گلزار شهدای کرمان
📚 انتشار کتاب «دردانه ی کرمان» 🔷 خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 📌از شما همراهان عزیز و گرامی خوا
📚 انتشار کتاب «دردانه ی کرمان»
🔷 خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا
📌از شما همراهان عزیز و گرامی خواهشمندیم با ما همراه باشید
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
« بِسمِ اللهِ الرحمنِ الرحیم »
صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان
📖روایت «دردانه ی کرمان»
🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا
🔹فصل پنجم :روایات سوریه
🔸صفحه:481-480-479
🔻ادامه قسمت:264
وقتی منفجر شد،احتمال دادیم موشک تاو بوده باشد.به همدیگر نگاه کردیم؛هیچ یک مان آسیب ندیده بودیم؛حتی یک زخم کوچک هم برنداشته بودیم!فقط همه را موج گرفته و لباس هایمان گرد و خاکی شده بود!پهن شده بودیم روی زمین.عزت فلاح را موج حسابی گرفته بود.حاج حسین خندید و گفت《عزت،بهت گفتم کنار من باش،هیچ چیت نمی شه!دیدی هیچ چیت نشد؟!توکل بر خدا کن...》. و دوباره خندید.عزت فقط نگاه می کرد.هاج و واج مانده بود.ما هم می خندیدیم.گداخته ای از باقی مانده ی موشکی را که به طرف ما شلیک شده بود،دیدم.هنوز خیلی داغ بود.از دو گونی تیر پی کا که کنارم بود،خیلی از تیرها عمل کرده و بسیاری نیز به علت موج کج شده بودند و دیگر به درد نمی خوردند.تعجب کردم!این همه تیر کنار ما عمل کرده ولی هیچ کس زخمی برنداشته بود!این ها همه خواست خدا بود.لحظات خیلی قشنگی بود!بالاترین نقطه،خیلی خطرناک شده بود؛خصوصاً که ما از آنجا مرتب شلیک می کردیم.دشمن هی نزدیک تر می شد.روی سرمان خمپاره می آمد و با تانک،مستقیم به طرف همان نقطه ی سنگر شلیک می شد.سنگ ریزه و خاک،بارها روی ما ریخت؛ولی هر بار به هم نگاه کردیم و یکدیگر را سالم دیدیم!بعد از مدّتی،دیگر به سمت ما شلیک نکردند.فهمیدیم که چسبیده اند به نوک تلّ قرین؛بالای تل که مثل کاسه و یک خاکریز خدایی بود.بالای تل،خیلی آتش می ریختند.ابوحسن،فرمانده ی عملیات قرارگاه،به ما گفت《یه لحظه سرتون رو بیارین بالا و پشت خاکریز رو نگاه کنید.》.یا خدا!دشمن قشنگ رسیده بود به پشت خاکریز بالای تل!طوری شده بود که از آن طرف به سمت ما نارنجک پرت می کردند؛ و ما هم جواب می دادیم.جنگ تن به تن شده بود.بچّه ها ثابت قدم ایستادند.هیچ کس عقب نشینی نکرد.هیچ کس احساس ضعف نمی کرد.لحظه های حساسی شده بود.چشمان مان دوخته شده بود به بالای خاکریز.ما مشرف بودیم و دشمن می ترسید بالای خاکریز بیاید.اراده ی بچّه ها هم زمین گیرشان کرده بود.بچّه ها خیلی باروحیه بودند.شعار می دادند.تکبیر،《هیهات منّاالذلّه》و《لبیک یا زینب》می گفتند.فریادها و شعارهایشان به دل دشمن ترس انداخته داده بود.جرات نمی کردند سرشان را بالا بیاورند.حاج حسین و شیخ علی(ابوهدی)گفتند《بریم به طرف بچّه های سیّدابراهیم.اونجا به خاکریز نزدیک تره!بریم ببینیم چه کار می شه کرد...》.
ادامه دارد....
✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔@golzarkerman
May 11
💠 haj Qasim Soleimani: Someone may not accept my words!
But the principal, is the Guardian Jurist
the principle, is the Islamic Republic.
💠 حاج قاسم سلیمانی: کار ندارم کسی حرف من را قبول دارد یا نه!
اصل ولی فقیه است
اصل جمهوری اسلامی است.
#baghdad
1.20
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
💠 به وقت شهادت حاج قاسم فضای گلزار شهدای کرمان بوی کربلا گرفت...
🔹پرچم گنبد امام حسین علیه السلام توسط کاروانی از کازرون
✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔@golzarkerman
🎥 اجرای گروه سرود حبیب از تهران در ساعت به وقت شهادت #حاج_قاسم در گلزار شهدای کرمان
✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔@golzarkerman
39.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایتی شنیدنی از کرامات سردار شهید احمد محتشم
▫️ساعت به وقت شهادت حاج قاسم
✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔@golzarkerman
📸 گزارش تصویری از حال و هوای گلزار شهدای کرمان ، لحظه ی شهادت حاج
قاسم عزیز و یارانش یک و بیست
#گلزار_شهدای_کرمان
#حاج_قاسم
#به_وقت_شهادت
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman