eitaa logo
متن روضه مقاتل معتبر چهارده معصوم (ع)
1.4هزار دنبال‌کننده
228 عکس
138 ویدیو
32 فایل
🔰 #متن_روضه 🔰 #مقاتل_معتبر_چهارده_معصوم_ع 🔰 #شناخت_شبهات_از_لسان_محققان http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh لینک کانال👆🏻 ارائه صوت ومتن سخرانی ناب از علمای دینی کشور
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 🔰 🔰 ارائه صوت ومتن سخرانی ناب از علمای دینی کشور کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(تلگرام)👇 https://t.me/matnrozehmaghtalmotabar •┈┈••✾•✾•✾••┈┈ ⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇 http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• 📌باز نشر مطالب با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد ─•᪥•══᪥᪥𑁍᪥᪥══•᪥•─
─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─ 🔰 🔰 🔰 ارائه صوت ومتن سخرانی ناب از علمای دینی کشور •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• ⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇 http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• 📌باز نشر مطالب با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅༅࿇༅❃ ༅࿇༅ ❃༅࿇༅༅═‎‌‌‌‌‌‌─
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌࿇༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅࿇═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─‌ بریم دَرِ خونه ی بی بی حضرت معصومه سلام الله علیهما، شبِ رحلتِ شهادت گونه ی این بی بی است، به عشقِ برادرش یه مسیرِ طولانی رو راه افتاد و اومد تا برادرش رو ببینه، بریم ان شاالله حرمش، هر جوری میتونی برا این خانُم گریه کن،،، بعـــد از پـــــدر حالا نگارم را گرفتـــند از مـن تمـــــــام روزگارم را گــرفتــــند از این جدایی جـــانِ من بر لب رسـیده هستیِ مـن، تاب و قـــــرارم را گــرفتند انگار قســمت نیســـت وصــل ما دوباره در سـاوه شـــوقِ بی شــمارم را گـرفتند اما خیالت تخـــت هر جــــایی رسـیـدم خویشان و نزدیـکان کنــــارم را گـرفتند حالم بد است اماخـــــدا را شکـر در قم با مهـــــربانی حــــــــال زارم را گـرفتند با احتـرام و عــــــزت و شوکت کـمی از این بار غـم هایی که دارم را گـــــرفتـند حتــــــــی زمــــــان پر زدن از این قبـیله مـردم همـــــــه دور مــــــزارم را گـرفتند درشام اماخواهری مضطــر چـنین گفت: یارب! ببــین دار و نــدارم را گــــــرفتند بالا وپایین رفتن ازناقه چه سخت است وقتی همـــــه ایل و تـبــــــارم را گرفتند یه زن وقتی بخواد سوارِ مرکبی بشه، وقتی ببینه نامحرم ها دارن نگاهش میکنن، خیلی خجالت میکِشه، همچین که میخواد پاش رو بالای رکاب بذاره، دور و برش رو نگاه میکنه نامحرما نبیننش،،، حالا حضرت زینب سلام الله علیها داره میگه: حسین جان!،،،، بالا وپایین رفتن ازناقه چه سخت است وقتـــــی هـــــمه ایل و تـبـارم را گرفتند نیمی ز معجر سوخت، نیـمی را کِشیدند اصــلا تمــــــــام اعتـــــــبـارم را گرفتند در گوش من مانده صدای ذوالـجناحش میگفت: با نیـزه ســـــــــوارم را گرفتند شنیدم نیزه به پهلوت زدن، همچین که شنیدم یهو دلم رفت مدینه، برا مادرم گریه کردم،،،، یک یادگاری بـــود، امــــــا در خرابه بِنتُ الحُسِــین آن یادگارم را گرفتند محمد جواد شیرازی یادم نرفـــــته دور تو جنجـــــال کــردند جمعیتــــی را وارد گـــــــــــودال کـردند آن ده سواری که تو را پامــــــال کـردند دیدم تــنــــــت را زنده زنده چـال کردند دیر آمــــدم کاری ز دســــــتــم بر نیآمد سر نیزه ی شمــر از سَـــــــرِ تـو در نیآمد دیرآمدم دیــــدم سرت دست کسی رفت گوشـــــــواره دخــترت دست کسی رفت عــــمامۀ پیغــمبـــــرت دسـت کسی رفت هم نازنین انگشـــــترت دست کسی رفت هم یادگار مـادرت دســــــــت کسی رفت هم روسریِ دخترت دســــــت کسی رفت دیر آمــــــــدم اول تو را نشــــناختم من خـود را کـنارِ پیکــــــــرت انداخــــتم من ضجه زدن هایـــــــــم مراراضی نمی کرد ای کاش خولی باســـــرت بازی نمی کرد! محمد جواد پرچمی ای مادر!من بمیرم،میکِشی آه با فرودِهر نیزه من بمیرم پشــــتِ هم زد، رو تنت با سر نیزه من بمیرم، دیگه جا نیست، شده نیزه در نیزه من بمیرم پشــــتِ هم زد، رو تنت با سر نیزه نیزه رو نیزه، چشــــــــای هـــرزه، آه ای مادر من بمیـــرم می کِشـــــــی آه با فرود هر نیزه انگار اومــــــــد بر قلـــــــبِ من فــــــــــــرود خنجـــــــری که ســــــــــرِ تو از پیکــرت ربود اونـــی کــــه ســـــــــــر از پیکــــــــــرت برید فکــــــــری به حـــــــــالِ دلِ زینب نکرده بود؟ گلوتو می بوســــــــم، رگاتــــو می بوســـــم تو رو خدا دست و پا نزن، اینقده مادر رو صدا نزن ای حسین،،، 🔰 🔰 🔰 http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh 📌باز نشر مطالب با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد(ص) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌
─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─ 🔰 🔰 🔰 ارائه صوت ومتن سخرانی ناب از علمای دینی کشور •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• ⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇 http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• 📌باز نشر مطالب با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅༅࿇༅❃ ༅࿇༅ ❃༅࿇༅༅═‎‌‌‌‌‌‌─
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ 🏴 یا رحمان و یا رحیم،،، شب رحلت حضرت ام البنین سلام الله علیها مادر حضرت اباالفضل العباس علیه السلام است،،، دلها را روانه قبرستان بقیع کنیم،،،، به یاد مادر شیر پرور،،،، @golvajhehaye_roozeh حضرت ام البنین از بس که با احساس بود با یتیمان علی در مـــــادری حســـــاس بود این مقامش بس که او در بین نسوان جهان مــــــادر ســــــقای دشت کربلا عبـــاس بود جز او بقیع زائـــــر خلوت نشـــــین نداشت در کوچه باغ مرثیه ها ،خوشه چین نداشت جز چشم او که چشمه ی احساس شد،کسی یک آســــــمان ســتاره به روی زمین نداشت با آن که خفتــــه بود به خـون، باغ لاله اش از شکـــوه کمـــــترین اثری بر جبین نداشت بعـد از به دل نشـــــــاندن داغ چهار ســــرو دلبســتگی به واژه ی ام البنــــین نداشـــــت می گفـــت ای دلاور نستـــــوه ای رشـــــیـد خورشید نیز صبر ورضا بیش از این نداشت عباس مــــن، کـــــــه لاله ی عبــــاسی مـنی ای کاش دل به داغ فــــــراقت یقین نداشت ای ساقی حرم که عطـش تشـــــنه ی تو بود ساقی به جز تو سلسله ی یاو سـین نداشت عـباس من شنـــــــیده ام افـتاده ای از اسب تاب تحمل تو مگـــــر صــــــدر زیـن نداشت بر دست و بازوی تو علی بوســـــه داده بود کس چـــون تو بازوان غــرور آفرین نداشت :محمد جواد غفور زاده @golvajhehaye_roozeh بعد از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها امیرالمومنین به برادرش عقیل که مرد نسب شناس بود فرمود برای من زنی انتخاب کنید که از خاندان بزرگ و شجاع باشد ،عقیل فاطمه بنی کلاب را انتخاب کرد ، وقتی ازدواج صورت گرفت، همین که وارد خانه مولا شد اولین کاری که کرد بچه‌های حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را دور خود جمع کرد عرض کرد بچه‌های حضرت فاطمه زهرا من نیامده ام جای مادرتان را بگیرم من اومدم کنیزی شما را قبول کنم، آفرین بر این زن با محبت ، اولین فرزندی که از این خانم بدنیا آمد قمربنی هاشم اباالفضل العباس علیه السلام بود وقتی قنداقه اش را در دامن مولا گذاشت ، امیرالمومنین دست های عباسش را بوسه می زد و گریه می کرد، خانم ام النبین نگران شد عرض کرد :آقاجان آیا دست های عباسم عیبی دارد که می بوسی و گریه می کنی، فرمود این دستها نه تنها عیبی ندارد بلکه این دستها بهترین دستهاست که برای یاری برادرش حسین از بدن جدا می کنند، تا این جمله بی بی شنید قنداقه عباس را برداشت دور سر حسین علیه السلام گردانید یعنی حسین جان عباس من بلا گردان تو باشد، @golvajhehaye_roozeh گذشت تا همراه برادر به کربلا رفت،،،، روز عاشورا وقتی تشنگی بچه‌های برادر را دید، سوار بر اسب شد مشکی بدوش انداخت وارد شریعه فرات شد،،، چهار هزار نفر تیرانداز ماهر دور تا دور عباس(ع) را محاصره کرده بودند که نگذارند آب به خیمه ها برسد،،،، عباس مشک را پر از آب کرد از شریعه بیرون آمد ،،،، ناگهان مردی پشت نخلها کمین کرده بود با شمشیرش دست راست اباالفضل را از بدن جدا کرد،،، عباس مشک را به دوش چپ انداخت نامردی دست چپش را هم از بدن جدا کرد. تیر به چشمانش زدند، عمود آهن به فرقش زدند،تیر به مشکش زدند اینجا بود امید عباس ناامید شد،،،، صدا زد : ادرک اخا،،،، حسین جان برادرت را دریاب،،،، ابی عبدالله خودش را به بالین برادر رسانید... چه برادری دست ها از بدن جدا شده،،، فرقش شکافته شده،،،، چشمانش تیر زدند،،، ~همین که تیر رسید و به چشم او جا شد ~قـــــد بـرادرش انگار از کمـــــــــر تا شد ~همین که ناله ی ادرک اخابه گوش رسید ~به روی خاک دو دســـت بریده پیـدا شد اینجا بود عباس (ع) چشم باز کرد،،، صدا زد حسین جان خون از چشمانم پاک کن تا یک بار دیگر جمالت را ببینم،،،، ابی عبدالله فرمود: « اَلآنَ اِنکَسَرَ ظَهری وَ قَلَّت حیلَتی اینک کمرم شکست،ورشته تدبیر و چاره ی من گسسته شد» صلی الله علیک یا اباعبدالله،،، ▪️ 📚منابع: اَلآنَ اِنکَسَرَ ظَهری وَ قَلَّت حیلَتی،از _بحار الا نوار،ج45،ص42 _منتهی الامال ص 528 و سوگنامه آل محمد،ص 307 ⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇 http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• 📌با نشـر لینڪ کانال ما در ثواب اهداف کانال سهیـم باشید. ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ خطیب بغدادے – عالم اهل سنت – مے گوید: هر زمان که گرفتارے داشتم مے رفتم کنار ضریح موسے بن جعفر(ع) کمڪ مے خواستم و نتیجه مے گرفتم.[۱] امام کاظم باب المراد و باب الحوائج است. امروز پدر فاطمه معصومه(ع) را واسطه بین خودمان و خدا قرار مے دهیم و چند قطره اشڪ به یاد آن بزرگوار مے ریزیم. دلها را روانۀ کاظمین کنیم: «السَّلام عَلَے الْمُعَذَّبِ فِے قَعْرِ السُجُون» در زندانے که عادے نبود وسیاه چال بود «ذے السّاقِ الْمَرْضُوضِ»[۲] ساق پایش در اثر زنجیر کوبیده شده بود، آن چنان که گوشت و استخوان له شده بود. معناے «مرضوض» این است که این امام بزرگوار مخصوصاً روزهاے پایانے عمر مبارکش سختے بسیار کشید. @golvajhehaye_roozeh نوشته اند زندان آخرے که امام را در آن قرار داده بودند چهار سال به طول انجامید. مے دانید که زندان امام کاظم ممتد نبود، زیرا ایشان گاهے آزاد مے شدند و دوباره آقا را دستگیر مے کردند. گاهے حضرت یڪ سال یا شش ماه آزاد بود، اما زندان آخرے ممتد و بسیار طولانے بود. بعضے از نقل ها دارد این زندان آخرے چهار سال طول کشید. موسے بن جعفر(ع) چندین فرزند پسر و دختر داشت که در میان ائمه، این بزرگوار از نعمت فرزند بیشترے برخوردار بود. اما دل ها بسوزد براے آن آقایے که با این همه پسر و دختر هیچ یڪ از فرزندانش در لحظات آخر عمر کنارش نبودند و تنها جان داد. فاطمه معصومه(ع) ده سال داشت. مے دانید یڪ دختر ده ساله احتیاج به پدر دارد، چهار سال آخرے که پدر زندان بود ایشان شش ساله بود و بعد از شش سالگے پدر را ندید. @golvajhehaye_roozeh گاهے سراغش را از امام رضا(ع) و از اُمّ احمد مے گرفت. نقل شده – من این مطلب را از بعضے عزیزان شنیده ام –گاهے فاطمه معصومه(ع) از کاروان هایے که از بغداد مے آمد سؤال مے کرد، آیا خبر دارید باباے من کے از زندان آزاد مے شود و مے آید؟ فاطمه معصومه(ع)، ما امروز شما را واسطه کرده ایم. خانمے که در کودکے پدر را از دست داد، به یاد پدر بود. امید داشت پدر را ببیند و نگاهش به نگاه بابا بیافتد، اما شیعیان، یڪ روز دید امام رضا(ع) شال سیاه انداخته و در خانۀ «ام احمد» نشسته، مردم مے آیند و تسلیت عرض مے کنند. امام رضا(ع) با طے الارض خودش را رساند بغداد، کنار بدن موسے بن جعفر(ع).[۳] فاطمه معصومه(ع) عرض کنم داغ پدر سخت است. اما کسے به گریه کردن شما اعتراض نکرد. شما ساق مرضوض و کوبیدۀ بابا را ندیدی. شما گریه کردے و از دل ناله برآوردی. دل ها بسوزد براے آن دخترے که کربلا مے دید نه تنها ساق پا بلکه تمام بدن کوبیده شده بود. دل ها بسوزد بر آن دخترے که سر بابا بر بالاے نیزه دید. بدن بابا زیر سم اسبان و لباس بابا به غارت رفته، حداکثر کارے که کرد «إنْ کَبَّتْ عَلَیْه» خودش را روے بدن بابا انداخت صدا زد: عمه جان، شما بروید و بگذارید من کنار بدن بابا بمانم. «وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ.»[۴] 📚 [۱]. منتهے الآمال (یڪ جلدی) ص ۹۴۶٫ [۲]. بحارالانوار،ج۹۹، ص ۱۶، سوگنامه آل محمد، ص ۱۰۷٫ [۳]. منتهے الآمال، ص ۹۴۶ – ۹۴۵٫ [۴]. شعراء، ۲۲۷٫ http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• 📌باز نشر مطالب کانال با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد(ص) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─
🔰اصول ادعیه خوانی 💠خواندن دعا در اماکن مقدسه و مجالس توسط مادحین اصولی دارد که در این مجال به برخی از آنها اشاره می نماییم. 🔸 اخلاص و اهل ذکر و مناجات بودن و داشتن سوز درون یک مداح ، یکی از مهمترین عوامل موفقیت او در اجرای نیکو و پر شور ادعیه است . 🔹ابتدا باید به محتوای دعا تسلط و توجه کامل داشت و این مهم که یکی از ارکان ادعیه‌خوانی است مستلزم فراگیری دروس ادبیات عرب و تمرین و ممارست میباشد . ❇دانستن موارد مهمی از جمله وقف وابتدا و ترجمه روان وشیوای دعا پیش از احاطه یک مداح به این علوم میسر است.❇️ 🔸داشتن سبک و ملودی پایه برای خواندن دعا به محتوای ان دعا و زیارت بستگی دارد. مثلا سبک اجرای دعای کمیل و دعای ندبه متفاوت است در گروهی از دعا ها باید سوز و حزن در ملودی پایه و اجرای آن بیشتر باشد و برخی دیگر مانند دعای جوشن کبیر نشاط و تنوع سبک در بدنه اجرایی آن حاکم است. پس ابتدا با توجه به محتوای دعا سبک و ملودی پایه‌ای برای اجرای آن انتخاب می‌نماییم. 🔹برای شروع ادعیه ابتدا مستمعین را به نشستن رو به قبله توصیه مینماییم و سپس گفتن یک یا سه صلوات در گامهای پایین صدا زیبنده است . 🔸خواندن دعای سلامتی امام زمان (عج) و یا استغفار کردن به دعایی که قرار است اجرا شود، بستگی دارد . 💠یعنی اگر دعای ندبه میخوانیم از (اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن) استفاده میکنیم و دعای کمیل است بهتر انست که با اذکار استغفار شروع شود. مثال : استغفر الله الذی لا اله الا هو الحی القیوم و اتوب الیه 🔰 🔰 http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh لینک کانال👆🏻 ارائه صوت ومتن سخرانی ناب از علمای دینی کشور
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ 🏴 یا رحمان و یا رحیم،،، شب رحلت حضرت ام البنین سلام الله علیها مادر حضرت اباالفضل العباس علیه السلام است،،، دلها را روانه قبرستان بقیع کنیم،،،، به یاد مادر شیر پرور،،،، @golvajhehaye_roozeh حضرت ام البنین از بس که با احساس بود با یتیمان علی در مـــــادری حســـــاس بود این مقامش بس که او در بین نسوان جهان مــــــادر ســــــقای دشت کربلا عبـــاس بود جز او بقیع زائـــــر خلوت نشـــــین نداشت در کوچه باغ مرثیه ها ،خوشه چین نداشت جز چشم او که چشمه ی احساس شد،کسی یک آســــــمان ســتاره به روی زمین نداشت با آن که خفتــــه بود به خـون، باغ لاله اش از شکـــوه کمـــــترین اثری بر جبین نداشت بعـد از به دل نشـــــــاندن داغ چهار ســــرو دلبســتگی به واژه ی ام البنــــین نداشـــــت می گفـــت ای دلاور نستـــــوه ای رشـــــیـد خورشید نیز صبر ورضا بیش از این نداشت عباس مــــن، کـــــــه لاله ی عبــــاسی مـنی ای کاش دل به داغ فــــــراقت یقین نداشت ای ساقی حرم که عطـش تشـــــنه ی تو بود ساقی به جز تو سلسله ی یاو سـین نداشت عـباس من شنـــــــیده ام افـتاده ای از اسب تاب تحمل تو مگـــــر صــــــدر زیـن نداشت بر دست و بازوی تو علی بوســـــه داده بود کس چـــون تو بازوان غــرور آفرین نداشت :محمد جواد غفور زاده @golvajhehaye_roozeh بعد از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها امیرالمومنین به برادرش عقیل که مرد نسب شناس بود فرمود برای من زنی انتخاب کنید که از خاندان بزرگ و شجاع باشد ،عقیل فاطمه بنی کلاب را انتخاب کرد ، وقتی ازدواج صورت گرفت، همین که وارد خانه مولا شد اولین کاری که کرد بچه‌های حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را دور خود جمع کرد عرض کرد بچه‌های حضرت فاطمه زهرا من نیامده ام جای مادرتان را بگیرم من اومدم کنیزی شما را قبول کنم، آفرین بر این زن با محبت ، اولین فرزندی که از این خانم بدنیا آمد قمربنی هاشم اباالفضل العباس علیه السلام بود وقتی قنداقه اش را در دامن مولا گذاشت ، امیرالمومنین دست های عباسش را بوسه می زد و گریه می کرد، خانم ام النبین نگران شد عرض کرد :آقاجان آیا دست های عباسم عیبی دارد که می بوسی و گریه می کنی، فرمود این دستها نه تنها عیبی ندارد بلکه این دستها بهترین دستهاست که برای یاری برادرش حسین از بدن جدا می کنند، تا این جمله بی بی شنید قنداقه عباس را برداشت دور سر حسین علیه السلام گردانید یعنی حسین جان عباس من بلا گردان تو باشد، @golvajhehaye_roozeh گذشت تا همراه برادر به کربلا رفت،،،، روز عاشورا وقتی تشنگی بچه‌های برادر را دید، سوار بر اسب شد مشکی بدوش انداخت وارد شریعه فرات شد،،، چهار هزار نفر تیرانداز ماهر دور تا دور عباس(ع) را محاصره کرده بودند که نگذارند آب به خیمه ها برسد،،،، عباس مشک را پر از آب کرد از شریعه بیرون آمد ،،،، ناگهان مردی پشت نخلها کمین کرده بود با شمشیرش دست راست اباالفضل را از بدن جدا کرد،،، عباس مشک را به دوش چپ انداخت نامردی دست چپش را هم از بدن جدا کرد. تیر به چشمانش زدند، عمود آهن به فرقش زدند،تیر به مشکش زدند اینجا بود امید عباس ناامید شد،،،، صدا زد : ادرک اخا،،،، حسین جان برادرت را دریاب،،،، ابی عبدالله خودش را به بالین برادر رسانید... چه برادری دست ها از بدن جدا شده،،، فرقش شکافته شده،،،، چشمانش تیر زدند،،، ~همین که تیر رسید و به چشم او جا شد ~قـــــد بـرادرش انگار از کمـــــــــر تا شد ~همین که ناله ی ادرک اخابه گوش رسید ~به روی خاک دو دســـت بریده پیـدا شد اینجا بود عباس (ع) چشم باز کرد،،، صدا زد حسین جان خون از چشمانم پاک کن تا یک بار دیگر جمالت را ببینم،،،، ابی عبدالله فرمود: « اَلآنَ اِنکَسَرَ ظَهری وَ قَلَّت حیلَتی اینک کمرم شکست،ورشته تدبیر و چاره ی من گسسته شد» صلی الله علیک یا اباعبدالله،،، ▪️ 📚منابع: اَلآنَ اِنکَسَرَ ظَهری وَ قَلَّت حیلَتی،از _بحار الا نوار،ج45،ص42 _منتهی الامال ص 528 و سوگنامه آل محمد،ص 307 ⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇 http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• 📌با نشـر لینڪ کانال ما در ثواب اهداف کانال سهیـم باشید. ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─
🏴مقتل نامه فاطمیه ماجرای حضرت زهرا علیها السلام بعد حادثه‌ی جسارت در کوچه، حین بازگشتـن یـک دسـت را بـه دیوار گرفتـه بـود و دسـت دیـگـر را بـه پـهـلـوی دردنـاکـش، پـای به زمین می‌کشید و به‌منزل باز می‌گشت، وقتی‌که وارد منزل شـد، به زمیـن افتاد و چـنـیـن صـدا زد کـه: عمر مـرا کـشـت! 📚 جامع النورین، سبزواری، ص۲۰۷. 🔰 🔰 http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ (سلام الله علیها ) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آن قدر می گویم بیا، تا که بیایی با جرعه ای از چشمه‌ی کوثر بیایی... ای منتقم ما منتظر هستیم روزی با ذوالفقارِ حضرتِ حیدر، بیایی... اما آقا جان امام زمان رو بخایم دعوت کنیم تو مجلس، چجوری باید دعوت کنیم یابن الحسن اینجا عزایِ مادرِ توست باید برای روضه‌ی مادر بیایی... (روضه ی کنار بستر مادر درددل های بچه های فاطمه ) چه شبا که پای گهواره ام بیداری کشیدی مادر بچه ها نشستن کنار بستر مادر، خیلی سخته آدم ببینه مادرش داره روز به روز، ذره ذره آب میشه چه شبا که پای گهواره ام بیداری کشیدی مادر بمیرم یه روز خوش توی این دنیا ندیدی مادر همه چی خوبه تا وقتی مادر باشه باشه حتی اگه بین بستر باشه خدا میدونه اگه مادر، بیمارم باشه بازم مادره اگه مادریه گوشه افتاده باشه بازم مادره، خدا نکنه هیچ مادری جوون از دنیا بره ، خدا نکنه مادری وقتی از دنیا میره بچه های قد و نیم قد داشته باشه همه چی خوبه تا وقتی مادر باشه باشه حتی اگه بین بستر باشه الهی واسه زخمای تنت مرهم شیم الهی دور این سفره دوباره جمع شیم اما مادر جان میشه ازت خواهش کنم که پیش ما بمونی مادر مادر میشه ازت خواهش کنم دیگه نگی عجل وفاتی، مادر میشه از خدا شفای خودت رو بخای مادر مادری کردن خیلی سخته بعد از تو برای خواهر تو که روز آخر پا شدی از بستر آی مادر فکر میکردم زخمات داره میشه بهتر نمیدونستم که بار سفر میبندی واسه آخرین دفعه داری تومیخندی میگن روز های آخر فقط یه جا دیدن لبخند رو لب فاطمه اومد اون وقتی بود که خبر آوردند بی بی جان، تابوتی که سفارش دادی آماده ست ،تا چشمش به تابوت افتاد یه لبخندی رو لب فاطمه اومد بمیرم درداتو کسی نمیدونه ای مادر من دیگه تو این خونه خوشی نمیمونه ای مادر من یادمه که وقتی توی تب میسوختی واسه ی حسینت پیروهن میدوختی کجا رفتی مادر که ما ها رو نبردی دم رفتن حسینو به زینب سپردی اون لحظه های آخر صدا زد زینب جان بیا مادر، زینب اومد کنار بستر مادر، صدا زددخترم بعضی حرفا مادر دختریه،به بابات علی نمیتونم بگم، زینب جان این کفنها رو باز کن مادر، یکی یکی کفنهارو بیرون آورد مادر، زینبم جبرائیل از بهشت برا ما چن تا کفن فرستاد این اولی برا منه ،بعد مردنم بده بابات علی منو کفن کنه، این دومی برا بابات علیه، سومی برا داداشت حسن، آه یه مرتبه زینب صدا زد، مادر ، مگه داداشم حسین کفن نداره ؟!! مگر به کربلا کفن به غیر بوریا نبود مگر حسین فاطمه عزیز مصطفی نبود آره والله تو کربلا همه دار و ندار حسین رو به غارت بردن، یه ساعتی اون نامرد وارد گودال شد هوا تاریک شده ،هر چی گشت چیزی برا غارت پیدا نکرد، حتی کهنه پیراهنم بردند ،تو تاریکی شب ، چشمش افتاد به انگشتر مبارک، هر کاری کرد نتونست انگشتر رو در بیاره، دیدن همونجا خنجر درآورد انگشت رو با انگشتر جدا کرد. ناله بزن یا حسین ━━━━━━─────── زهرا (سلام الله علیها ) ⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇 http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• 📌باز نشر مطالب با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد(ص) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ (سلام الله علیها ) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ فاطمیه آمد و آن مونس و همدم کجاست امام زمان ، آجرک الله پسر فاطمه فاطمیه آمد و آن مونس و همدم کجاست شمع می پرسد ز پروانه گل نرگس کجاست آقا جان در عزای مادرت یابن الحسن خود هم بیا تا نگویند این جماعت بانی مجلس کجاست آقاجان عزای مادر شماست،نمیدونم الان کجا گریه میکنید کجا برای مادرت مجلس گرفتید یه سری هم به مجلس ما بزن بازم شال روضه میشینه رو دوشم ببین که شبیه تو مشکی میپوشم آقای من کجا روضه داری، کجا روضه خوندی کجا هی صدا میزنی مادرت رو این روزا مادر امام زمان میان بستر بیماری ست میگن مادرت ، مادرت موندنی نیست میگن صورت مادرت دیدنی نیست میگن پهلوی مادرت ، آه میگن مادرت مادرت موندنی نیست زنهای مدینه از پیغمبر بارها و بارها شنیده اند چقدر سفارش فاطمه رو می کرد، چقدر پیغمبر فرمود فاطمه بضعت منی، هر کی فاطمه رو آزرده کنه منو آزرده، با خودشون با خودشون گفتن بریم عیادت فاطمه، اومدن تو خونه ی حضرت ،کنار بستر فاطمه نشستن ، اما بمیرم بعضی از زنهای مدینه هی به همدیگه نگاه میکردن، به هم میگفتن کار فاطمه تمامه، این فاطمه ای که ما میبینیم دیگه موندنی نیست آه امام صادق فرمود: لزمت الفراش مادر ما زمین گیر شده بود دیگه نمیتونست راه بره و نحل جسمها و ذاب لحمها روز به روز بدنش ضعیف تر میشد حتی صارت کالخیال بدن مادر ما مثل یک شبهی شده بود اما امشب شب شهادتیه امیرالمومنین کنار بستر فاطمه ست هی التماسش میکنه، زهرا مرو زهرا همه دار و ندار من مرو زهرا گل هجده بهار من مرو زهرا،جوون مو سفید من مرو زهرا بمون تنها امید من هر چی امیرالمومنین التماسش کرد دید نه، زهرا رفتنیه، لحن کلام علی عوض شد میخای بری برو خداحافظ پناه حیدر بی یار خداحافظ ببینم طاقت داری یا نه خداحافظ گرفتار در و دیوار آه،صدا بزن وای مادرم مادرم مادرم اگه شب شهادت نبود نمیخوندم امام زمان منو ببخشه خداحافظ ببین میلرزه زانوهام خداحافظ ببین غربت رو رو چشمام اما آخرین حرفای علی با فاطمه چیه؟ سر فاطمه رو زانوهای علیه، داره گریه میکنه قطرات اشک مظلومیت علی ، رو صورت فاطمه میچکه ، صدا زد فاطمه جان حلالم کن زمین خوردی به پای من حلالم کن کتک خوردی برای من حلالم کن دیگه چی گفت علی حلالم کن نشد کاری کنم زهرا حلالم کن دیدم افتادی زیر پا هر جا نشستی صدا بزن یا زهرا اینجا فاطمه زیر دست و پا لگد مال شد اما کربلا، ده نفر اومدن پیش ابن زیاد،گفتن به ما باید جایزه بدی، گفت مگه شما چی کار کردید کربلا، گفتن ما به اسبامون نعل تازه زدیم آنقدر بر بدن جگرگوشه ی زهرا تازوندیم تمام استخوان‌های پشت و سینه ی حسین شکست. هز جا نشستی صدا بزن یا زهرا ━━━━━━─────── (سلام الله علیها ) ،گوشه در ⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇 http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• 📌باز نشر مطالب با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد(ص) ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─
❁﷽❁ (سلام الله علیها ) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ السلام علیک یا مولاتی یا فاطمه الزهرا گریه کنید مادر ما بیگناه بود شب جمعه ست روضه رو از زبان امام زمان بخونیم امشب گریه کنید مادر ما بیگناه بود نمیدونم چرا شاعر تو همین بیت اول ، روضه رو سخت کرد گریه کنید مادر ما بیگناه بود گریه کنید مادر ما پا به ماه بود حوریه ای که برگ گل آسیب میزدش در قتل او مشارکت یک سپاه بود آی مردم ، یک مرد هم نبود بگوید در آن میان نامرد، این زنی که زدی بی پناه بود از شدت خجالت از هم در این سه ماه راه کلام این زن و شوهر، نگاه بود میدونید چی میخاد بگه هم علی از فاطمه خجالت می‌کشید فاطمه جان منو ببخش، دستهام بسته بود جلو چشمم تو رو می زدن امیرالمومنین خجالت می‌کشید هم بی بی فاطمه ی زهرا خجالت می کشید علی جان، حلالم کن، نتونستم تو رو از دست این نامردها رها کنم ، این خجالت فاطمه، علی رو بیچاره کرد. جای تمام شهر برایش علی گریست جای تمام شهر علی غرق آه بود اما ببین مظلومیت تا کجاست، نگذاشت تا که فاطمه نفرینشان کند ورنه به آه فاطمه عالم تباه بود علی رو بردن تو مسجد، نامرد شمشیرش رو از غلاف در آورد گذاشت رو گلوی مبارک امیرالمومنین، صدا زد یا علی، یا با این نامرد اولی بیعت میکنی یا همین جا سر از بدنت جدا میکنم از اون طرف دیدن بی بی فاطمه ی زهرا وارد مسجد شد تا این صحنه رو دید دیدن فاطمه ، دیگه طاقت نیاورد صدا زد اگه الان ، علی رو رها نکنید نفرینتون میکنم ، سلمان میگه دیدم ستون‌های مسجد داره تکان میخوره، گرد و غبار بلند شد امیرالمومنین صدا زد سلمان ، زودی به فاطمه بگو، مبادا نفرین کنی، ما خاندان رحمتیم، از همینجا ببرمتون کربلا اینجا بی بی فاطمه ی زهرا، یه شمشیر رو گلوی امیرالمومنین دیدو طاقت نیاورد ، اما روز عاشورا ، یه موقعی زینب اومد بالای گودال، دید نیزه دار داره با نیزه میزنه، شمشیر دار با شمشیر میزنه، امام سجاد فرمود پیرمردهاشون با عصا می زدند شب جمعه ست هر جا نشستی ناله بزن یا حسین.... ━━━━━━─────── (سلام الله علیها )
❁﷽❁ (سلام الله علیها ) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اگر به لب رسیده جان بگو به صاحب الزمان نمانده گر تو را توان بگو به صاحب الزمان غم به دل نهفته را ، راز به کس نگفته را مگو به این مگو به آن بگو صاحب الزمان بگو که دل شکسته ای از این زمانه خسته‌ای ز فتنه‌های این زمان بگو به صاحب الزمان آقای من گلایه کن، بهانه کن شکایت از زمانه کن ولی نگو به دیگران بگو به صاحب الزمان این روضه های فاطمیه بهونه ایه برا اینکه دور هم جمع بشیم با امام زمانمون انس بگیریم با امام زمانمون درد و دل کنیم بیشترین جایی که آدم دلش، به امام زمان اتصال پیدا میکنه تو روضه هاست مخصوصا اگه روضه ی مادرش زهرا باشه گره اگر به کارشد مشکل اگر هزارشد برو به زیر آسمان بگو به صاحب زمان فاطمه گفت یا علی، کشت مرا عدو ولی شکایت مرانهان بگو به صاحب الزمان فرمودند پشت در فاطمه ی زهرا چندتا ناله زد،اول باباش رسول الله رو صدا زد فرمود یا ابتاه یا رسول الله، ببین با دخترت چه کردند بعد صدا زد یا فضه خذینی، فضه بیا بخدا بچمو کشتن ، یه ناله ی دیگه هم نقل شده از بی بی فاطمه ی زهرا، صدا زد پسرم ، مهدی ، آه یه بیت روضه اون روضه ای که امام مجتبی یه عمری براش گریه میکرد ، اون روضه ای که آقا امیرالمومنین، سر می برد تو دل چاه ، گریه می کرد فاطمه جان در وسط کوچه تو را میزدند قربونت برم یا امیرالمومنین، جلو چشمای شما زدن ، در وسط کوچه تو را می زدند کاش به جای تو مرا می زدند هر کجا نشستی ناله بزن یا زهرا اینجا تو مدینه چهل تا نامرد یکی با غلاف شمشیر یکی با تازیانه، هر کی با هر چی دستش بود مادر ساداتو می زدن ، اما تو کربلا موقعی که زینب اومد بالای گودال قتلگاه، دید هر کی با هر چی دستشه میزنه شمشیر دار با شمشیر می زنه، نیزه دار با نیزه میزنه ، پیرمردهاشون عصا زنان ناله بزن یا حسین ✍ ━━━━━━─────── (سلام الله علیها )
❁﷽❁ (سلام الله علیها ) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔻 بیا یابن الحسن دل بی قراریم پر از بغضیم و هر دم ناله داریم امام زمان به یاد مادر پهلو شکسته روی زانوی غم سر می گذاریم آقاجان، صاحب عزا شمایید شما باید برای ما روضه بخوانید بیا یابن الحسن فصل عزا شد عزای حضرت خیرالنسا شد بیا با ما بگو با اشک و ناله چه غوغایی میان کوچه ها شد من از امام زمان معذرت می خوام آقای من ، ما هر موقع میایم تو روضه ها، مخصوصا روضه های فاطمیه، دلمون پر می زنه برا مدینه، همون مدینه ای که مادر شما فاطمه ی زهرا یه روزی اونجا غریب بود اونجا نفس می کشید اونجا گریه می کرد یابن الحسن 🔻 دلم می خواد یه شب مدینه باشم زائر اون شکسته سینه باشم دلم می خواد پشت بقیع بشینم قبر غریب مادر و ببینم اوناییکه مدینه رفتن، میگن آنقدر قبرستان بقیع مظلومه، حتی اجازه نداری اونجا گریه کنی ، آقاجان یابن الحسن، برا چی میخام مدینه رو ببینم؟ دلم می خواد تو کوچه ها بمیرم انتقام مادرمو بگیرم من از سیدا عذر می خوام تو اون کوچه که فاطمه زمین خورد همونجا که یاس علی چو پژمرد آه ، حالا میخای گریه کنی روضه بشنو میگن تو کوچه مجتبی باهاش بود از اون کوچه تا به خونه عصاش بود میگن تو کوچه چادرش خاکی شد رو صورتش یه لاله حکاکی شد فقط اشاره می‌کنم سادات منو ببخشید میگن بی بی فاطمه ی زهرا یه طوری چادر سر می کرد یه طوری راه می رفت مثل همه ی زنها، کسی نمیدونست این فاطمه ی زهرا یا خانم دیگه ایه، وقتی چادر سر می کرد اصلا شناخته نمی شد اما ، اون روزی که از مسجد قباله ی فدک و به دست گرفت داشت میومد خونه ، فاطمه ی زهرا یه نشونه ای داشت نامرد تا از دور دید شناخت، فهمید این خانوم کیه، (بگم چی بود نشانه؟) نگاه کرد دید یه آقازاده ی پنج شیش ساله ، دستش تو دست این خانومه، تا نگاه کرد امام حسن و شناخت، فهمید این مادر ساداته، فهمید این دختر پیغمبره، فهمید این همسر امیرالمومنینه، اومد جلوی مادرو گرفت 🔻 تا صدا زد فاطمه، قباله رو به من بده، بی بی فرمود نمیدم ، آنچنان بی هوا دستشو بالا برد، امام مجتبی نگاه کرد دید یه ضربه از دست یه ضربه از دیوار ، مادر سادات رو زمین افتاد آی... هر جا نشستی ناله بزن یا زهرا‌.... سرمایه ی محبت زهراست دین من من دین خویش را به دو دنیا نمی‌دهم ━━━━━━─────── (سلام الله علیها ) و
❁﷽❁ (سلام الله علیها ) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔻 درآمد اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُک اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن..... تا ان شاء الله دل و جان مون آماده بشه برا دعای توسل، چند مرتبه امام زمانمون را صدا بزنیم 🔻 یابن الحسن4 بسم الله الرحمن الرحیم اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ وَاَتَوَجَّهُ اِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ نَبِىِّ الرَّحْمَةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ يا اَبَاالْقاسِمِ يا رَسُولَ اللّهِ يا اِمامَ الرَّحْمَةِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا  يا وَجيهاً عِنْدَاللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَاللّهِ  🔻 یا اَبَا الْحَسَنِ يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ يا عَلِىَّ بْنَ اَبيطالِبٍ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَاللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَاللّهِ يا فاطِمَةَ الزَّهْراَّءُ يا بِنْتَ مُحَمَّدٍ يا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ هر موقع پیغمبر میومد تو مسجد می خواست نماز بخونه مقابل در خونه ی علی و فاطمه می ایستاد با صدایی که همه ی مردم بشنوند می فرمود السلام علیکم یا اهل بیت النبوه یعنی آی مردم مدینه ، بدونید اهل بیت من ، اهل این خونه ند، (ببینید من چجور احترام می کنم) 🔻 از من یاد بگیرید مبادا بعد من به اهل این خانه جسارت کنید اما کاری کردند با اهل این خونه، کاری کردن با این خونواده، نزدیک به سه ماه فاطمه خانه نشین شد طوری شده بود این روزای آخر، زبانحال امیرالمومنین رو میخام بخونم صدا می زد 🔻 ای صفا بخش دل حیدر فاطمه جان ای صفا بخش دل حیدر کرار بخند هستی خانه ی من همسر غمخوار بخند تو رو خدا این یکی دو بیت جمله و این چندبیت روضه، حقشو ادا کنید دلخوشی همه ای ناله ی خود را کم کن نمیدونم تا حالا داشتید دیدید کسی رو که پهلوهاش درد بکنه دنده هاش شکسته باشه، هی میخاد از این پهلو به اون پهلو بشه صدای ناله ش بلند میشه دلخوشی همه ای ناله ی خود را کم کن جان من جان حسن فاطمه یکبار بخند درد پهلو و کمر کرده زمینگیر تو را من که دانم چه کشی لیک به اجبار بخند اگه شده برا دل حسنت بخند برا دل زینبت بخند همین یه بیت و عرضم تمام گذر کوچه چقدر پیر نموده ست تورا تو کوچه مگه چی به سرت اومد زهرای من کدام نامردی جرات کرد رو تو دست بلند کنه ای ستمدیده ی دستان ستمکار بخند 🔻 يا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ يا سَيِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكِ اِلَى اللّهِ  آقا رسول‌ الله میومد در خانه ی علی و فاطمه با احترام می گفت: السلام علیکم اهل بیت النبوه اما بعد شهادت پیغمبر دیگه کسی با احترام در این خونه رو نزد الا یه جا، اومدن دق الباب کردن ، آقا امیرالمومنین اومد درو باز کرد دید یه عده از همسایه هان صدا زدن یاعلی، به فاطمه بگو یا شب گریه کنه یا روز 🔻 صدا زد باشه، من از خونه میرم ،میرم تو قبرستان بقیع گریه میکنم ، میرم کنار مزار عموم اونجا گریه می کنم يا سَيِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكِ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكِ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا 🔻  يا وَجيهتاً عِنْدَاللّهِ اِشْفَعْی لَنا عِنْدَاللّهِ ━━━━━━─────── (سلام الله علیها )
❁﷽❁ 🔻بخش دوم🔻 (سلام الله علیها ) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ میگن روز آخر بی بی از بستر بلند شد صدا زد فضه بیا ، زیر بغلمو بگیر ، امروز دیگه میخام خودم نان بپزم ، خودم میخام لباس پاکیزه تن بچه هام کنن، امیرالمومنین وارد خانه شد دید بی بی با یه دست به پهلو با یه دست داره خانه رو جارو میزنه  بانو سه ماه منتظر این دقیقه ام  مشغول کار خانه شدی! خوش سلیقه ام   زهرا مرا چه قدر بدهکار می کنی  داری برای دل خوشی ام کار می کنی؟ فاطمه جان  دراین سه ماه، آب شدم ، امتحان شدم  با هر صدای سرفه ی تو نصفه جان شدم   با دیدنت، نگاه مرا سیل غم گرفت  با اولین تبسم تو، گریه ام گرفت  این بوی نان داغ به من جان ِ تازه داد  حتی به پلکهای حسن، جان تازه داد    زحمت نکش! هنوز سرت درد می کند  باید کمک کنم، کمرت درد می کند    آیینه ی پراز ترکم ، احتیاط کن  فکری به حال و روز بد ِ کائنات کن  تا کهنه زخم بازوی تان تیر می کشد  دستاس خانه، آه نفس گیر می شود  ازدست تو، به آه شکایت بیاورم  نگذاشتی طبیب برایت بیاورم  با اینکه اهل ِ صحبت بی پرده نیستم  راضی به رنج دست ِ ورم کرده نیستم آخه هر بار که جاری می کشید صدای نفس نفس فاطمة دل علی رو می سوزاند یه مرتبه صدا زد   جارونکش! که فاطمه جان درد می کشم  دارم شبیه پهلوی تان درد می کشم    جارو نکش! که عطربهشت ست می بری  روی ِ مرا زمین نزن این روز آخری  گیرم که گردگیری امروز هم گذشت...  فصل بهارآمد و این سوز هم گذشت....  آشفته خانه ی جگرم را چه می کنی  خاکی که ریخته به سرم را چه می کنی  زهرا به جای نان، غم ما را درست کن  حلوای ختم شیرخدا را درست کن  فرمود فضه ، از فردا من از دنیا میرم مردم میرن و میان، کسی نیست از بچه هام پذیرایی کنه میخام برا بچه هام غذا درست کنم ، نانی درست کنم ، میخام بگم بی بی جان، خیلی به فکر بچه هات بودی بریم کربلا، یه دختر سه ساله داره اربابمون حسین روزا میومد در خرابه می نشست گاهی وقتها صدا می زد خواهرش سکینه رو، میگفت خواهر جان ، این مردمی که در رفت و آمدن، دارن کجا میرن ؟؟میگفت عزیزدلم ، خواهر کوچیکم، اینا دارن میرن خونه هاشون، صدا می زدخواهر جان ،مگه ما خونه نداریم،؟ فلذا وقتی سر باباش رو آوردن تو خرابه، صدا زد بابا، ز خانه ها همه بوی طعام می آمد ولی به جان تو بابا گرسنه خوابیدم صلی الله علیک یا مولای یا اباعبدالله ✍ ━━━━━━─────── (سلام الله علیها )