eitaa logo
گلزار شهدای کرمان
16.4هزار دنبال‌کننده
24.1هزار عکس
9.8هزار ویدیو
32 فایل
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🗣️ارتباط با ما: @golzar_admin 🔹تلگرام، اینستاگرام، ایتا، سروش، روبیکا و توییتر : @golzarkerman 🔹پیج روبینو https://rubika.ir/golzarkerman1 🔹ادمین مسابقه👇 @Ya_SAHEBALZAMAN_M
مشاهده در ایتا
دانلود
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سرد
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ سردارشهید والامقام "علی آقا ماهانی" 🔹صفحه : ۱۱۳_۱۱۲ 🔸فصل نهم 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_Shohaday_kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سرد
🦋 مثل همه رزمندگان، کلنگ به دست می گرفت و با بچه ها همراه می شد . بعد از اینکه ماموریت آنها در تمام شد، ارتباط آقای کردی با علی آقا همچنان ادامه پیدا کرد. دقیقاً با همین رفتار و کردار که از اعتقادش بود، جذب می کرد . خوب یادم هست از زمانی که وارد تیپ شد هیچ وقت به کسی نگفت بیایید کلاس قرآن بگذارم ، یا چرا صبح را به جماعت نمی خوانید . اهل حرف نبود . اما قبل از نماز صبح وارد مسجد می شد و تا وقت صبحانه سرگرم تلاوت قرآن بود . همین حال، بچه ها را دگرگون کرد . مخصوصاً وقتی که دیدند مسجدی که اکثر اوقات به دلیل وضعیت منطقه همیشه پر از گرد و غبار بوده ،حالا از تمیزی برق می زند و بوی خوش آنجا ، دل آدم را جلا می دهد. کم کم نماز جماعت هم با شور و شوق عجیبی برقرار شد . بعد، جلسات قرائت و تفسیر قرآن شروع شد و شکلی به خودش گرفت . این تاثیر را در نماز جماعت رزمندگان هم به شکلی دیدیم . آنچنانکه هر روز نزدیک ظهر، علی آقا قبل از اذان وضو می گرفت و به مسجد می رفت . بچه ها وضو گرفتن او را که می دیدند، می فهمیدند وقت نماز است . شکوه این لحظات ، زمانی بود که می دیدیم قبل از اینکه اذان از بلندگو پخش شود، همه در حاضر بودند. وضعیت ظاهری این مؤمن را هم اگر بخواهم تشریح کنم اینطوری بود که علی آقا به نظافت خیلی اهمیت می داد . وقتی از منطقه به کرمان می آمد، می دیدی لباس ساده سفیدی به تن کرده ، بوی خوش و ملایم عطری از او به مشام می رسید. هیچ وقت ندیدم موی سر و صورتش از یک اندازه مخصوص کوتاه تر یا بلندتر باشد . برای این کار، شانه سه تیغی خریده بود و همیشه خود را مرتب می کرد. حرفهایش هم همیشه ساده و پرمعنا بود. ما می دانستیم علی آقا در عملیات های گذشته یک دستش فلج شده. بنابراین فکر می کردیم روحیه اش برای انجام بعضی کارها مناسب نیست؛ یا حداقل ، دیگر آن تحرک سابق را ندارد . اما روزی دیدم همراه مهدی سخی سوار بر موتور می آید . تعجب کردم ، چون علی آقا از دست چپ ، و مهدی سخی از ناحیه دست راست فلج بود . پرسیدم : «شما با این وضعیت چطور موتور سواری می کنید؟» خندیدند و گفتند: « کلاچ و گاز و ترمز را با همدیگر تقسیم کرده ایم.» گاهی اوقات ما گم می شویم و نمی توانیم جلوی خودمان را ببینیم. بنابراین کارهایی را انجام می دهیم که ازنظرخودمان هم باعث تعجب است . این پیش زمینه را می گویم که ذکر کنم علی آقا اهل اسراف نبود . البته هیچ وقت کسی را با زبان منع نکرد، چون می دانست این بچه ها اگر کم و زیادی هم بکنند ، چون برای خدا می جنگند، نباید با زبان به آنها بگوید . اما خودش موقع غذا، خرده نان ها را با کف دست جمع می کرد و می خورد . عملا نشان می داد که چگونه باید مصرف کرد. روزی چندنفر مهمان به سنگر ما آمدند. ظهر گذشته بود و در قابلمه کوچک ما قدری غذا مانده بود، اما فکر کردم غذا کم است فوری رفتم مخابرات تا شاید بتوانم از تدارکات چند قوطی کنسرو بگیرم . وقتی برگشتم ،دیدم همه از همان قابلمه ای که به چشم ما کوچک بود ، غذایشان را خورده و سیر شده اند . 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_Shohaday_kerman
گلزار شهدای کرمان
#مناجات_نامه أَنَا مُذنِبۡ؛ لـٰکِنّے اُحِبُّڪَ یٰا أَباعَبدِاللّٰه♡ حسین جان! چه ڪن
✨ 🍂خدایا ؛ تو جانم دادی و جانم را خواهی گرفت! مرا در آن صراطی گذار ،که هیچگاه در لحظه جان دادن ، غفلت نخورم. 🍁خدایا ؛ به من نعمتهایی دادی که من ، نه قدرش را دانستم و نه لیاقتش را داشتم... مرا زبانی ده که سپاسگزار تو باشم... 🍂خدایا ؛ به حدی گناه کرده ام و از فرمان تو سرپیچی کرده ام ،که شرمنده توأم.... مرا از بخشیده شدگان درگاه خود قرار بده . 🤲 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🥀'۱:۲۰ ؛ فرودگاه بغداد🥀 سردار دلها! دشمنانِ جـانْ دوست و بزدلِ تو در دل آن شب جمعه به رفتنت، مُهر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
/1:20' ✈️ هـمــه در خــواب آرمیـده شبے روح تــو بـا خــدا مــلازم شــد تــا بـیایــے دوبــاره بــا منــجے جمعه هامان به وقت قاسم شد 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 ♦️سخنان #مقام_معظم_رهبری درمورد #شهید_مهدی_باکری و شهید سلیمانی: 《در بین شهدا، بع
🦋 خاطرات( شهید حاج قاسم سلیمانی)🌷 حرم شیفت داشتم . نماز عشا را خوانده بودیم که یکی آمد از کنارم رد شد. دیدم حاج قاسم خودمان است! چه ابهتی داشت!🌱 مثل همیشه نجیب بود و سر به زیر ، یک لبخند مهربان روی صورتش بود. رفتم دنبالش. ایستاد گوشه‌ای کنار ضریح ، زیارت نامه خواند و بعد هم نماز. رفتم جلو ، عرض ارادت کردم. از زوار خواستم بروند کنار تا حاجی راحت ضریح را زیارت کند . با مهربانی گفت: «نیازی نیست خودم میرم.» بعد از زیارت رفت سر قبر علما. مردم انگار تازه متوجه شدند‌ که کی امده. می امدند سلام و احوالپرسی!بوسه و عرض ارادت. «حاجی لبخند دلنشینش را هدیه میداد به همه» وقتی خواست برود تا حیاط مسجد اعظم بدرقه‌اش کردم . داشت کفشش را میپوشید. مردم دوباره جمع شدند دورش ، چه ایرانی و خارجی. طرف اهل پاکستان بود. امده بود جلو. میخواست هر طور شده با حاجی عکس بگیرد . نگذاشتم! عربی چند کلامی با حاجی حرف زد. حاج قاسم خندید و گفت: «بذارید عکس بگیرن» بعد هم خدا خافظی کرد و رفت . شیرینی این دیدار خیلی دوام نیاورد، فقط چند روز . تا صبح جمعه که پیامک شهادتش را دیدم. 📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
السّلام علیک یا صاحب الزمان🌹 🌸چه ڪنم چه چاره سازم ڪه شوم فدای مهدی 🌸چه ڪنم ڪه من ببینم رخ دلربای مهـــدی 🌸چه خوش‌ست آن زمانی برسد ڪه زنده باشم 🌸منِ بینوای مسڪین شنوم صدای مهـــدی... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#تلنگر 🍃پای ‌آدم جایی ‌میره‌کـه‌ دلش ‌رفته! دلها رو مواظب ‌باشیم تـا پاها جای بدی نره... #حاج_حسی
🌱 همه کفر نیز در مقابل ما ایستاده‌اند. امروز همه در مسیر امتحان می‌شوند. راه عبور باسلامت ما از همه ناملایمات و تنگناها ، "پیروی ازولایت" است. 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
✨وقتے وارد سنگر دیده‌بانے شدم، او را دیدم.. داشت با دوربین #منطقہ را نگاه مےڪرد. سلام ڪردم، جوابم
#شهیدانه 🕊 ✨گریه می‌کرد و اصرار داشت که به جبهه برود.😭 پدرش گفت: تو هنوز بچه‌ای! جبهه هم جای بازی نیست که تو می‌خواهی بروی.😔 حسن گفت: مگر کربلا قاسم نداشت؟ من هم قاسم می‌شوم.✨ #شهید_حسن_یزدانی 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
Clip-Panahian-BarayeKomakBeZohoorCheKareeMitoonimAnjkamBedeem-128k.mp3
2.36M
🔻برای کمک کردن به ظهور چه کاری باید انجام بدیم؟ ➖از اینجا معلوم میشه که ما برای ظهور آماده هستیم یا نه! #استاد_پناهیان 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
15.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸علت اهانت به ساحت مقدس پیامبر(صلی الله علیه و آله) استاد کاشانی🌱 #لبیک_یا_رسول_الله #من_محمد_را_دوست_دارم 🌹 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سرد
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سردارشهید والامقام "علی آقا ماهانی" 🔹صفحه : ۱۱۵_۱۱۴ 🔸فصل نهم 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_Shohaday_kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللّهـ الرّحمنـ الرّحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_روز_تیغ📖 زندگینامه و خاطراتِ سرد
🦋 هم ما از آن قابلمه غذا خورده بودیم ، هم آنها . همه این ها را به علی آقا گفتم ، توضیح داد هر وقت سر سفره مینشینی ، این زانوهایت را به بغل میگیری ؛ مثل بنده ای که جلوی مولایش نشسته ؟ گفتم :« بله .» گفت : « پس بخاطر ادبت ، به سفره ات برکت میدهد .» چه کسانی را دیدیم خدایا ، هنوز باورم نمیشود . یک روز به برادر میر حسینی که خدا با آقا امام حسین محشورش کند ، گفتم :« ما نفهمیدیم که چطور شد که شما و ، بعد از اینکه گفتید : از شرکت علی آقا در جلوگیری کنید ، دوباره پشیمان شدید ؟!» پاسخ داد :« شب بود و نیرو ها را به ستون یک ، به طرف خط می بردم که دیدم یک نفر عقب تر از همه دنبال ستون می آید . گفتم :« آی برادر بسیجی ، کی هستی ؟! سریعتر ! » همین طور که ستون حرکت میکرد، ایستادم تا ببینم کیست . یکباره چشمم افتاد به علی آقا . خدا می داند تا دیدمش ، زانوهایم سست شد و معذرت خواهی کردم . وقتی دیدم با آن وضع مجروحیت آمده ، پشیمان شدم ، صورتش را بوسیدم و او همراه ما شد . و آن شب علی اقا رفته بود تا به آرزوی خودش برسد . روزی که خبر علی آقا را شنیدم ، گفتم به منزل او بروم و درد دلی بکنم . رفتم و در کنار مادرش که مرد عارف و بزرگی را تحویل داده بود ، نشستم . نمیدانستم از کجا شروع کنم ؛ تسلیت بگویم یا تبریک ؟ علی آقا در زمان حیات خود همه حرف ها را به آخر رسانیده بود . حرف زدن من ، صرفا برای حرف زدن بود ؛ وگرنه در نبود چنین بزرگواری چه میتوانستم بگویم ؟ از طرفی میدیدم که روحیه مادرش بهتر از من است . بغض که گلویم را فشرد ، با ناباوری گفتم :« آخر چه کار کردی ؟ چه کار کردی که علی اقا اینقدر بلند مرتبه شد ؟» ایشان خیلی آرام نگاهم کردند و ساده گفتند :« مزد علی آقا شهادت بود ! اگر نمیشد ، در حقش ظلم شده بود .» دست خودم نبود ، بغضم ترکید . و بنده حقیر و سراپا تقصیری مثل من ، وقتی علی آقا شهید شد تازه فهمیدم چه کسی از دست رفته است . این بزرگوار یکبار هم نگفت :« من قبلا این کار را کرده ام ، آنجا بوده ام ، فلان کس را نجات داده ام ، یاور ضعیفان بوده ام و .... » هر وقت او را میدیدی، انگار طوق گناهی بزرگ را به گردن دارد ، سر به زیر می انداخت و خودش را کمترین میدانست . یکبار نگفت که این کلیه من در زندان ساواک ناقص شده است . رفیق ما پا نداشت ،دست نداشت ، بدن مطهرش پر از ترکش بود و ما بی خبر بودیم ؟! چه نا رفیقی بودیم ما .......... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @Golzar_Shohaday_kerman