eitaa logo
گلزار شهدای کرمان
16.4هزار دنبال‌کننده
23.7هزار عکس
9.6هزار ویدیو
32 فایل
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🗣️ارتباط با ما: @golzar_admin 🔹تلگرام، اینستاگرام، ایتا، سروش، روبیکا و توییتر : @golzarkerman 🔹پیج روبینو https://rubika.ir/golzarkerman1 🔹ادمین مسابقه👇 @Ya_SAHEBALZAMAN_M
مشاهده در ایتا
دانلود
امــــروز، سالروز عروج معلمی آسمانی و سرباز خمینی ڪبیر، است.. {شهید بهادر روی مسئله خیلی حساس بود❗️ وقتی در جمعی بود که در آن غیبت می شد، صدای رادیو دستی‌اش را زیاد میڪرد و یا انگشتش را در گوشش فرو میبرد ڪه غیبت را نشنود✨..} 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
<<🇮🇷>> فراز پایانی #وصیتنامه ‎#حاج_قاسم_سلیمانی و تنها بخشی ڪه سردار قاآنی، آن را در مصلی تهران قرا
را در چشم، دل و زبان خود بزرگ ببینید همانگونه ڪه هستند🍃 🇮🇷فرزاندانتان‌رابا ”نام‌وتصاویرشهدا“ آشناڪنید🇮🇷 ✌️ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸تولــد (به روایت مادر) صفحات 25_23 🦋 حدود بیست و دو ماه از تولّدش می گذشت که باز آثار بارداری در من پیدا شد وچون با تولّد محمّد حسین به آرامش😊رسیده بودم،نسبت به این اتّفاق عکس العمل خاصّی نشان ندادم،زیرا او کودکی زیبا😍،جذاب و آرام بود. آن جمله همسرم:《هنوز تا دوازده راه داری》در ذهنم بود. اگرچه میدانستم او به شوخی گفت، امّا به استناد اینکه نیمی از هر شوخی جدّی است، به تن دادم. آن زمان اعتقاد به پیشگیری از بارداری بین مردم رایج نبود،من هم راضی بودم به رضای حق. آن روز نزدیک آمدن همسرم،سماور را روشن کردم تا چای☕️ دم کنم. در ذهنم مرور می کردم که چگونه این خبر را به او بدهم. بسیار منتظر دیدن عکس العملش بودم. چیزی نگذشت که از راه رسید. 🏡خانه ما بزرگ بود و بچّه ها معمولاً در اتاق ها یا زیر زمین مطالعه📖 می کردند و در حیاط خانه🌿🌳 که برای آن هاتفریحگاه و تفرّجگاه بود، بازی می کردند. او طبق معمول کنار سماور نشست و منتظر چای شد. چای را که برایش ریختم،گفتم:《آقا غلامحسین! یک خبر بهت بدم؟☺️》 با لحنی مهربان گفت:《بفرما خانم! انشاءالله خیره》. گفتم:《یادت می آید روزی که محمّد حسین را باردار شدم، چقدر اعصابم بهم ریخته بود؟》 گفت:《بله! دقیقا یادم هست.》 گفتم:《یادت می آید شما به من چه گفتی؟》 گفت:《من زیاد با شما حرف زدم و میزنم،برو سر اصل مطلب.》 گفتم:《هیچی! یک همراه و حامی برای محمّد حسین توراه دارم.》 همچنان که چای را در نعلبکی ریخته بود و نوش جان می کرد، گفت:《راست می گویی؟!😁》 با گفتن این کلمه شروع کرد به سرفه زدن،مبهوت شد. گفتم:《مراقب خودت باش! چه خبر است؟》 گفت:《الحمدلله!》 در همین هنگام صدای محمّد حسین بلند شد، من به طرفش رفتم و غلامحسین را تنها گذاشتم. دوران بارداری به هر ترتیب بود گذشت. من نزدیک سی و شش سال از عمرم می گذشت. با اینکه در رفاه نسبی بودم، امّا توان جسمی ام، به سبب تعدّد زایمان ها، کم شده بود، ولی شکر خدا دهمین فرزندم به نام "محمد هادی" به سلامتی به اعضای خانواده پیوست تا در دوران سختی و خوشی، همراه و یاور محمّد حسین باشد. اینقدر عزیز و دوست داشتنی بود که به دنیا آمدن برادرش اورا از آغوش من جدا نکرد. او از همان کودکی،آرام و خلّاق بود و لبخند های ملیح و شیرینش هنوز در ذهنم ماندگار است. محمّدحسین پنج سال داشت که آخرین فرزندم"نعیمه" به دنیا آمد.... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#اطلاعیه ❕ 🔍 ما به همکاری شما بزرگواران برای تکمیل اطلاعات شهدای عزیز شهرمان نیازمندیم. لذا از خا
❕ 🔍 ما به همکاری شما بزرگواران برای تکمیل اطلاعات شهدای عزیز شهرمان نیازمندیم. لذا از خانواده، آشنایان و همرزمان چهار شهید بزرگوار: و و و خواهشمندیم در تکمیل اطلاعات این شهیدان با مراجعه به ادمین کانال به آیدی @GSK_Admin ما را یاری نمایند. با سپاس از همکاری و همراهی شما... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
"..دوست دارم ڪرمان همیشه و تا آخر با #ولایت بماند. این ولایت، ولایت علے بن ابیطالب است و خیمه او خیم
اگه کسی میخواد بشه ↓ باید برآےِ آقاش بشه 🏴 خوشگل هم علمداری ڪنه👌 اگه کسے میخواد شهید بشه 🔫باید از خودش بگذره هرچی داریم بہ خیمه نزدیڪ میشیم، ما رو به امتحان میڪنن ..؛ 👈چون آقا داره دونه درشت ها رو میگیره👉 امتحانا هم سخت تر میشه. ما میخوایم بگیریم✊ پس قبلش باید امتحان سخت هم بدیم تا نقابِ بیفته🎭 هر چی بہ قله ظهور نزدیڪ میشیم دیگه هوا ڪمه🗻 بے هوا میخَرَن بے هوا میبَـرَن بے هوا میــاد💚 |...خبرے در راه است ...| 🍃 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#فرار_از_گناه♨️ #شهید_محمد_گرامی❤️ #غیبت😳 مجالس مهمونی یکی از جاهائیه که بستر برای حرف زدن از دیگ
🕊امروز سالگرد شهادت ، جانشین ستاد لشڪر ۴۱ثارالله است.. وے در فروردین سال۱۳۴۱ در کرمان به دنیا آمد. ایام جوانی خود را صرف فعالیت های مبارزاتی ڪرد و مخفیانه در دبیرستان، انجمن اسلامی دانش آموزان را تشڪیل داد. پس از مدتی خدمت در مناطق محروم، به پاسداران پیوست! و سرانجام درعملیات ڪربلای۵ در شلمچه به مقام شهادت رسید./🌹/ 👈این شهید والامقام بسیار نگران بود و معتقد بود یڪی از راه های دشمن بر ڪشور ما، همین عامل است. حاج محمد ڪانون تبلیغ و نشر راه انداخته بود..و از همه اقشار مختلف جامعه در این ڪانون جمع بودند. وی معتقد بود باید از طریق معنوی و برنامه های فرهنگی ، حجاب را جا انداخت. /💎/ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
❇️خاطرات ⬅️من برای #امام_زمان کار میکنم!!! یادمه یه بار به حاج مهدی گفتم: وقتی #شهدا را برای #تشی
نیروهاے تپه رادیو تلویزیون مهاباد را ڪه گرفتند، دموڪرات ها برای هرڪسیڪه سرِ مهدی ڪازرونی، مسئول عملیات سپاه را تحویلشان دهد چهارصدهزارتومان جایزه درنظر گرفته بودند.. این درحالی بود ڪه جایزه آوردن سرِ فرمانده سپاه، نصفِ این مبلغ بود!!!! 💠 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
💭 برادران! در این زمان، ما باید به نداے امام حسین(ع) در صحنہ کربلا پاسخ دهیم و بگوییم: لبیک یا حسین🖐 وقتِ آن نیست بنشینیم در گوشه ای و بگوییم: "امام حسین..! اے کاش ما بودیم و در جنگ شرکت مےکردیم و در رکابت کشته مےشدیم.😔" زمان، زمانِ نشستن نیست👊 زمان، زمان حرکت است. اسلام یعنے همین👇 یعنے یعنے کوشش یعنے زحمت کشیدن در راهِ الله خواهران! همچو زینب(س) باشید و حجاب خود را حفظ کنید. 💎 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
💠🌺💠🌺💠 ظرف غذایش ڪه دست‌نخورده میماند ، همگی وحشت می‌ڪردیم. مطمئن میشدیم حتماً گروهانی در یڪ ‌گوشه‌ِ
💚🌺 🌺 💬مراسم خطبه ‎خوانے در صحن حرم مطهر برپا بود.. ، لباس خادمے به تن، و با وقار گوشه‌اے میان دیگر خدّام ایستاده بودند.☺️ هرچه اصرار کردیم که در جایگاه مسئولان، مدیران و علما قرار گیرند فایده‌ نداشت. ایشان، قرار گرفتن در جمع ۴۹هزار نفرےِ خادمین را به جایگاه مسئولین ترجیح میداد...! این حتے در زیارت هایشان نیز مشهود بود ..؛ بیشتر اوقات پایین ضریح (ع) مینشستند و عرض ادب خود را نشان میدادند. |👤 راوے: مدیر امور خدمه آستان قدس رضوی| 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃🍃🌼🍃🍃 #جمعه_های_انتظار 😔 أَيْنَ مُسْتَأْصِلُ أَهْلِ الْعِنَـادِ وَ التَّضْلِـيل وَ الإِْلْحَادِ ؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
{ وَ اللهِ لَتُغَربَلُنَّ به خداوند سوگند غربال خواهید شد! } یقینا این بلایا ، سیل ، زلزله ، بیماری ها ، فتنه‌ھا... همگی بھانه‌ ا‌ند؛ ‌‌‌‌‌ 💚..زمین تو را می خواهد جان..! 📽سخنان رهبر انقلاب درمورد 📽 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
🔔 شب دوم عشاق شهدا جا نمونید !! 🕙 وعده ما هر شب حوالی ساعت ۱۰ شب ۱) دعای هفتم صحیفه سجادیه ۲) زیارت عاشورا (هدیه به حضرت نرجس خاتون، مادر بزرگوار حضرت ولی عصر 'عج' ) ✅ به نیت رخت بر بستن بیماری شایع از کشور و فرج، که گشایش همه امور است. 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸تولــد (به روایت مادر) صفحات 27_25 🦋 تعدّد بچّه ها، هیچ زمان از بار تربیتی آن ها کم نمی کرد. من با جدّیت به تحصیل بچّه های بزرگ تر رسیدگی می کردم و از آن ها میخواستم تا کوچک تر هارا در انجام تکالیف کمک کنند.✏️ هم چنین نسبت به های_دینی آن ها بی تفاوت نبودم. به دختر ها از همان کودکی نظافت منزل،آشپزی،رعایت 🧕 و احتراز از نامحرم را یاد دادم و آن ها این امور را به شایستگی انجام می دادند. حیاط خانه ما با وسعت و چشم اندازی بسیار زیبا وجذّاب🌳 تفرّجگاه و تفریحگاه خوبی برای بچّه ها بود. این امر باعث شده بود تا آن ها دنبال بازی های کوچه و خیابانی نباشند ودر کنار من و در محیط کنترل شده خانه رشد کنند.👌 پسرها فوتبال⚽️ را دوست داشتند،امّا همسرم به دلیل جوّ نامطلوب حاکم بر فضاهای ورزشی، اجازه حضور در باشگاه و سالن را کمتر به آن ها می داد. آن ها نیز کاملاً از پدر اطاعت می کردند و به تصمیماتش احترام می گذاشتند. به همان حیاط خانه و بازی هایی، از قبیل: هفت سنگ،گل کوچک و دوچرخه سواری🚴‍♀ قناعت می کردند و هیچ گاه اعتراض نداشتند، چون از ابتدا با همین شیوه و روش پدر عادت کرده بودند. آن روز، من و غلامحسین لب حوض نشسته بودیم و بچّه ها سرگرم بازی بودند. به او گفتم:《آقا! دقّت کردی چقدر بچّه ها با هم تفاوت های فردی دارند؟》 گفت:《بله! این طبیعی است...خداوند پنج انگشت را مثل هم نیافریده است.》 گفتم:《امّا این پنج انگشت در کنار هم یک عضو واحد را می سازند. خدا کند که دست به دست هم دهند و من و شما را سر فراز کنند.》 گفت:《الحمدلله! هیچ کدام بیراه نرفته اند.》 و اضافه کرد که"فرزند اهل، هرچه بیشتر بهتر، ان شاءالله سرافراز می شوی". گفتم:《در بین بچّه ها، هوش و ذکاوت محمّد حسین توجّه مرا به خود جلب کرده است و محمّدحسین را از دیگر بچّه ها متفاوت تر می بینم.》 خندید:《بین بچّه ها تفاوت نگذار خانم!☺️》 گفتم:《تفاوت نیست، خدا می داند همه شان را دوست دارم، امّا محمّدحسین چیز دیگری است، حالا می بینی》. 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman