eitaa logo
گلزار شهدای کرمان
16.3هزار دنبال‌کننده
24.5هزار عکس
10هزار ویدیو
33 فایل
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🗣️ارتباط با ما: @golzar_admin 🔹تلگرام، اینستاگرام، ایتا، سروش، روبیکا و توییتر : @golzarkerman 🔹پیج روبینو https://rubika.ir/golzarkerman1 🔹ادمین مسابقه @S_brhmn9271
مشاهده در ایتا
دانلود
گلزار شهدای کرمان
« بِسمِ اللهِ الرَّحمـٰنِ الرَّحیم » #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_آن_بیست_و_سه_نفر 📖 "خاطرات خ
💠 قسمت صد و پنجم «اول ماجرا» ادامه... صدای باز شدن قفل در به گوش رسید. پیراهنم را پایین آوردم و پشت حسن پنهان شدم. اسماعیل، همان گروهبانی که کتکم زده بود، داخل شد و از روی لیستی که توی دستش بود اسمم را صدا زد. 😐 دستم را بالا گرفتم. گروهبان تا چشمش به من افتاد برگشت به طرف صالح و چیزهایی گفت و خواست در را پشت سرش ببندد. صالح اما اصرار کرد گروهبان قدری صبر کند. صبر کرد. بعد به من گفت: «می گه صدام حسین تصمیم گرفته اسرای کم سن و سال رو آزاد کنه. ولی این بچه همین الان اصرار داشت که هفده سالِشِه.» نیم خیز شدم و گفتم: «راست گفتم. من که بچه نیستم!» گروهبان داشت در را می بست که جناب سرهنگ پای گچ گرفته اش را دو دستی جا به جا کرد و باصدای بلند صالح را صدا زد. _ آقا صالح، نذار بره. بگو این بچه می گه من اشتباه کردم. می خواد برگرده ایران! صالح حرف های سرهنگ را برای گروهبان عراقی ترجمه کرد. او هم جلوی اسم من علامتی زد و رفت. در که بسته شد، حسابی از جناب سرهنگ طلبکار شدم. گفتم:«مرد حسابی، من کی خواستم برگردم ایران؟ من کی گفتم اشتباه کردم؟» 🤨 سرهنگ تقوی با لحنی پدرانه گفت: «پسرجان، حالا زده به کله رئیس جمهور اینا که شما رو آزاد کنه. تو باید خدا رو شکر کنی. چرا این قدر غُدّی تو؟ از این موقعیت استفاده کن عزیزدلم. شاید واقعاً آزادتون کردن. اینا به خاطر تبلیغات هم که شده شما رو آزاد می کنن. مطمئنم.» توی دلم کلی بد و بیراه به سرهنگ حواله کردم. از ترحم او و عراقی ها، حتی به فرض اینکه واقعاً بخواهند آزادم کنند، بدم می آمد. تا آنجا پا به پای دیگر رزمنده ها آموزش دیده بودم، جنگیده بودم، تیر شلیک کرده بودم، اسیر شده بودم و چند دقیقه قبل از آن کلی کتک خورده بودم. زورم می آمد بگویند تو بچه ای و باید برگردی پیش مادرت! 😬 ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
گلزار شهدای کرمان
▫️مناجات شعبانیه 【إِلَهِی هَبْ لِی قَلْباً يُدْنِيهِ مِنْكَ شَوْقُهُ】 خـدایا، قلبے به من عنايت ڪن
﷽ ⚜ برگی از مناجات زیبای شهید حمدالله سلیمانی: خدايا دست خود را به دامان كرم تو آويخته ايم و براى رسيدن به عطاهاى تو آرزوى خويش گسترده ایم. پس به پاكى يگانگى خود، پاكم گردان و مرا از بندگان برگزيده ات قرار ده. 🤲 ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
گلزار شهدای کرمان
🔹️ روایتگری شب گذشته برای زائران پاکستانی و ونزوئلایی #اخبار_گلزار ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای
🔸 صبح امروز، مادر بزرگوار شهید در کنار مزار فرزندش اینگونه با خدای خود مناجات می کرد: "خدایا تو ستاری! همه خوابند تو بیداری. به حق یوسف ثانی خدایا مرادم بده به آسانی 🤲" ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
، باران رحمت الهی است که به زمین خشک جانها، حیات دوباره می‌دهد. 🔹 سالروز شهادت: 🇮🇷 شهید محسن فلاح 🇮🇷 شهید علی قائم پناه 🇮🇷 شهید سید عطاالله میر تاج الدینی ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 کلیپ|حاج حسین یکتا 💠 اگر میخواهید دختر باشید؛ در مسیر حاج قاسم باشید...! ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
یعنی؛ زندگی کن، اما فقط‌ برای خدا! 🔅 اگر شهادت‌ میخواهید، زندگی کنید فقط‌ برای‌ خدا! شهید‌ بابک نوری ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
🔴 نخستین شهید پلیس ۱۴۰۰ 🔹محمدحسین دهقانی، مأمور پلیس افتخاری شیراز که در حین گشت‌زنی توسط خودروی قاچاقچی‎ها مورد حمله قرار گرفته بود، دیروز بر اثر شدت جراحات وارده به شهادت رسید. 💠 روحش شاد و یادش گرامی باد. ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ماجرای شنیدنی ترک سیگار شهید آوینی به خاطر (عج) 🔷 مستند هفت قسمتی "آقا مرتضی" از ۱۵ فروردین ماه هر شب ساعت ۲۰ از شبکه سه سیما ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
♦️مادرانی که بوی انتظار میدهند... رفتیم خونه مادر شهید مفقودالاثر. ناراحت بود! گفتم: مادر چرا ناراحتی؟ گفت: بچه هام میخوان خونه رو بفروشن. گفتم: این که خوبه؛ خونه بهتر برات میگیرن. گفت: ننه! پسرم فقط اینجا رو میشناسه بچه ام گم میشه 😭 ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
گلزار شهدای کرمان
« بِسمِ اللهِ الرَّحمـٰنِ الرَّحیم » #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_آن_بیست_و_سه_نفر 📖 "خاطرات خ
« بِسمِ اللهِ الرَّحمـٰنِ الرَّحیم » 🇮🇷 📖 "خاطرات خودنوشت احمد یوسف زاده" 🔹صفحه : ۱۶۶_۱۶۵ ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
گلزار شهدای کرمان
« بِسمِ اللهِ الرَّحمـٰنِ الرَّحیم » #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_آن_بیست_و_سه_نفر 📖 "خاطرات خ
💠 قسمت صد و ششم «آن بیست و سه نفر» شعاع زرد آفتاب از پنجره آهنی کوچکی که درست زیر سقف بلند زندان نصب شده بود افتاد روی دیوار. از بیرون صدای اتومبیل هایی که از خیابان می گذشتند به گوش می رسید. غروب شده بود. 🌄 یک بار دیگر درِ زندان باز شد. گروهبان آمد داخل. صالح به پیشبازش رفت. گروهبان کاغذی به صالح نشان داد و چیزهایی به او گفت. 📄 صالح برگشت به طرف ما و گفت:« برادرا، توجه کنین! افرادی که اسماشون خونده می شه بلند شن بیان بیرون.» گروهبان شروع کرد به خواندن: محمد ساردویی، رضا امام زاده قلی زاده، جواد خواجویی، احمدعلی حسینی، محمد بابا خانی، سلمان زاد خوش، مجید ضیغمی، منصور محمود آبادی، حمید تقی زاده، ابوالفضل محمدی، یحیی کسایی نجفی، حسن مستشرق، حسین قاضی زاده، یحیی دادی نسب قشمی، سید عباس سعادت، حمید رضا مستقیمی، عباس پور خسروانی، علی رضا شیخ حسنی، حسین بهزادی، سید علی نور الدینی، محمد صالحی، محمود رعیت نژاد، احمد یوسف زاده. چسبیده به زندان اتاقک کوچکی بود مخصوص نگهبان ها. همه مان را بردند آنجا. در را پشت سرمان بستند. نگاهی به یکدیگر انداختیم. 👀 اولین چیزی که توی چشم می زد چهره های بچگانه و قدهای کوتاهمان بود و صورت های صاف و بی مو. این فصل مشترک همه مان بود!... ☺️ ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman