eitaa logo
گلزار شهدای کرمان
15.4هزار دنبال‌کننده
22.5هزار عکس
9.2هزار ویدیو
32 فایل
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🗣️ارتباط با ما: @golzar_admin 🔹تلگرام، اینستاگرام، ایتا، سروش، روبیکا و توییتر : @golzarkerman 🔹پیج روبینو https://rubika.ir/golzarkerman1
مشاهده در ایتا
دانلود
ای شهید درود بر تـو ... ڪہ معارف دینت را در صحنه پیڪار آموختی✨ و به آن عمل کردی و مصداقِ " السابقـون السـابقون " شدی ...🌹 #شهید_ایزدخواه_ایزدی_پناه #سالروز_عروج 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت آقای"علی نجیب زاده" 🔹صفحه ۱۵۵_۱۵۳ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاط
🦋 ((مدیون پدر و مادر)) من سال "شصت و چهار" با آشنا شدم. رفته بودم ترمینال بلیط بگیرم که با اتوبوس 🚌به بروم. آنجا یکی از بچّه ها رو دیدم. وقتی فهمید برای چه به ترمینال آمده ام، گفت: «فردا چندتا از بچّه های می خواهند بروند منطقه، تو هم می توانی با آن ها بروی.» من هم از خدا خواسته قبول کردم. 😇 روز بعد به بچّه های اطّلاعات معرّفی شدم و با یک استیشن 🚙حرکت کردیم. قرار بود اول به" تهران" بروند و بعد از آنجا راهی "جنوب" شوند. آن ها پنج نفر بودند که من هیچ کدامشان را نمی شناختم. محمّد حسین هم در بینشان بود. توی راه که می رفتیم، دیدم محمّد حسین هر چند دقیقه یک بار نگاهی به من می اندازد و می خندد. 😄 خب! من اولین بار بود که او را می دیدم. مانده بودم چرا می خندد؟! 🤔 اوّل قضیه را جدّی نگرفتم، امّا بعد دیدم که نخیر! 😳مثل اینکه دست بردار نیست، همین طور ما را نگاه می کند و می خندد. 😄 طاقت نیاوردم و پرسیدم : «چرا می خندید؟! 🤨 اتّفاقی افتاده! خنده شما دلیل دارد؟!» گفت: «بله! 😄 دلیل که دارد، امّا حالا نمی گویم. باید صبر کنی به مقصد که رسیدیم، تنها شدی آن وقت می گویم.» گفتم: «باشه یادم باشد، آنجا می پرسم» دیگر در مورد این قضیّه حرفی نزدم، امّا او مدام یک لبخند گوشهٔ لبش بود. ☺️ سرِ ظهر 🌞 بچّه ها برای کنار یک مسجد🕌توقّف کردند. همه وضو گرفتن و رفتند داخل مسجد و سریع مُهری برداشتند و به نماز 🤲ایستادند،امّا محمّد حسین کنار جامُهری توقف کرد؛ دقّت کردم، دیدم ایستاده است و مُهرها رو آرام آرام جا به جا می کند، یکی را بر می دارد، نگاه می کند، بعد سر جایش می گذارد و یکی دیگر بر می دارد. حدود چهار، پنج دقیقه طول کشید تا عاقبت یک مُهر برداشت. سفر ما حدود سه روز طول کشید. این سه روز در هر مسجدی که برای نماز می ایستادیم، همین برنامه بود. من حسابی کنجکاو شده بودم، 🧐 می خواستم بدانم که جریان چیست؟! گاهی اوقات یک جامُهری حدود دویست، سیصد مُهر داشت و او همه را می گشت تا یکی را انتخاب کند. تصمیم گرفتم هر طور شده سر از کار او در بیاورم و سِرّ این قضیّه را پیدا کنم. 🙄 در یک مسجد، محمّد حسین دیگر خیلی توقّف کرد،یعنی از دفعات قبل هم خیلی بیشتر طول کشید. جلو رفتم : «حسین آقا! دنبال چه می گردی؟!» 🤔 لبخندی 😀 زد: «یعنی نمی دانی؟!» گفتم: «اگر می‌دانستم که سؤال نمی کردم.» گفت: «خب! دارم دنبال مُهر می گردم.» گفتم: «اینهمه مُهر! مگر اینها با هم فرق می کنند؟» گفت: «از خودت بپرس.» گفتم: «من که نمی دانم باید از کسی مثل شما بپرسم تا یاد بگیرم.» گفت: «این چیزها را دیگر خودت باید بدانی.» گفتم: «خب! من هم سؤال کردم که بدانم.» گفت: «اگر یک مقدار دقّت کنی می فهمی. ببین! اگر یک چیزی را خود آدم دنبالش برود و بفهمد و یاد بگیرد، دیگر هیچ وقت آن را فراموش نمی کند. من به خاطر همین چیزی نمی گویم. اگر تا زمانیکه به منطقه رسیدیم، نفهمیدی آن وقت می گویم.» وقتی به نماز ایستاد، رفتم و مُهرش را برداشتم و نگاه کردم. می خواستم آن را دقیق از نزدیک بررسی کنم. دیدم مُهر تقریباً سبز رنگ است و واقعاً بوی عجیبی می دهد، فهمیدم که..... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#اطلاعیه ❕ 🔍 ما به همکاری شما بزرگواران برای تکمیل اطلاعات شهدای عزیز شهرمان نیازمندیم. لذا از خان
❕ 🔍 ما به همکاری شما بزرگواران برای تکمیل اطلاعات شهدای عزیز شهرمان نیازمندیم. لذا از خانواده، آشنایان و همرزمان دو شهید بزرگوار: و خواهشمندیم در تکمیل اطلاعات این شهیدان با مراجعه به ادمین کانال به آیدی @GSK_Admin ما را یاری نمایند. با سپاس از همکاری و همراهی شما... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسم اللہ قاصم الجبارین 🍃 🎥هم اکنون پخش دعای ابوحمزه ثمالے از صفحه سوم گلزار شهدا(صفحه لایو) 📱صفح
🍃بسم اللہ قاصم الجبارین 🍃 🎥هم اکنون پخش دعای ابوحمزه ثمالے از صفحه سوم گلزار شهدا(صفحه لایو) 📱صفحه اینستاگرام ما: @shohada_kerman.ir 🍃التماس دعا🍃 🌙 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت #دلنوشته 🖌دختر گرامى #شهيد_مدافع_حرم_م
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت ماجرای آشنایی و سیدحسن نصرالله 🔶آشنایی من با حاج قاسم به سال ۱۹۹۲ میلادی برمی‌گردد، هنگامی‌که حاج قاسم نیروی قدس شد به لبنان آمد... ایشان منتظر نشد ما به ایران برویم و به او تبریک بگوییم، خودش به لبنان آمد و با رهبران مقاومت روابط ویژه‌ای را پایه‌گذاری اساسی کرد، خیلی سریع با ما خودمانی شد، خیلی سریع عربی یاد گرفت... همیشه با شادی ما شاد و با ناراحتی ما ناراحت می‌شد. رابطه‌اش با ما اینگونه بود. واقعا این روابط یک نمونه‌ی برجسته است. یکی از دلایل پیشرفت کمی و کیفی مقاومت حزب‌الله پیگیری‌های جدی حاج قاسم بود، حاج قاسم اولین شریک این پیروزی‌ها بود. لبنان زیر آتش🔥 و بمباران💣 است! ولی او گفت: نمی‌توانم شما را تنها بگذارم، تمام روز‌های جنگ را حاج قاسم در کنار ما بود... او زیر بمباران و موشک‌باران در کنار ما بود، می‌توانست جا‌های امن برود، می‌توانست برود تهران و از آنجا با ما مرتبط می‌بود، ولی او در کنار ما و در اتاق عملیات ما بود. او به من می‌گفت: سیدجان! یا با شما زنده می‌مانم یا می‌شوم، تا پایان جنگ ۳۳ روزه با ما بود. 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ آیت الله مجتهدی تهرانی اصلِ ماه رمضان برای این است که ها را به عبادت سپری کنیم❗️ ✨ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
⚜فرازی از وصیت نامه را مرور می کنیم: آری کسانیکه در راه خدا می شوند، زندگانی ابدی دارند و در بهترین مکان قرار گرفته اند . نمی دانیم با تصادف ماشین از بین می رویم یا در خانه از پای در می آییم😔 و این رزمندگان که در جبهه های حق علیه باطل با کفّار می جنگند، می کشند و کشته می شوند، آنها که رفته اند کاری حسینی کرده اند و آنها که مانده اند، باید کاری زینبی کنند!🙌🏼 🕊عروج: ۱۳۶۱/۲/۱۰ در سن ۱۸سالگی🕊 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
« او‌ نمونه ڪامل یڪ سرباز ولایت وفادار به فرمانده خویش بود! » 🌹 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
⚫️⚫️ 🇮🇷 🇮🇷 شهادت جمعی از دلاور مردان نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران را به محضر امام زمان "عج"، رهبر انقلاب و مردم شهید پرور تبریک و تسلیت عرض مینماییم.🖤 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#خاکریز_دلنوشته_ها🌷 رفتے تـا دشمنان وارد خـاڪمان نشـوند دستـت دردنـڪند♥️ #شهید_حاج_قاسم_سلیما
✍ اے ڪاش دعا ڪنے ڪه مادرے بتواند همچون شما، دیگرے به ایران و دیار کریمان هدیه دهد.🌱 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
•🌸• به یاد شهدای اولین روز از عملیات غرور آفرین #بیت_المقدس ، ڪه مزار مطهرشان در گلزار شهدای کرمان
خصایص بارز شهید: وی بسیار خوش اخلاق ، خنده رو، و عاشق امام زمان (عج) بود🤗 شب های جمعه، برای شرکت در دعای به مسجد می رفت🤲🏻 شب ها بدون وضو و خواندن نمی خوابید و صبح ها با خواندن قرآن، روز خود را آغاز می كرد.✨ همواره در سلام گفتن پیش دستی می نمود؛ از زمانی که به سن تکلیف رسید، نماز و روزه اش ترک نشد. روحش شاد💐 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاط
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت آقای"علی نجیب زاده" 🔹صفحه ١۵٧_١۵۵ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
🦋 ((مدیون پدر و مادر)) فهمیدم که تربت کربلا ست و حسین این همه مدّت دنبال مهر کربلا بوده است! نمازش که تمام شد، گفتم: «دنبال مُهر می گشتی؟!» گفت: «آفرین! پس بالاخره متوجّه شدی. دیدی گفتم اگر دقّت کنی می فهمی.» گفتم: «حالا اینقدر مهم این است که شما هر جا به خاطر آن کلی معطّل می کنی؟!» گفت: «تو میدانی کردن روی مهُر کربلا چقدر ثواب دارد؟» وقتی این حرف را زد، دیدم حالش دگرگون شد. 😔 شروع کرد از کربلا و امام حسین (علیه السلام) ❤️ صحبت کردن. وقتی بحث امام حسین (علیه السلام) پیش آمد، گفت: «من توی دنیا از یک چیز خیلی لذّت می برم و آن را مدیون پدر و مادرم هستم. می دانی چه چیز؟» گفتم: «نه! نمی دانم.» 🤷‍♂ گفت: «می خواهی برایت بگویم؟» گفتم : «البتّه! بگو!» گفت: «از اسم خودم. من هر وقت نام "حسین" را می شنوم یا حتّی زمانی که کسی مرا به این نام صدا می کند، خیلی لذّت می برم. 😌 من واقعاً مدیون"پدر و مادرم" هستم که چنین نامی برایم انتخاب کرده اند.» 😍 با چنان عشق و علاقه ای از امام حسین (علیه السّلام) و این نام با عظمت صحبت می کرد که انسان سر جایش میخکوب می شد!! حرف هایش که تمام شد، دوباره راه افتادیم. در طول راه دائم به صحبت های او فکر می کردم و اینکه سعی داشت خودم متوجّه قضیّه شوم. همانطور که گفته بود، این مسئله همیشه در ذهنم باقی ماند. وقتی به مقصد رسیدیم، گفتم : «الوعده وفا؟» گفت: «چه وعده ای؟!» 🤔 گفتم : «قرار بود علّت خنده ات را بگویی.» دوباره خندید😄:«راستش به خاطر کاری بود که تو قبلاً انجام داده بودی.» گفتم: «ما که تا به حال همدیگر را ندیده بودیم!» گفت: «دیده بودیم، امّا چون آن موقع همدیگر را نمی شناختیم، تو متوجّه من نشدی.» گفتم: «حالا چه کاری بود؟» 🤔 گفت: «یادت هست که یک روز توی خیابان شریعتی، بچّه ها داشتند به یک نفر تذّکر اخلاقی می دادند و آن وقت تو از راه رسیدی و سیلی توی گوش طرف زدی؛ هیچ کس هم متوجّه نشد؛ من همان موقع در میان جمع بودم و فهمیدم تو سیلی زدی.» درست می گفت. ما چند نفر بودیم که در خیابان شریعتی یا بعضی جاهای دیگر اگر به موردی بر می خوردیم یا منکری میدیدم، می ایستادیم و تذکّر می دادیم. تعدادشان هم زیاد بود، من تازه از راه رسیده بودم..... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#اطلاعیه ❕ 🔍 ما به همکاری شما بزرگواران برای تکمیل اطلاعات شهدای عزیز شهرمان نیازمندیم. لذا از خان
❕ 🔍 ما به همکاری شما بزرگواران برای تکمیل اطلاعات شهدای عزیز شهرمان نیازمندیم. لذا از خانواده، آشنایان و همرزمان دو شهید بزرگوار: و خواهشمندیم در تکمیل اطلاعات این شهیدان با مراجعه به ادمین کانال به آیدی @GSK_Admin ما را یاری نمایند. با سپاس از همکاری و همراهی شما... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسم اللہ قاصم الجبارین 🍃 🎥هم اکنون پخش دعای ابوحمزه ثمالے از صفحه سوم گلزار شهدا(صفحه لایو) 📱صفح
🍃بسم اللہ قاصم الجبارین 🍃 🎥هم اکنون پخش دعای ابوحمزه ثمالے از صفحه سوم گلزار شهدا(صفحه لایو) 📱صفحه اینستاگرام ما: @shohada_kerman.ir 🍃التماس دعا🍃 🌙 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت ماجرای آشنایی #سردار_سلیمانی و سیدحسن ن
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 🍃مشتی گری👍🏻 قطع نخاعی ناصر توبه‌ایها در سن ۲۱ سالگی فرماندهی یکی از گردان های ۴۱ ثارالله کرمان را بر عهده داشت که در آن زمان در سمت فرماندهی لشکر خدمت می کرد. وقتی نزدیک ایام عید می خواست به کرمان و به دیدار والدین خود برود به همسر این جانباز زنگ می زد و می گفت: "من دو روز به خانه شما می آیم." لباسی تهیه می کرد و به خانه او می رفت. جانباز را استحمام می داد، تخت او را آماده می کرد و در این دو روز به همسر جانباز می گفت کار آشپزخانه هم به عهده من است؛ دو روز خدمت گذاری این جانباز قطع نخاعی را داشت؛ بعد به سمت کرمان می‌رفت. 🌷این جانباز در دی ماه سال ۱۳۹۲ به دیار حق شتافت. 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
‏دم... بازدم... نفس‌هـای گرفته‌ی شهر...😔 دمِ مسیحایی می‌خواهد...💔 🌷اللهـــم عجل لولـیک الفرج🌷 #صبحتان_‌مهدوی #سه_شنبه_‌های_مهدوی ‎🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
👈🏻‏فاصلہ ها را بخاطر این فاصله ها،✋ رعایت کنیم...⚜ ✅سنگـر عوض میشہ ولے جنگـہ! 🇮🇷خداقوت مدافعان س
‏بهش گفت مامان از اینکه کنارمون نیستی خسته شدیم 😣 شما از اون ماسکها 48 ساعته خسته نشدین ☹️ گفت:گاهی وقتام باید سخت ترین و بدترین دردارو بکشی🙃 تا بهترین و قشنگترین تغییرارو پیدا کنی!😉💓 #خدا_قوت 💪 #مدافعان_سلامت 🇮🇷 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
❌ آیٺ الله جـاودان مےفرمـودند:👇🏻 ‌اگہ کسےدرجنگ بشہ یڪبارشهـیدشده 🙂 اماکسے اگہ باهواےِ نفـس خودش بجنگه هر روز میشہ🙃 نفس را باید ڪشت...! 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
زندگی زیباست اما شهادت زیباتر😍 👈🏻 خوشا به سعادت آنهایے ڪہ با شہادت رفتند...🕊 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
|💚| #سه_شنبه_های_مهدوی |💚| سلام بر آن مفــردِ مذڪر غایب!🖐🏻 آقاے ما ..! غفلت مـا از #غیبت تو غم ان
‏آقـای من😔 کاش فریاد "لبیک یا مهدی" منتظرانت زودتر به ندای "أنا المهدی" تو رنگ زیبای ادرکنی بگیرد ...❤️ که آخر به سر آید تنهایی منتظر و منتظران ...😭 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
شبهای بیقراری از راه می رسند💔 و دلهای عشاق مست نوری ابدی خواهند شد🙃💚 بوے سجاده‌ی خونین ڪسی مےآید💔 خادمین شهدا رو از دعای خیرتون محروم نکنید🌹 #شب_های_قدر #یا_علی 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت آقای"علی نجیب زاده" 🔹صفحه ١۵٨_١۵٧ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
🦋 ((مدیون پدر و مادر)) من تازه از راه رسیده بودم دیدم آن بندهٔ خدا اصلاً گوشش به حرف های بچّه ها بدهکار نیست. انگار خیلی از قضیّه پرت است. خلاف کرده و با این حال در کمال پررویی کارش را توجیه می کند. من ناراحت شدم. ویک سیلی به طرف زدم،👊 امّا این کار را آن قدر سریع انجام دادم که هیچ کدام از بچّه ها، حتّی خود آن فرد نیز متوجّه من نشدند. من هم چیزی به روی خودم نیاوردم. دستانم را توی جیب اورکُتم کرده بودم و تماشا می کردم. حالا محمّد حسین داشت آن جریان را یادآوری می کرد. گفت: «خنده های من 😄به خاطر همین بود که تو مرا نشناخته بودی، امّا من تا دیدمت، سریع شناختم. اتّفاقاً یک بار هم با بودیم که شبیه این جریان را دیدم. با اتوبوس به می رفتیم، توی ترمینال شیراز یک بنده خدایی دست زن و بچّه اش را گرفته بود و داشت از جلوی اتوبوس رد می شد. راننده فحش خیلی رکیکی به مرد داد، آن بنده خدا که آدم خیلی ضعیفی هم بود، جلو آمد و گفت : «چرا فحش می دهی؟ 😠 مگر من چه کار کردم؟» راننده بدون اینکه مراعات زن و بچّه او را بکند، یکی دو تا فحش دیگر هم داد. 😱 "حاج حمید" که خیلی عصبانی شد😤 رفت طرف راننده و گفت: «تو مگر خودت ناموس نداری؟ چرا فحش می دهی؟مگر این بدبخت چه کار کرده؟ غیر از این است که از جلوی ماشین تو رد شده؟!» راننده پررویی کرد و دست از بی تربیتی بر نداشت. حاج حمید هم ناراحت شد و محکم جلوی یک منکر ایستاد و به خاطر دفاع از یک مظلوم و خودش را به خطر انداخت. و آن سختی را متحمّل شد. خیلی لذّت دارد انسان در راه و به خاطر رضایت او این طور عمل کند. در هر صورت این خنده های من😄 هم بخاطر آن کار خالصانه ای بود که تو در خیابان شریعتی انجام دادی. سعی کن همیشه همین طور باشی. اگر جایی موضوعی پیش آمد و کاری انجام دادی، هدفت"رضای خدا" باشد.» حرف های خیلی برایم جذّاب بود. 👌 حسابی به او علاقه مند شده بودم. ❤️ این سفر که اوّلین برخورد من با محمّد حسین بود، پایهٔ دوستی عمیق شد و برای همیشه در خاطرم جای گرفت. 💠هرگزم نقش از لوح دل و جان نرود هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman