ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بسم الله الرحمان الرحیم
#روضه_کوتاه
#فــراق_هـمسر
گریه های مولا علی ع در فراق حضرت زهرا (س)
«اَلـسَّلامُ عـَلـَیـْکِ یــا سـَیّدَةَ نـِساءِ العالَمین،اَلـسَّـلامُ عَـلـَیْکِ یا والِـدَةَ الْحُجُجِ عَلَى النّاسِ اَجْمَعینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الْمَظْلوُمَة»
✳️امام صادق(ع) می فرماید :
وقتی لحظات آخر عمر شریف حضرت زهرا(س) سپری می شد، حضرت(س) در حال گریه بود.
امیر المومنین(ع) از ایشان پرسید:
«یَا سَیّدَتی! مَا یَبکیِکِ؟
قَالَت : اَبکِی لِما تَلقِی بَعدِی!»
⭕️ای سرور من! چرا گریه می کنی؟
حضرت زهرا(س) فرمود :
به سختیهائی گریه می کنم که تو بعد از من خواهی دید.(۱)
🏴وقتی حضرت زهرا(س) به شهادت رسید، امام علی(ع) ایشان را دفن کرد، در حالی که؛
«أَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَى خَدَّيْه»
⭕️اشک از چشمان مبارک به گونه ها می ریخت.(۲)
و حضرت(ع) در رثای فاطمه زهرا(س) فرمود :
«اِنّمَا أَبكِی مَخَـافَةَ أَن تَطُولَ حَیاتِی!»
⭕️گریه می کنم از اینکه مبادا بعد از تو زیاد زندگی کنم و عمرم طولانی باشد.(۳)
#شعر :
من علی ام که خدا قبله نما ساخت مرا،
جز خدا و نبی(ص) و فاطمه(س) نشناخت مرا،
من که یکبار دراز قلعه ی خیبر کَندم،
داغ زهرا(س) به خدا از نفس انداخت مرا..
صبوحی
📚#منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۲۱۸
۲)أمالی شیخ طوسی، ص۱۰۹
۳)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۲۱۳
http://eitaa.com/ashaar_khatm
مجموعه اشعار ختم و ترحیم خوانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
گلواژه های روضه چهارده معصوم (ع)
📌با نشـــر لینک کانال ما در ثواب اهداف کانال سهیـم باشید. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#ادامه_روضه👆
سپس شروع به گریه کردن نمود و به حضرت(ع) عرض کرد :
«يَا أبَتَاه! قِف لِي هَنِيَئةََ لِأَتَزَوَّدَ مِنكَ!
فَهَذَا وِدَاعُ لَا تَلَاقِي بَعدَه»
پدر جان! لحظه اے صبر کن تا از تو بهره اے بگیرم! (تو را خوب ببینم) این خدا حافظے اے است که بعد از آن دیدارے نیست.
@golvajhehaye_roozeh
وَانكَبَّت عَلَى يَديَهِ وَ رِجلَيهِ تَقَبَّلَهُمَا وَتَبكِي فَبَكَى الحُسَينُ(ع) رَحمَةََ لَهَا، ثُمَّ مَسَحَ دُمُوعُهَا بِكَمِّهِ وَأَخَذَهَا فَتَرَكَهَا فِي حِجرِه وَ مَسَحَ دُمُوعَها بِكَفِّهِ
بعد خود را روے دست و پاے پدر انداخت و آنها را مے بوسید و گریه مے کرد.
امام حسین(ع) دلش بحال او سوخت و او نیز گریه مے کرد و او را به در آغوش کشید و به سینه مبارکش چسبانید و پیشانے او را بوسید واشکهایش را با دست مبارکش و سر آستین پاڪ کرد.(۳)
سپس فرمود : دخترم!
«لَاتُحْرِقِى قَلْبِى بِدَمْعِکِ حَسْرَةً،
مَادَامَ مِنِّى الرُّوحُ فِى جُثْمَانِى!»
این قَدر در برابر من اشڪ نریز، گریه ے تو دل مرا آتش مے زند.(۴)
پدر راهے میدان نبرد شد و دل دختر نازدانه اش نیز همراه بابا به میدان رفت؛ او با ناله هاى جانسوز و قطرات اشک، پدر را بدرقه کرد.
@golvajhehaye_roozeh
مرحوم کفعمى از حضرت سکینه(س) روایت مى کند که وقتے پدرم شهید شد، آن بدن نازنین را در آغوش گرفتم و حالت اغماء و بیهوشى برایم روى داد، در آن حال شنیدم که پدرم مى فرمود :
«شِیعَتِے مَهْمِا شَرِبْتُم مَاءِ عَذْبٍ فَاذکُرُونِی،
اَوْ سَمِعْتُم بِغَـــــریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی»
شیعیان من! هنگامے که آب گوارا نوشیدید، مرا یاد کنید
.
و یا هنگامے که ازغریبے یا شهیدے خبرے شنیدید، برمن ندبه کنید.
«فـَاَنا السِّبْطُ الَّذے مِنْ غَیْرِ جُــرْمٍ قَتِلُونی،
وَ بِجَرد الخَیْـلِ بَعْد القَتْلِ عَمْداً سَحِقُوُنِی»
من، نواده ے [پیامبر] هستم که مرا بے گناه کشتند و پس از آن از روے عمد، مرا پایمال سمّ اسبان کردند.
«لَیْتَکُم فے یَوْمِ عاشــورا جمیـعاَ تَنْظُرونی،
کَیْفَ اِسْتَسْقے لِطِفْـلے فَاَبَوا اَن یّرْحَمُونِی»
اے کاش، همگے در روز عاشورا بودید و میدیدید،
که چگونه براے کودڪ خردسالم،آب خواستم وآنان رحم نکردند.(۵)
در مقاتل آمده است که؛
«ثُمَّ إِنَّ سُكَيْنَةَ اعْتَنَقَتْ جَسَدَ أَبِيهَا الْحُسَيْنِ(ع) فَاجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ»
حضرت سكينه(س) پيكر پدرش امام حسين(ع) را در آغوش كشيد، اما گروهى از اعراب اجتماع كردند و سكينه(س) را از روے بدن پدرش کنار زدند.(۶)
وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ
#شعر:
دشمن ذلیل، عزّ و وقار، سکینه است،
فریاد کربلاے حسینے به سینه است،
هر چند درد و رنج اسارت کشیده ای،
تو خصم را به بند حقارت کشیده ای!
🖋شاعر: استاد غلامرضا سازگار
📚#منابع :
۱)الامالے شیخ طوسی، ص۴۰۰
۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۷
۳)المجالس الفاخرة علامه شرف الدين، ص۲۸۵
۴)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۰۹
۵)المصباح کفعمی، ص۷۴۱
۶)اللهوف ابن طاووس، ص۱۸۰
کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(تلگرام)👇
https://t.me/matnrozehmaghtalmotabar
•┈┈••✾•✾•✾••┈┈
⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇
http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
•┈┈••✾•✾•✾••┈┈•
📌با نشـر لینڪ کانال ما در ثواب اهداف کانال سهیـم باشید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#ادامه_متن_بالا👆
@golvajhehaye_roozeh
در همان حینے که اسماء این سخن را میگفت حسنین(علیهماالسلام) از راه رسیدند و گفتند :
اسماء! مادر ما در چنین ساعتے به خواب نمیرفت؟!
گفت : مادر شما خواب نرفته، بلکه از دنیا رفته است.
امام حسن(ع) روے بدن مادر افتاد و پیکر مقدّس او را حرکت میداد و میفرمود : مادر جان! قبل از اینکه روح از بدن من مفارقت کند با من تکلم کن!
آنگاه امام حسین(ع) آمد و پاهاے مبارڪ مادر را حرکت میداد و میبوسید و میفرمود :
مادر جان! من فرزند تو حسینم.
قبل از اینکه هلاڪ شوم و بمیرم با من صحبت کن!
اسماء به ایشان گفت :
اے فرزندان پیامبر(ص) نزد پدرتان علی(ع) بروید و آن حضرت(ع) را از فوت مادرتان آگاه نمایید.
حسنین(علیهماالسلام) از خانه خارج و به سوے مسجد روانه شدند، هنگامیکه نزدیڪ مسجد رسیدند صدا به گریه بلند کردند.
گروهے از صحابه به حضور ایشان آمدند و گفتند : براے چه گریانید؟!
خدا چشم شما را نگریاند!
شاید نظر شما به جاے جدتان رسول خدا(ص) افتاد و از کثرت علاقهاے که به او دارید گریان شدید؟
فرمودند : نه مادر ما از دنیا رحلت کرده است.
حضرت اميرالمومنین(ع) پس از شنيدن اين خبر جانگداز با صورت به زمین درافتاد و فرمود :
اى دختر حضرت محمّد(ص)!
من غم و اندوه خود را بعد از تو به كه بگويم؟
من درد دلهاى خود را براى تو مى گفتم، اكنون براى چه كسى درد دل كنم؟(۱)
#شعر:
اے خوش آن روزے که ما، در خانه مادر داشتیم
دیده از دیدار رخشارش، منور داشتیم
هر کسے جسم عزیزش روز بر دارد، ولے
ما که جسم مادر خود را به شب برداشتیم!
کاش آن روزے که مادر گفت: پهلویم شکست!
ما دم در، حق حفظ جان مادر داشتیم
کاش آن روزے که تنها مادر ما را زدند
ما یکے را در میان کوچه، یاور داشتیم!
کاش محسن را نمیکشتند، تا ما غنچه یے
یادگار از آن گل رعناے پرپر داشتیم!
کاش آن ساعت که دانستیم بے مادر شدیم
جاے آغوشش به خاڪ تیره، بستر داشتیم!
این در و دیوار میگرید به حال ما، که ما
مادرے بشکسته پهلو پشت این در داشتیم!
مادر ما، رفت از دنیا در آن حالے که ما
گریه بر حالش سر قبر پیمبر داشتیم!
(میثم) از دل می سراید شعر جانسوزش، بلے
از عنایت ما به او چون لطف دیگر داشتیم!
#شاعر_غلامرضا_سازگار
📚#منبع :
۱)بحار الأنوار علامه مجلسی، ج۴۳، صص۱۸۶-۱۸۴
#متن_مستند_مقاتل
•┈┈••✾•✾•✾••┈┈
⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇
http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
•┈┈••✾•✾•✾••┈┈•
📌با نشـر لینڪ کانال ما در ثواب اهداف کانال سهیـم باشید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به نام خدا
#روضه_سوزناک
#ذکر_مصیبت_شهادت_امام_کاظم_علیه_السلام
دستے رسید بال و پرم را کشید و رفت
از بال من شکسته ترین آفرید و رفت
خون گلوے زیر فشارم که تازه بود
با یڪ اشاره روے لباسم چکید و رفت
❖چقدر جسارت رو برد بالا،،،، زن بدکاره فرستاد تو زندان برا موسے بن جعفر،،،، اے اتف بر تو روزگار،،،،
@golvajhehaye_roozeh
بدکاره اے به خاڪ مناجات سر گذاشت
وقتے صداے بندگیم را شنید و رفت
❖از روزنه در نگاه کردن، دیدن زن بدکاره صورت رو خاڪ گذاشته،،،، هے مے گه خدایا غلط کردم،،،، این کے بود من اومدم سراغش،،،، چرا اینقدر صداش دل و زیر رو مے کنه،،،
بدکاره اے به خاڪ مناجات سر گذاشت
وقتے صداے بندگیم را شنید و رفت
شاید مرا ندیده،،،در آن ظلمتے که بود
❖الله و اکبر،،،، اصلا نمیتونم این بیت ها رو وا کنم،،،،میدونم بدون اینکه توضیح بدم، ناله اش رو میزنی،،،
شاید مرا ندیده،،،در آن ظلمتے که بود
اے وای،،،با پا به روے جسم ضعیفم دوید و رفت
راضے نشد به بالش سختے که داشتم
زنجیر هاے زیر سرم را کشید و رفت
❖(وقتے که)،،،، خاڪ به دهنم،،، ان شالله اینجاے تاریخ دروغ باشه،،،
وقتے که نام فاطمه را از لبم شنید
یڪ حرفے از کنار دهانش پرید و رفت،،، 😭
هرچے مے خواے منو بزنے بزن
اسم مادرم رو درست ببر،،،،😭
❖تو رو خدا دو بیت مے خونم و مے شینم با تو داد میزنم،حواست با منه،،،،
از چند جا ضریح تنم متصل نبود😭
پهلوے هم مرا وسط تخته چید و رفت
اما چه خوب شد کفنم را کسے نبرد😭
تا زیر نیزه ها بدنم را کسے نبرد
#زبانحال_حضرت_معصومه_ع
@golvajhehaye_roozeh
❖مے خوام روضه رو از زبون حضرت معصومه بخونم،،،،
وقتے مثل فردا شب، اما رضا از مدینه یڪ لحظه رفت،،،، از نظرها غایب شد،،،، حضرت معصومه دیگه برادر رو ندید،،،،مدتے زیادے انتظاره برادر رو کشید،،،،بعد از دقایقے برگشت،،،، بے بے یه نگاهے به داداش انداخت،،،، دید سر رو آشفته است، موها پریشونه، لباس ها همه غرق خاکه، کجا بودے داداش؟،،،، چرا منو تنها گذاشتے رفتی؟،،،، یه نگاه به خواهرش کرد، گفت خواهر فقط یه جمله بگم،،،، دیگه منتظر نباش،،،، دیگه انتظار بابامونو نکش،،،،خودم رفتم بدن غرق خونش رو داخل خاڪ گذاشتم،،،،
یه جایے ببرمت هر کے تاحالا ناله نزده، عقده ے دلش باز بشه؟
مے خوام بگم دختر منتظر بابا بوده،،،، همتون اهل روضه اید،،،،بگم و سینه بزنید،،،،دخترے که چهارده سال هے اومدن خواستگارے گفت :نه،،، قبول نمے کنم بابام زندانه،،،، باید بابام آزاد بشه.
❖اینقدر صبر کرد،،،، آخرش خبر باباشو براش آوردند
#سوز
❖مے خوام یه جمله بگم، کاشکے تو خرابه هم خبر بابا رو مے آوردند،،،،
کجاے دنیا دیدید، براے دختر منتظر، سر بریده باباشو ببرند،،،،😭 حسین.....
📝#شعر:علی_اکبر_لطیفیان
🎤#مداح_حاج_مهدی_میرداماد
کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(تلگرام)👇
https://t.me/matnrozehmaghtalmotabar
•┈┈••✾•✾•✾••┈┈
⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇
http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
•┈┈••✾•✾•✾••┈┈•
📌با نشـر لینڪ کانال ما در ثواب اهداف کانال سهیـم باشید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ادامه متن بالا👆🏻
#کانال_متن_روضه_مقاتل_معتبر_چهارده_معصوم_ع
ازه ام حاضر نشوند که آنان دشمنان من و دشمنان رسول خدا(ع) هستند.
و اجازه مده که هیچ یڪ از پیروان ایشان هم شرکت کنند و وقتے چشمهاى مردم به خواب رفت و آرام گرفت، مرا در نیمه ے شب به خاڪ بسپار!
و در این هنگام، حضرت فاطمه(س) رحلت کرد.
فَصَاحَتْ أَهْلُ الْمَدِینَهِ صَیْحَهً وَاحِدَهً وَ اجْتَمَعَتْ نِسَاءُ بَنِے هَاشِمٍ فِے دَارِهَا فَصَرَخْنَ صَرْخَهً وَاحِدَهً کَادَتِ الْمَدِینَهُ أَنْ تَزَعْزَعَ مِنْ صُرَاخِهِنَّ وَ هُنَّ یَقُلْنَ : یَا سَیِّدَتَاهْ! یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ(ص)!
همه مردم مدینه بانگ شیون برداشتند و زنان مدینه در خانه فاطمه(س) جمع شدند و چنان بانگ شیون برداشتند که نزدیڪ بود مدینه به لرزه درآید، و مى گفتند :
اى بانوى ما، اى دختر رسول خدا(ص)!
وَ أَقْبَلَ النَّاسُ إِلَى عَلِیٍّ(ع) وَ هُوَ جَالِسٌ وَ الْحَسَنُ(ع) وَ الْحُسَیْنُ(ع) بَیْنَ یَدَیْهِ یَبْکِیَانِ فَبَکَى النَّاسُ لِبُکَائِهِمَا
و مردان هم به حضور على(ع) رسیدند که نشسته بود و حسن(ع) و حسین(ع) هم جلو پدر نشسته بودند و مى گریستند و مردم از گریه آن دو مى گریستند.
وَ اجْتَمَعَ النَّاسُ فَجَلَسُوا وَ هُمْ یَرْجُونَ وَ یَنْظُرُونَ أَنْ تُخْرَجَ الْجِنَازَهُ فَیُصَلُّونَ عَلَیْهَا وَ خَرَجَ أَبُو ذَرٍّ فَقَالَ :
انْصَرِفُوا فَإِنَّ ابْنَهَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) قَدْ أُخِّرَ إِخْرَاجُهَا فِے هَذِهِ الْعَشِیَّهِ! فَقَامَ النَّاسُ وَ انْصَرَفُوا
مردم جمع شدند و نشستند و منتظر بودند که جنازه را بیرون آورند و بر آن نماز بگزارند.
ابوذر از درون خانه بیرون آمد و گفت :
بروید که بیرون آوردن جنازه دختر رسول خدا(ص) به تأخیر افتاد.
مردم برخاستند و رفتند.
فَلَمَّا أَنْ هَدَأَتِ الْعُیُونُ وَ مَضَى مِنَ اللَّیْلِ أَخْرَجَهَا عَلِیٌّ(ع) وَ الْحَسَنُ(ع) وَ الْحُسَیْنُ(ع) وَ عَمَّارٌ وَ الْمِقْدَادُ وَ عَقِیلٌ وَ الزُّبَیْرُ وَ أَبُوذَرٍّ وَ سَلْمَانُ وَ بُرَیْدَهُ وَ نَفَرٌ مِنْ بَنِے هَاشِمٍ وَ خَوَاصِّهِ صَلُّوا عَلَیْهَا وَ دَفَنُوهَا فِے جَوْفِ اللَّیْلِ وَ سَوَّى عَلِیٌّ حَوَالَیْهَا قُبُوراً مُزَوَّرَهً مِقْدَارَ سَبْعَهٍ حَتَّى لَا یُعْرَفَ قَبْرُهَا
وقتے شهر آرام گرفت و پاسى از شب گذشت، امام على(ع) به همراه حسن(ع) و حسین(ع) و عمار و مقداد و عقیل و زبیر و ابو ذر و سلمان و بریده و تنى چند از بنى هاشم و خواص دوستان على(ع) جنازه را بیرون آوردند و بر آن نماز گزاردند و در دل شب به خاڪ سپردند و امام على (ع) اطراف آرامگاه فاطمه(س) صورت هفت گور دیگر هم پدید آورد تا آرامگاه آن حضرت شناخته نشود.(۱)
وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ
#شعر :
چون دعا گویم که برخیزد ز بستر یارمن
کانتظار مـــــرگ دارد، بانوے بیمــار من؟
دست بیمارم دگـــــر بالا نمے آید ز ضعف
تا بگیرد اشڪ غم از دیده ے خونبار من
جان من هــــمراه جانانم رسول الله رفت
دل هــــم آهنگ ســــفر دارد پے دلدار من
شرح مظلومے من شد نقش بر رخسار او
قصه ے غم هاے او بنوشته بر دیوار من
#غلامرض_سازگار
📚#منبع :
۱)روضة الواعظین ابن فتّال نیشابوری، ج۱، صص۱۵۱-۱۵۰
http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
•┈┈••✾•✾•✾••┈┈•
#کانال_متن_روضه_مقاتل_معتبر_چهارده_معصوم_ع
📌باز نشر مطالب کانال با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد(ص)
─┅══༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅══┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅══┅─
#روضه_کوتاه
#فراق_همسر
#حضرت_زهرا_سلامالله_علیها
گریه های مولا علی ع در فراق حضرت زهرا (س)
«اَلسَّلامُ عـَلـَیـْکِ یا سـَیّدَةَ نـِساءِ العالَمین،اَلسَّـلامُ عَلـَیْکِ یا والِدَةَ الْحُجُجِ عَلَى النّاسِ اَجْمَعینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الْمَظْلوُمَة»
امام صادق(ع) می فرماید :
وقتی لحظات آخر عمر شریف حضرت زهرا(س) سپری می شد، حضرت(س) در حال گریه بود.
امیر المومنین(ع) از ایشان پرسید:
«یَا سَیّدَتی! مَا یَبکیِکِ؟ قَالَت : اَبکِی لِما تَلقِی بَعدِی!»
🔺ای سرور من! چرا گریه می کنی؟
حضرت زهرا(س) فرمود :
به سختیهائی گریه می کنم که تو بعد از من خواهی دید.(۱)
🏴وقتی حضرت زهرا(س) به شهادت رسید، امام علی(ع) ایشان را دفن کرد، در حالی که؛
«أَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلَى خَدَّيْه»
🔺اشک از چشمان مبارک به گونه ها می ریخت.(۲)
و حضرت(ع) در رثای فاطمه زهرا(س) فرمود :
«اِنّمَا أَبكِی مَخَافَةَ أَن تَطُولَ حَیاتِی!»
🔺گریه می کنم از اینکه مبادا بعد از تو زیاد زندگی کنم و عمرم طولانی باشد.(۳)
#شعر :
_من علـی ام که خـــدا قبله نما ســــاخت مرا،
_جز خدا ونبی(ص)وفاطمه(س)نشناخت مرا،
_من کـــه یکــبار دراز قلـعه ی خـــیبر کَنـــدم،
_داغ زهــرا(س)به خدا از نفس انداخت مرا،،،
صبوحی
📚#منابع :
۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۲۱۸
۲)أمالی شیخ طوسی، ص۱۰۹
۳)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۲۱۳ـ
http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
•┈┈••✾•✾•✾••┈┈•
#کانال_متن_روضه_مقاتل_معتبر_چهارده_معصوم_ع
📌باز نشر مطالب کانال با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد(ص)
─┅══༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅══┅─
─┅══༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅══┅─
🏴#متن_روضه
#شب_رحلت_حضرت_ام_البنین_علیه_السلام
یا رحمان و یا رحیم،،،
شب رحلت حضرت ام البنین سلام الله علیها مادر حضرت اباالفضل العباس علیه السلام است،،، دلها را روانه قبرستان بقیع کنیم،،،، به یاد مادر شیر پرور،،،،
@golvajhehaye_roozeh
حضرت ام البنین از بس که با احساس بود
با یتیمان علی در مـــــادری حســـــاس بود
این مقامش بس که او در بین نسوان جهان
مــــــادر ســــــقای دشت کربلا عبـــاس بود
جز او بقیع زائـــــر خلوت نشـــــین نداشت
در کوچه باغ مرثیه ها ،خوشه چین نداشت
جز چشم او که چشمه ی احساس شد،کسی
یک آســــــمان ســتاره به روی زمین نداشت
با آن که خفتــــه بود به خـون، باغ لاله اش
از شکـــوه کمـــــترین اثری بر جبین نداشت
بعـد از به دل نشـــــــاندن داغ چهار ســــرو
دلبســتگی به واژه ی ام البنــــین نداشـــــت
می گفـــت ای دلاور نستـــــوه ای رشـــــیـد
خورشید نیز صبر ورضا بیش از این نداشت
عباس مــــن، کـــــــه لاله ی عبــــاسی مـنی
ای کاش دل به داغ فــــــراقت یقین نداشت
ای ساقی حرم که عطـش تشـــــنه ی تو بود
ساقی به جز تو سلسله ی یاو سـین نداشت
عـباس من شنـــــــیده ام افـتاده ای از اسب
تاب تحمل تو مگـــــر صــــــدر زیـن نداشت
بر دست و بازوی تو علی بوســـــه داده بود
کس چـــون تو بازوان غــرور آفرین نداشت
#شعر:محمد جواد غفور زاده
@golvajhehaye_roozeh
بعد از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها امیرالمومنین به برادرش عقیل که مرد نسب شناس بود فرمود برای من زنی انتخاب کنید که از خاندان بزرگ و شجاع باشد ،عقیل فاطمه بنی کلاب را انتخاب کرد ، وقتی ازدواج صورت گرفت، همین که وارد خانه مولا شد اولین کاری که کرد بچههای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را دور خود جمع کرد عرض کرد بچههای حضرت فاطمه زهرا من نیامده ام جای مادرتان را بگیرم من اومدم کنیزی شما را قبول کنم، آفرین بر این زن با محبت ، اولین فرزندی که از این خانم بدنیا آمد قمربنی هاشم اباالفضل العباس علیه السلام بود وقتی قنداقه اش را در دامن مولا گذاشت ، امیرالمومنین دست های عباسش را بوسه می زد و گریه می کرد، خانم ام النبین نگران شد عرض کرد :آقاجان آیا دست های عباسم عیبی دارد که می بوسی و گریه می کنی، فرمود این دستها نه تنها عیبی ندارد بلکه این دستها بهترین دستهاست که برای یاری برادرش حسین از بدن جدا می کنند، تا این جمله بی بی شنید قنداقه عباس را برداشت دور سر حسین علیه السلام گردانید یعنی حسین جان عباس من بلا گردان تو باشد،
@golvajhehaye_roozeh
#گـــــریز
گذشت تا همراه برادر به کربلا رفت،،،، روز عاشورا وقتی تشنگی بچههای برادر را دید، سوار بر اسب شد مشکی بدوش انداخت وارد شریعه فرات شد،،، چهار هزار نفر تیرانداز ماهر دور تا دور عباس(ع) را محاصره کرده بودند که نگذارند آب به خیمه ها برسد،،،، عباس مشک را پر از آب کرد از شریعه بیرون آمد ،،،، ناگهان مردی پشت نخلها کمین کرده بود با شمشیرش دست راست اباالفضل را از بدن جدا کرد،،،
عباس مشک را به دوش چپ انداخت نامردی دست چپش را هم از بدن جدا کرد.
تیر به چشمانش زدند، عمود آهن به فرقش زدند،تیر به مشکش زدند اینجا بود امید عباس ناامید شد،،،، صدا زد : ادرک اخا،،،، حسین جان برادرت را دریاب،،،،
ابی عبدالله خودش را به بالین برادر رسانید... چه برادری دست ها از بدن جدا شده،،، فرقش شکافته شده،،،، چشمانش تیر زدند،،،
~همین که تیر رسید و به چشم او جا شد
~قـــــد بـرادرش انگار از کمـــــــــر تا شد
~همین که ناله ی ادرک اخابه گوش رسید
~به روی خاک دو دســـت بریده پیـدا شد
اینجا بود عباس (ع) چشم باز کرد،،،
صدا زد حسین جان خون از چشمانم پاک کن تا یک بار دیگر جمالت را ببینم،،،،
ابی عبدالله فرمود:
« اَلآنَ اِنکَسَرَ ظَهری وَ قَلَّت حیلَتی
اینک کمرم شکست،ورشته تدبیر و چاره ی من گسسته شد»
صلی الله علیک یا اباعبدالله،،،
✍#عیسی_رمضانی_پور
▪️#انتشارات_ال_نبی_قم
📚منابع:
اَلآنَ اِنکَسَرَ ظَهری وَ قَلَّت حیلَتی،از
_بحار الا نوار،ج45،ص42
_منتهی الامال ص 528 و سوگنامه آل محمد،ص 307
⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇
http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
•┈┈••✾•✾•✾••┈┈•
📌با نشـر لینڪ کانال ما در ثواب اهداف کانال سهیـم باشید.
─┅══༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅══┅─
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به نام خدا
#روضه_سوزناک
#ذکر_مصیبت_شهادت_امام_کاظم_علیه_السلام
دستے رسید بال و پرم را کشید و رفت
از بال من شکـــسته ترین آفرید و رفت
خون گلوے زیر فشـــــارم که تازه بود
با یڪ اشاره روے لباسم چکید و رفت
❖چقدر جسارت رو برد بالا،،،، زن بدکاره فرستاد تو زندان برا موسے بن جعفر،،،، اے اتف بر تو روزگار،،،،
@golvajhehaye_roozeh
بدکاره اے به خاڪ مناجات سر گذاشت
وقتے صداے بندگیــــــم را شنید و رفت
❖از روزنه در نگاه کردن، دیدن زن بدکاره صورت رو خاڪ گذاشته،،،، هے مے گه خدایا غلط کردم،،،، این کے بود من اومدم سراغش،،،، چرا اینقدر صداش دل و زیر رو مے کنه،،،
بدکاره اے به خاڪ مناجات سر گذاشت
وقتے صــــــداے بندگیم را شنید و رفت
شاید مرا ندیده،،،در آن ظلمتے که بود
❖الله و اکبر،،،، اصلا نمیتونم این بیت ها رو وا کنم،،،،میدونم بدون اینکه توضیح بدم، ناله اش رو میزنی،،،
شاید مرا ندیده،،،در آن ظلمتے که بود
اے وای،،،با پا به روے جسم ضعیفم دوید و رفت
راضے نشد به بالش سختے که داشتم
زنجیر هاے زیر سرم را کشید و رفت
❖(وقتے که)،،،، خاڪ به دهنم،،، ان شالله اینجاے تاریخ دروغ باشه،،،
وقتے که نام فاطمه را از لبم شنید
یڪ حرفے از کنار دهانش پرید و رفت،،، 😭
هرچے مے خواے منو بزنے بزن
اسم مادرم رو درست ببر،،،،😭
❖تو رو خدا دو بیت مے خونم و مے شینم با تو داد میزنم،حواست با منه،،،،
از چند جا ضــــریح تنم متصل نبود😭
پهلوے هم مرا وسط تخته چید و رفت
اما چه خوب شد کفنم را کسے نبرد😭
تا زیر نیــــــــزه ها بــدنم را کسے نبرد
#زبانحال_حضرت_معصومه_ع
@golvajhehaye_roozeh
❖مے خوام روضه رو از زبون حضرت معصومه بخونم،،،،
وقتے مثل فردا شب، اما رضا از مدینه یڪ لحظه رفت،،،، از نظرها غایب شد،،،، حضرت معصومه دیگه برادر رو ندید،،،،مدتے زیادے انتظاره برادر رو کشید،،،،بعد از دقایقے برگشت،،،، بے بے یه نگاهے به داداش انداخت،،،، دید سر رو آشفته است، موها پریشونه، لباس ها همه غرق خاکه، کجا بودے داداش؟،،،، چرا منو تنها گذاشتے رفتی؟،،،، یه نگاه به خواهرش کرد، گفت خواهر فقط یه جمله بگم،،،، دیگه منتظر نباش،،،، دیگه انتظار بابامونو نکش،،،،خودم رفتم بدن غرق خونش رو داخل خاڪ گذاشتم،،،،
یه جایے ببرمت هر کے تاحالا ناله نزده، عقده ے دلش باز بشه؟
مے خوام بگم دختر منتظر بابا بوده،،،، همتون اهل روضه اید،،،،بگم و سینه بزنید،،،،دخترے که چهارده سال هے اومدن خواستگارے گفت :نه،،، قبول نمے کنم بابام زندانه،،،، باید بابام آزاد بشه.
❖اینقدر صبر کرد،،،، آخرش خبر باباشو براش آوردند
#سوز
❖مے خوام یه جمله بگم، کاشکے تو خرابه هم خبر بابا رو مے آوردند،،،،
کجاے دنیا دیدید، براے دختر منتظر، سر بریده باباشو ببرند،،،،😭 حسین.....
#شعر:علی_اکبر_لطیفیان
#مداح_حاج_مهدی_میرداماد
⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇
http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
•┈┈••✾•✾•✾••┈┈•
📌با نشـر لینڪ کانال ما در ثواب اهدافمان سهیـم باشید.
─┅══༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅══┅─
هدایت شده از متن روضه مقاتل معتبر چهارده معصوم (ع)
─┅══༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅══┅─
🏴#متن_روضه
#شب_رحلت_حضرت_ام_البنین_علیه_السلام
یا رحمان و یا رحیم،،،
شب رحلت حضرت ام البنین سلام الله علیها مادر حضرت اباالفضل العباس علیه السلام است،،، دلها را روانه قبرستان بقیع کنیم،،،، به یاد مادر شیر پرور،،،،
@golvajhehaye_roozeh
حضرت ام البنین از بس که با احساس بود
با یتیمان علی در مـــــادری حســـــاس بود
این مقامش بس که او در بین نسوان جهان
مــــــادر ســــــقای دشت کربلا عبـــاس بود
جز او بقیع زائـــــر خلوت نشـــــین نداشت
در کوچه باغ مرثیه ها ،خوشه چین نداشت
جز چشم او که چشمه ی احساس شد،کسی
یک آســــــمان ســتاره به روی زمین نداشت
با آن که خفتــــه بود به خـون، باغ لاله اش
از شکـــوه کمـــــترین اثری بر جبین نداشت
بعـد از به دل نشـــــــاندن داغ چهار ســــرو
دلبســتگی به واژه ی ام البنــــین نداشـــــت
می گفـــت ای دلاور نستـــــوه ای رشـــــیـد
خورشید نیز صبر ورضا بیش از این نداشت
عباس مــــن، کـــــــه لاله ی عبــــاسی مـنی
ای کاش دل به داغ فــــــراقت یقین نداشت
ای ساقی حرم که عطـش تشـــــنه ی تو بود
ساقی به جز تو سلسله ی یاو سـین نداشت
عـباس من شنـــــــیده ام افـتاده ای از اسب
تاب تحمل تو مگـــــر صــــــدر زیـن نداشت
بر دست و بازوی تو علی بوســـــه داده بود
کس چـــون تو بازوان غــرور آفرین نداشت
#شعر:محمد جواد غفور زاده
@golvajhehaye_roozeh
بعد از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها امیرالمومنین به برادرش عقیل که مرد نسب شناس بود فرمود برای من زنی انتخاب کنید که از خاندان بزرگ و شجاع باشد ،عقیل فاطمه بنی کلاب را انتخاب کرد ، وقتی ازدواج صورت گرفت، همین که وارد خانه مولا شد اولین کاری که کرد بچههای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را دور خود جمع کرد عرض کرد بچههای حضرت فاطمه زهرا من نیامده ام جای مادرتان را بگیرم من اومدم کنیزی شما را قبول کنم، آفرین بر این زن با محبت ، اولین فرزندی که از این خانم بدنیا آمد قمربنی هاشم اباالفضل العباس علیه السلام بود وقتی قنداقه اش را در دامن مولا گذاشت ، امیرالمومنین دست های عباسش را بوسه می زد و گریه می کرد، خانم ام النبین نگران شد عرض کرد :آقاجان آیا دست های عباسم عیبی دارد که می بوسی و گریه می کنی، فرمود این دستها نه تنها عیبی ندارد بلکه این دستها بهترین دستهاست که برای یاری برادرش حسین از بدن جدا می کنند، تا این جمله بی بی شنید قنداقه عباس را برداشت دور سر حسین علیه السلام گردانید یعنی حسین جان عباس من بلا گردان تو باشد،
@golvajhehaye_roozeh
#گـــــریز
گذشت تا همراه برادر به کربلا رفت،،،، روز عاشورا وقتی تشنگی بچههای برادر را دید، سوار بر اسب شد مشکی بدوش انداخت وارد شریعه فرات شد،،، چهار هزار نفر تیرانداز ماهر دور تا دور عباس(ع) را محاصره کرده بودند که نگذارند آب به خیمه ها برسد،،،، عباس مشک را پر از آب کرد از شریعه بیرون آمد ،،،، ناگهان مردی پشت نخلها کمین کرده بود با شمشیرش دست راست اباالفضل را از بدن جدا کرد،،،
عباس مشک را به دوش چپ انداخت نامردی دست چپش را هم از بدن جدا کرد.
تیر به چشمانش زدند، عمود آهن به فرقش زدند،تیر به مشکش زدند اینجا بود امید عباس ناامید شد،،،، صدا زد : ادرک اخا،،،، حسین جان برادرت را دریاب،،،،
ابی عبدالله خودش را به بالین برادر رسانید... چه برادری دست ها از بدن جدا شده،،، فرقش شکافته شده،،،، چشمانش تیر زدند،،،
~همین که تیر رسید و به چشم او جا شد
~قـــــد بـرادرش انگار از کمـــــــــر تا شد
~همین که ناله ی ادرک اخابه گوش رسید
~به روی خاک دو دســـت بریده پیـدا شد
اینجا بود عباس (ع) چشم باز کرد،،،
صدا زد حسین جان خون از چشمانم پاک کن تا یک بار دیگر جمالت را ببینم،،،،
ابی عبدالله فرمود:
« اَلآنَ اِنکَسَرَ ظَهری وَ قَلَّت حیلَتی
اینک کمرم شکست،ورشته تدبیر و چاره ی من گسسته شد»
صلی الله علیک یا اباعبدالله،،،
✍#عیسی_رمضانی_پور
▪️#انتشارات_ال_نبی_قم
📚منابع:
اَلآنَ اِنکَسَرَ ظَهری وَ قَلَّت حیلَتی،از
_بحار الا نوار،ج45،ص42
_منتهی الامال ص 528 و سوگنامه آل محمد،ص 307
⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇
http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
•┈┈••✾•✾•✾••┈┈•
📌با نشـر لینڪ کانال ما در ثواب اهداف کانال سهیـم باشید.
─┅══༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅══┅─