گلزار شهدای کرمان
#اطلاعیه ❕ 🔍 ما به همکاری شما بزرگواران برای تکمیل اطلاعات شهدای عزیز شهرمان نیازمندیم. لذا از خان
#اطلاعیه ❕
🔍 ما به همکاری شما بزرگواران برای تکمیل اطلاعات شهدای عزیز شهرمان نیازمندیم.
لذا از خانواده، آشنایان و همرزمان دو شهید بزرگوار:
#شهید_ایزدخواه_ایزدی_مقدم
و
#شهید_مهدی_محمد_رفیعی
خواهشمندیم در تکمیل اطلاعات این شهیدان با مراجعه به ادمین کانال به آیدی
@GSK_Admin
ما را یاری نمایند.
با سپاس از همکاری و همراهی شما...
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔴راه ششم ازاشراربودند.سیستان وکرمان را
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
🔴راه هفتم
احمد کاظمی بود، #سردار_شهید_احمد_کاظمی.
قاسم سلیمانی بود،#سردار_شهید_قاسم_سلیمانی،
بقیه سرداران...
جلسه مهمی بود وحضورفرمانده هان! طول کشید.
سرسفره که رفتند،رنگینی🍱 غذا به چشم می آمد.دوستان ارتش سنگ تمام گذاشته بودند.
اما احمد کاظمی نشست سرسفره وبا نان و پنیر وسبزی مشغول شد وهمین!
اشاره کردند به سفره و گفتند:این همه غذا هست چرا نمی خورید!؟
گفت:نه ما به این سفره ها عادت نمی کنیم بهتره از خودمان مراقبت کنیم وازاین تشریفات خالی باشیم.
حاج قاسم هم همین طور عمل کرد؛ یاد بچه های جنگ بود وشرافتی که باید حفظ می شد.
💫الناس؛مردم...علی:بردین وروش..
ملوکهم:بزرگانشان هستند.
بزرگانشان،بزرگان نظامی حاج قاسم وارند،همت،زین الدین،کاظمی...
همین است که سپاهیان بعداز ۴۱ سال هنوز هم مایه امیدند،درصف مجاهدتند،جان برکفند.
ایران🇮🇷 امن ترین کشور🌏دنیاست.
این امنیت را چه کسب تامین کرده است؟
دشمن همین رافهمیده؛
واگر بتواند در دل مردم ما بی اعتمادی نسبت به پاسداران وحافظان امنیت ایجاد کند.
بزرگترین گام را برای ناامن کردن ایران برداشته است.
زلزله،سیل،مرز...سپاه
سازندگی،سپاه
بی خود نیست آمریکا❌ وبدبخت های جیره خور داخلی در فضای مجازی این طور سپاه را می کشند...
✅عزت،اما نزد خدا است...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
📚منبع کتاب :حاج قاسم
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊💞🕊💞
《..بسیاری از زن ها ،
شوهران خود را
بهشتی میکنند. 》
#مقام_معظم_رهبری 💚
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان حرمت ولی فقیه را حرمت مقدّسات بدانید ..!☘ #حاج_قاس
امروز
به تقدیر الهی
از میانِ شما رفته ام!
#گلزار_شهدای_کرمان 🌺
#شهید_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
📌 #فرازی_از_وصیتنامه برادران! این دنیا سرایے بیش نیست ڪه هر چه بروید، بدان نمیرسید! این منزلگاهےست
🔵فرازهایی از وصیتنامه شهید والامقام
#شهید_محمد_نگارستانی :
برادرم(علی)!
تا میتوانی خودت را بساز .
اگر توانستی به حوزه علمیه برو و همه تان کبر و غرور و ریا و نفاق را از خود دور کنید.
نماز شب بخوانید.📿
با مردم خوب رفتار کنید.🤗
مطالعه کنید.📖
به یاد شهیدان باشید.
برایم آمرزش بطلبید و گواه باشید که من این راهِ #شهادت را با آگاهی تمام انتخاب کردم و مشتاقانه به دنبال شهادت دویدم تا بدو رسیدم .🦋
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
°°° ♥️ #پیوندتان_مبارک ♥️ و غبطه میخوریم به شما، ڪه فرمانده و یاران شهیدش، شاهدانِ پیوند آ
#گلزار_شهدای_کرمان
عقد آسمانی درگلزار مطهر شهدای کرمان
بہ مناسبت #عید_فطر
💐پیوندتان مبارک💐
•••
🌺واحدفرهنگی گلزار شهدای
کرمان آمادگی خود را برای
برگزاری مراسم عقد زوجهای
متقاضی اعلام می دارد.
برای هماهنگی به آدرس زیر
مراجعه نمایید:
@GSK_Admin
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان عقد آسمانی درگلزار مطهر شهدای کرمان بہ مناسبت #عید_فطر 💐پیوندتان مبارک💐 •••
#گلزار_شهدای_کرمان
🕠ساعتے پیش
و چه زیبا این گلگون ڪفن هاے عاشق را
به شهادت پیوند مبارڪتان برگزیدید.💍
با آرزوے شادڪامے🌹
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#خاکریز_دلنوشته_ها🌷 درود بــرباباے وطــنـم عــشــ♥️ــق وطــنـم شهــادتت مبــارڪ💚 #شهید_حاج_قاسم
#خاکریز_دلنوشته_ها 📜
سردار شهید عزیزم !
سردار فداکار و رشید #اسلام و جان نثار !
امیدوارم که با محمد و آل محمد (ص) محشور گردی؛همچنین، همراهان و همرزمان شما با شهدای #کربلا محشور گردند
و برای #فرج امام زمان (عج) دعا کنید🤲
و همچنین دعا کنید که ما و فرزندانِ ما هم مثل شما، پاکیزه در راه خدا #شهید گردیم ..؛
"شهید واقعی" !
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاط
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖
زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی":
🔸به روایت "مادرشهید"
🔹صفحه ١٨۶_١۸۴
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
#پارت_هشتاد_و_یکم 🦋
((جراحت گلو و تارهای صوتی))
چون اتّفاقی که افتاد، مانع از آن شد که کارمان را انجام دهیم و حالا اگر
می خواستیم بی توجّه به این مسئله برگردیم، حتماً نیروهای خودی، ما را با عراقی ها اشتباه می گرفتند و به رگبار می بستند؛
البته حق داشتند، چون نمی دانستند چه اتفاقی برای ما افتاده است.
در بد مخمصه ای گیر کرده بودیم.
ترکش خورده بود توی پای #تخریب_چی
و راه نمی توانست برود و محمّدحسین
هم ترکش خورده بود توی گلویش و حرف نمی توانست بزند.
اگر می رفتیم، نیروهای خودی ما را
می زدند و اگر می ماندیم ،
گشتی های دشمن از راه می رسیدند.
دیگر حسابی کلافه شده بودیم.
تصمیم گرفتیم تا جایی که امکان دارد خودمان را به خط خودی نزدیک کنیم.بچّه ها همه خسته بودند.😓
در فاصله ای نه چندان دور از خط مقدم ، کنار تخته سنگی توقف کردیم.
ساعت حدود یک نیمه شب بود.
می بایست تا ساعت سه که زمان بازگشت بود، همان جا صبر می کردیم.🕒
دیگر از #منطقه خطر دور شده بودیم که عراقی ها تازه شروع کردند به منّور زدن روی محور.
احتمالاً می خواستند منطقه را برای گشتی هایشان روشن کنند.
با این حال، نباید احتیاط را از دست می دادیم؛ در حالی که روی تخته سنگ استراحت می کردیم، مراقب اطراف و سمت عراقی ها نیز بودیم.
حمید رو کرد به من و گفت:
«شماها همینجا بنشینید، من می روم طرف خطّ خودی، شاید بتوانم نزدیک بشوم و ارتشی ها را باخبر کنم.»
محمّدحسین تا این جمله را شنید، خیلی تند با دست اشاره کرد و نگذاشت حمید برود.
دوباره نشستیم!
حمید آهسته خودش را کنار من کشید و به آرامی گفت:« عبّاس!...تو سر محمّدحسین را گرم کن و مواظب باش نفهمد تا من بروم!»
گفتم:«حمید نرو!
خیلی خطرناک است😧، ممکن است ارتشی ها اشتباه بگیرند و به رگبارت ببندند، صبر کن همه باهم می رویم.»
گفت:«نمی شود زیاد صبر کرد. همینطور دارد از بچّه ها خون می رود😥.
تازه عراقی ها هم هر لحظه ممکن است از راه برسند.»
گفتم:«من نمی دانم ولی محمّدحسین ناراحت می شود.»
این زمزمۂ آهسته ما را محمّدحسین شنید، تا حمید آمد دوباره چیزی بگوید، یک مرتبه بلند شد و ایستاد؛
حرف که نمی توانست بزند، با دست جلوی حمید را گرفت و اشاره کرد نباید از جایش تکان بخورد.
در واقع با اشاره دست فهماند که بنشین و حرکت نکن؛✋
وقتش که شد، همه باهم می رویم.
حدود دو ساعت روی تخته سنگ نشستیم، نزدیکی های ساعت سه بود که محمّدحسین بلند شد و اشاره کرد راه بیفتیم.
دیگر مشکلی نبود؛
در آن ساعت نیروهای خودی انتظار داشتند که برگردیم.
به خطّ که رسیدیم، کلمه رمز را گفتیم و وارد شدیم.
بعد بلافاصله سوار ماشین شدیم و به طرف مقرّ خودمان حرکت کردیم.
محمّدحسین، #مهدی_شفازند را بیدار کرد و با تخریب چی به سمت اسلام آباد حرکت کردند و واقعاً خدا به هردوی آن ها رحم کرد؛
چون خونریزی از محلّ جراحت آن ها را تا مرز بیهوشی رسانده بود!
جالب اینکه مهدی می گفت " او در همان حال بیهوشی لب هایش تکان می خورد و #ذکر می گفت!!!!"
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#اطلاعیه ❕ 🔍 ما به همکاری شما بزرگواران برای تکمیل اطلاعات شهدای عزیز شهرمان نیازمندیم. لذا از خان
#اطلاعیه ❕
🔍 ما به همکاری شما بزرگواران برای تکمیل اطلاعات شهدای عزیز شهرمان نیازمندیم.
لذا از خانواده، آشنایان و همرزمان دو شهید بزرگوار:
#شهید_عباس_طاهری
و
#شهید_اسماعیل_فدائی
خواهشمندیم در تکمیل اطلاعات این شهیدان با مراجعه به ادمین کانال به آیدی
@GSK_Admin
ما را یاری نمایند.
با سپاس از همکاری و همراهی شما...
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#گلزار_شهدای_کرمان 🕠ساعتے پیش و چه زیبا این گلگون ڪفن هاے عاشق را به شهادت پیوند مبارڪتان برگزیدی
#گلزار_شهدای_کرمان
دقایقی پیش ..
حضور زوجی جوان بر مزار #سردار_دلها
در اولین ساعات زندگی مشترکشان💍
💐شــب و روزتان
منور به یاد شـــهدا💐
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔴راه هفتم احمد کاظمی بود، #سردار_شهید_
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
🔴راه هشتم
بندر عباس یک جلسه بود برای ثبت نام و اعزام نیرو به جبهه های مقاومت !
جلسه دیر وقت تمام شد وقرارشد که #حاج_قاسم_سلیمانی شب 🌙را بمانند!
خانه ما شد پراز نور حاج قاسم.چون دیر وقت بود ،من یک پذیرایی مختصری کردم و بعد هم رخت خواب آوردم تا سردار بخوابد.
حاج قاسم نگاهی به تشک وپتو کردند .
سری تکان داده وگفتند:
_اینا چیه ؟! یعنی من روی تشک وپتو نرم بخوابم؟
شما اینا رو جمع کنید ،من روی زمین میخوابم.همین بالش کافیه!
🌱اتاقی پراز وسایل راحتی؟
خانه ای پراز امکانات رفاهی؟
حاج قاسم اگر دل ها تسخیر کرد چون خودش،راحتی اش ،امکاناتش ولذتش،اولویتش نبود!
✨جانش برای خدا!
توانش برای خدا!
دارایی اش در راه خدا..
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
📚منبع کتاب:حاج قاسم
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃توصیه هاے مقام معظم رهبری به همهی کسانی که دل در گرو مسئلهی فلسطین دارند... ✨مبارزه برای آزادی
ولی اونجا که آقا گفتند: 👇
«من شب و روز به شهید سلیمانی
فکر میکنم» 💚
بیشتر از همیشه حس کردیم کسی جای
#حاج_قاسم رو برای #آقا پر نمیکنه...
#مقام_معظم_رهبری
#شهید_قاسم_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#روایتگری🌸🍃 بعضی از #شهدا رو خدا زیر خاکی نگه داشته روزقیامت رونمایی میکنه! روز قیامت!!🍃🍃🍃 بکشی
⚜حاج حسین یکتا:
برای فتح خرمشهرهای پیشِ رو،✊
مردانی میخواهیم از جنس #جهان_آرا 🇮🇷
که ابتدا فاتح شهرِ دلِ خویش باشند!💪
به جهان خُرّم از آنم که جهان خُرَّم از اوست💕
#حاج_حسین_یکتا
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای رنگ خاکستری چشمای سردار
عزیزمون از زبان دخترشان⬆️
➕همه فکر میکردن چشماشون
خاکستریہ ولی چشماشون
خاکسترے نبود😅
#شهید_قاسم_سلیمانی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
قسمتی از وصیت نامه:
ایام محرم که فرا می رسد 🖤
و یاد مصائب سیدالشهدا همه ما
را محزون می کند💔
و با خود می گوییم که ای کاش ما آنزمان زنده بودیم و در رکاب حضرت می جنگیدیم😔
حالا که در این دوران هستیم
و این خمینی فرزند زهرا بر صدر اسلام است🇮🇷
و بر همه ماست که به یاری او بشتابیم
وگرنه در قیامت جواب خدا و رسولش
را چه خواهیم داد.😶
#شهید_رمضان_راجی_امیرحسینی
#سالروز_شهادت
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
🔸با صفحهی جدید #اینستاگرام گلزار شهدای کرمان،همــراه باشید
❗️(صفحهی قبلی توسط اینستاگرام بسته شد)
👇لینڪ زیر را لمس کنید👇
https://instagram.com/golzar_shohada_kerman?igshid=1dbk0kiqljir2
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
مستی نه از پیاله نه از #خم شروع شد.. از جاده #سه_شنبه شب قم شروع شد😍 آینه خیره شد به #من و من
ﺍی ﻏﺎﻳبــــ ﺍﺯ ﻧﻈـــــﺮ
ﺑﻪ ﺧﺪﺍ میسپارمتـــــ
ﺟﺎﻧــــﻢ ﺑﺴﻮختی
ﻭ
ﺑﻪ ﺩﻝ
ﺩﻭﺳتــــــ♡ﺩﺍﺭﻣتــــــ
🍃 اللهمــ عجلـــ لولیکــ الفرجــ 🍃
#سه_شنبه_های_مهدوی
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
آیتاللهبهجتازاستادشانآقاۍقاضۍنقل
مۍکردند...📢
کهاگرکسینمازهاۍپنجگانہواجبشرادر
اولوقتبخواندبہتماممقاماتمعنوۍمۍرسد😍
واگرنرسیدمنرالعنتڪند...
اینموضوعازآیہقرآنبرگرفتہشده
کهمۍفرماید:
نمازشماراازهمهآلودگےهاراپاکمےکند.. 😉
#آیت_الله_بهجت
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖
زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی":
🔸به روایت "مادرشهید"
🔹صفحه ١٨۹_١۸۷
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
#پارت_هشتاد_و_دوم🦋
((حضور مستمر))
طولی نکشید در حالی که هنوز #محمد_حسین خوب نشده بود، راهی
#جبهه شد.
دیگر گوش دادن به اخبار رادیو📻 و پیگیری خبر های جبهه کار هر روز خانواده بود، چون محمّدشریف هم راهی جبهه ها شده بود.
وقتی مارش نظامی🎺از رادیو پخش
می شد، دلم از جا کنده می شد، مطمئن بودم که عملیّاتی انجام شده و محمّدحسین و محمّدشریف در آن شرکت دارند.
رفتار و کردار محمّدحسین نه تنها برای دوستان و هم رزمان، بلکه برای خواهر ها و برادر هایش درس بود.
" #عبادت و راز و نیازش🤲 با #خدا، خلوص در کارها، #صبر و تحمّلش در مصائب و سختی ها، بی تفاوتی اش نسبت به دنیا و مافیها "؛
همه، برای خانواده و دوستان درس بود.
محمّدحسین هر زمان که به کرمان
می آمد به برادرش محمّدعلی سر می زد، گاهی می نشستند تا دیر وقت باهم صحبت می کردند؛
حرف هایی که رنگ الهی داشت و انسان را به یاد خدا می انداخت.✨
یادم هست در یکی از روز ها محمّدعلی به خانۂ ما آمد و گفت:«مادرجان!...دیشب تا دیر وقت با محمّدحسین حرف می زدیم، صحبت هایمان که تمام شد، من رفتم تا جای خوابش را آماده کنم؛
هوا خیلی گرم بود.
روی آن تختی که کنار حیاط داشتیم، رختخواب راحت و تمیزی پهن کردم،
حیاط را آب پاشیدم و یک پارچ آب یخ را کنار تخت گذاشتم و محمّدحسین را صدا کردم که بیاید استراحت کند.
وقتی آمد و چشمش به آنچه آماده کرده بودم افتاد، قیافه اش در هم شد.»
گفت:«تو می خواهی مرا از راهی که دارم باز داری!...این چیه؟ چه وضعیّتی
است که درست کرده ای؟!»
من یک دفعه جا خوردم😳.
با خودم گفتم حتماً کوتاهی کرده ام یا آن طور که در خور و شایسته او بوده است، انجام وظیفه نکرده ام.
خیلی آشفته بود😔، امّا به خاطر حجب و حیایی که داشت، چیزی نمی گفت.
من اصلاً نمی دانستم قضیه از چه قرار است. سر در گم پرسیدم:
«مگر چکار کرده ام؟!😧»
گفت:«بیا اینجا!» و دست مرا گرفت و به حیاط برد.
رختخواب را نشان داد :«آخر این چیه که برای من درست کرده ای؟»
گفتم:«مگر چه کرده ام؟ خب!...رختخواب ساده ای انداختم تا یک امشب را راحت استراحت کنی.»
گفت:«مگر من می توانم در چنین جایی بخوابم؟ اصلاً هیچ وقت دیده ای روی چنین رختخوابی استراحت کنم؟
چرا می خواهی مرا بد عادت کنی؟
چرا می خواهی مرا از راهی که دارم باز داری؟😔 »
گفتم:«آخر یک رختخواب چطور مانع راه تو می شود؟!🤔»
گفت:«اگر من در این جای نرم و راحت بخوابم، وابستگی پیدا می کنم و
باز گشتم به جبهه و آن شرایط، سخت و دشوار می شود.»
دیدم واقعا مضطرب و ناراحت است در حالی که من آرامش و راحتی او را
می خواستم؛
گفتم:«خب!...حالا باید چه کنم؟»
گفت:«اگر جسارت نمی شود این رختخواب را جمع کن. یک بالشت و
رو انداز به من بده، همینجا راحت بگیرم بخوابم.»
گفتم:«آخر اینطوری که نمی شود، تو مهمان من هستی، من شرمنده می شوم.»
گفت:«باور کن من اینطور راحت ترم.»
با اینکه برایم خیلی سخت بود، هر چه گفت عمل کردم.
بالشت و رو انداز ساده آوردم و او خوابید. تا دیر وقت به این رفتارش فکر کردم.
گفتم:«او عادتش همین است مادرجان!☺️
این جا هم که می خوابد معمولاً یک بالشت زیر سر و یک پتو روی خودش
می کشد و می خوابد.
بچّه عجیبی است، خدا حفظش کند.»
محمّدعلی ساعتی کنارم نشست و سپس رفت.
بعضی از روزها خانه برایم به قدری دلگیر می شد که اگر به #قرآن و #نماز و
یاد خدا برای آرامش قلبم رو نمی آوردم،
حتما دچار مشکل روحی می شدم؛
چون نه تنها محمّدحسین و محمّدشریف،
بلکه غلامحسین و محمّدهادی هم راهی جبهه شدند و آن ها نیز مرا تنها گذاشتند.
واقعاً از این همه دوری به تنگ آمده بودم.
با خودم گفتم این بار که غلامحسین بیاید با او صحبت می کنم و به او می گویم دیگر تحمّل این همه فراق را ندارم.
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#اطلاعیه ❕ 🔍 ما به همکاری شما بزرگواران برای تکمیل اطلاعات شهدای عزیز شهرمان نیازمندیم. لذا از خان
#اطلاعیه ❕
🔍 ما به همکاری شما بزرگواران برای تکمیل اطلاعات شهدای عزیز شهرمان نیازمندیم.
لذا از خانواده، آشنایان و همرزمان دو شهید بزرگوار:
#شهید_مهدی_حسامی
و
#شهید_جواد_میرزایی
خواهشمندیم در تکمیل اطلاعات این شهیدان با مراجعه به ادمین کانال به آیدی
@GSK_Admin
ما را یاری نمایند.
با سپاس از همکاری و همراهی شما...
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🔴راه هشتم بندر عباس یک جلسه بود برای ث
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
🔴راه نهم
حاج قاسم تعریف می کرد:
حاج احمد کاظمی همیشه می گفت،ما هیچ وقت لطف و عنایت اهل بیت ،خصوصاً آقا امام رضا (ع) بی نیاز نیستیم...
حاج احمد می خواست هواپیمای✈️ سوخو را رونمیایی کند.کجا ؟ تهران .نه ،مشهد امام رضا (ع) اول به ذهنم همه ی سختی های مشهد آمد ، اما وقتی خلبان بر فراز آسمان، هواپیما را چند دور ، بلاگردان امام رضا (ع) دور حرم چرخاند ،تازه لبخند واقعی برصورت ها نشست!
✨بابی انت و امی ونفسی و اهلی ومالی ...؛ یعنی دارایی هایم فدای آن هایی که تمام دارایی شان راخرج ما کردند.
سا کن عرش بودند ودرفرش هدایت مارا برعهده گرفتند در حقشان کوتاهی کردیم ، ندیده گرفتند و باز محبت کردند.
دستورات خدا را برایمان فرمودند، ما به فرمان ابلیس زندگی گذراندیم وباز از دعایشان محروممان نکردند.
ادب امر امام را هرکس نگه داشتشد؛ حاج قاسم.
ادب وامر امام ،طاعت از کلامشان است نه تنها به دل و گفتار ،که عمل هم باید باشد.
نمازمان ،حجابمان ،حلال و حراممان،کلاممان...خدا ببخشدمان!
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
📚منبع کتاب:حاج قاسم
🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا
@Golzar_Shohaday_Kerman