند
نیمی ز معجر سوخت، نیـمی را کِشیدند
اصــلا تمــــــــام اعتـــــــبـارم را گرفتند
در گوش من مانده صدای ذوالـجناحش
میگفت: با نیـزه ســـــــــوارم را گرفتند
شنیدم نیزه به پهلوت زدن، همچین که شنیدم یهو دلم رفت مدینه، برا مادرم گریه کردم،،،،
یک یادگاری بـــود، امــــــا در خرابه
بِنتُ الحُسِــین آن یادگارم را گرفتند
#شاعر محمد جواد شیرازی
یادم نرفـــــته دور تو جنجـــــال کــردند
جمعیتــــی را وارد گـــــــــــودال کـردند
آن ده سواری که تو را پامــــــال کـردند
دیدم تــنــــــت را زنده زنده چـال کردند
دیر آمــــدم کاری ز دســــــتــم بر نیآمد
سر نیزه ی شمــر از سَـــــــرِ تـو در نیآمد
دیرآمدم دیــــدم سرت دست کسی رفت
گوشـــــــواره دخــترت دست کسی رفت
عــــمامۀ پیغــمبـــــرت دسـت کسی رفت
هم نازنین انگشـــــترت دست کسی رفت
هم یادگار مـادرت دســــــــت کسی رفت
هم روسریِ دخترت دســــــت کسی رفت
دیر آمــــــــدم اول تو را نشــــناختم من
خـود را کـنارِ پیکــــــــرت انداخــــتم من
ضجه زدن هایـــــــــم مراراضی نمی کرد
ای کاش خولی باســـــرت بازی نمی کرد!
#شاعر محمد جواد پرچمی
ای مادر!من بمیرم،میکِشی آه با فرودِهر نیزه
من بمیرم پشــــتِ هم زد، رو تنت با سر نیزه
من بمیرم، دیگه جا نیست، شده نیزه در نیزه
من بمیرم پشــــتِ هم زد، رو تنت با سر نیزه
نیزه رو نیزه، چشــــــــای هـــرزه، آه ای مادر
من بمیـــرم می کِشـــــــی آه با فرود هر نیزه
انگار اومــــــــد بر قلـــــــبِ من فــــــــــــرود
خنجـــــــری که ســــــــــرِ تو از پیکــرت ربود
اونـــی کــــه ســـــــــــر از پیکــــــــــرت برید
فکــــــــری به حـــــــــالِ دلِ زینب نکرده بود؟
گلوتو می بوســــــــم، رگاتــــو می بوســـــم
تو رو خدا دست و پا نزن، اینقده مادر رو صدا نزن
ای حسین،،،
🔰 #متن_روضه
🔰 #مقاتل_معتبر_چهارده_معصوم_ع
🔰 #شناخت_شبهات_از_لسان_محققان
http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
📌باز نشر مطالب با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد(ص)
─══༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅══─
14000824-narimani-roze.mp3
4.66M
#روضه_سوزناک
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#سید_رضا_نریمانی
http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
📌باز نشر مطالب با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد(ص)
─══༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅══─
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به نام خدا
#روضه_سوزناک
#ذکر_مصیبت_شهادت_امام_کاظم_علیه_السلام
دستے رسید بال و پرم را کشید و رفت
از بال من شکـــسته ترین آفرید و رفت
خون گلوے زیر فشـــــارم که تازه بود
با یڪ اشاره روے لباسم چکید و رفت
❖چقدر جسارت رو برد بالا،،،، زن بدکاره فرستاد تو زندان برا موسے بن جعفر،،،، اے اتف بر تو روزگار،،،،
@golvajhehaye_roozeh
بدکاره اے به خاڪ مناجات سر گذاشت
وقتے صداے بندگیــــــم را شنید و رفت
❖از روزنه در نگاه کردن، دیدن زن بدکاره صورت رو خاڪ گذاشته،،،، هے مے گه خدایا غلط کردم،،،، این کے بود من اومدم سراغش،،،، چرا اینقدر صداش دل و زیر رو مے کنه،،،
بدکاره اے به خاڪ مناجات سر گذاشت
وقتے صــــــداے بندگیم را شنید و رفت
شاید مرا ندیده،،،در آن ظلمتے که بود
❖الله و اکبر،،،، اصلا نمیتونم این بیت ها رو وا کنم،،،،میدونم بدون اینکه توضیح بدم، ناله اش رو میزنی،،،
شاید مرا ندیده،،،در آن ظلمتے که بود
اے وای،،،با پا به روے جسم ضعیفم دوید و رفت
راضے نشد به بالش سختے که داشتم
زنجیر هاے زیر سرم را کشید و رفت
❖(وقتے که)،،،، خاڪ به دهنم،،، ان شالله اینجاے تاریخ دروغ باشه،،،
وقتے که نام فاطمه را از لبم شنید
یڪ حرفے از کنار دهانش پرید و رفت،،، 😭
هرچے مے خواے منو بزنے بزن
اسم مادرم رو درست ببر،،،،😭
❖تو رو خدا دو بیت مے خونم و مے شینم با تو داد میزنم،حواست با منه،،،،
از چند جا ضــــریح تنم متصل نبود😭
پهلوے هم مرا وسط تخته چید و رفت
اما چه خوب شد کفنم را کسے نبرد😭
تا زیر نیــــــــزه ها بــدنم را کسے نبرد
#زبانحال_حضرت_معصومه_ع
@golvajhehaye_roozeh
❖مے خوام روضه رو از زبون حضرت معصومه بخونم،،،،
وقتے مثل فردا شب، اما رضا از مدینه یڪ لحظه رفت،،،، از نظرها غایب شد،،،، حضرت معصومه دیگه برادر رو ندید،،،،مدتے زیادے انتظاره برادر رو کشید،،،،بعد از دقایقے برگشت،،،، بے بے یه نگاهے به داداش انداخت،،،، دید سر رو آشفته است، موها پریشونه، لباس ها همه غرق خاکه، کجا بودے داداش؟،،،، چرا منو تنها گذاشتے رفتی؟،،،، یه نگاه به خواهرش کرد، گفت خواهر فقط یه جمله بگم،،،، دیگه منتظر نباش،،،، دیگه انتظار بابامونو نکش،،،،خودم رفتم بدن غرق خونش رو داخل خاڪ گذاشتم،،،،
یه جایے ببرمت هر کے تاحالا ناله نزده، عقده ے دلش باز بشه؟
مے خوام بگم دختر منتظر بابا بوده،،،، همتون اهل روضه اید،،،،بگم و سینه بزنید،،،،دخترے که چهارده سال هے اومدن خواستگارے گفت :نه،،، قبول نمے کنم بابام زندانه،،،، باید بابام آزاد بشه.
❖اینقدر صبر کرد،،،، آخرش خبر باباشو براش آوردند
#سوز
❖مے خوام یه جمله بگم، کاشکے تو خرابه هم خبر بابا رو مے آوردند،،،،
کجاے دنیا دیدید، براے دختر منتظر، سر بریده باباشو ببرند،،،،😭 حسین.....
#شعر:علی_اکبر_لطیفیان
#مداح_حاج_مهدی_میرداماد
⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇
http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
•┈┈••✾•✾•✾••┈┈•
📌با نشـر لینڪ کانال ما در ثواب اهدافمان سهیـم باشید.
─┅══༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅══┅─
#روضه_سوزناک
#توسل_ویژه_اربعین_حسینی
به نفس #کربلایی_جواد_حسینخانی
از سوی شام بلا برگشته زینب
پی عرض سلام برگشته زینب
اربعين آمد و برگشته زينب
وَ چه با احترام برگشته زينب
دگر این کاروان یاسی ندارد
که با خود شور و احساسی ندارد
كجايي اُم البنین برگشته زینب
ولی افسوس عباسی ندارد
*خوشبحال اونايي كه الان كربلا تو دهليزِ حرم كنارِ قتلگاه ميگن: غريبِ مادر حسين... تو هم بگو: حسين جان! اگه من از قافله ي كربلايي ها جاموندم، اما پيراهن عزا پوشيدم اومدم تو مجلسِ عزاي شما نشستم، اينجا ميگم: غريبِ مادر حسين... اما حسين گفتنِ ما كجا و حسين گفتنِ حضرتِ زينب سلام الله عليها كجا...كاروان اُسرا نزديكي هاي كربلا كه رسيد، يه وقت صداي حضرت زينب سلام الله عليها بلند شد: يا امامِ سجاد! عزيزِ برادرم! بوي برادرم داره ميآد، بوي حسينم داره ميآد، ميگن: مثل برگِ خزان از ناقه ها اين زن و بچه ها روي زمين ريختن، يكي به سينه ميزنه: عليِ اكبرم! داداشم بلند شو، يكي ناله ميزنه: قاسمم! بلند شو... هر كدوم يه جوري روضه ميخونن، يه وقت ديدن يه خانومي هم داره لالايي ميخونه:...*
اي كودكِ بي شيرِ من، اصغرم لاي لاي
طفلِ نخورده شيرِ من، اصغرم لاي لاي
*اما ديدن خواهر اومد خودش رو روي قبر حسينش انداخت، حسينم! بلند شو، ببين زينب اومده، داداش پاشو، اگه منو الان ببيني خواهر رو نميشناسي، بعد شروع كرد روضه خوندن:...*
همين جا عشق را در خون كشيدن
سر از جسم علی اکبر بریدن
* بعد صدا زد: رباب!...*
درآوردند جسم اصغر از خاک
زریشه آن گل احمر بریدن
ميان قتلگاه با شادماني
خودم ديدم حسين را سر بريدن
زدست خونی، انگشت حسینم
به خنجر بهر انگشتر بریدند
*من بالاي بلندي ايستاده بودم، نيزه دار نيزه ميزد، شمشيردار شمشير ميزد"عِدَةٌ بِسّیوف وَ عِدَّةٌ بِالحِجارَة.." اونايي كه حربه اي نداشتن دامن هاشون رو سنگ كرده بودن، به سر و رويِ حسينِ من ميزدن... همه ناله بزنيد: ياحسين!