eitaa logo
گلزار ادبیات
7.8هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
175 ویدیو
5 فایل
توسط دبیر بازنشسته‌: ع. ک. (بانو خالقی) ایجاد کانال: ۹ بهمن ۱۴۰۱ استفاده از مطالب، با ذکر نام یا لینک کانال مجاز است. تبلیغ و تبادل نداریم. کانال دوم‌ما #گلستان‌ادبیات https://eitaa.com/golestaneadabiyat
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام. صبح به خیر. تنتون سلامت، دلتون شاد و مهربون و روزتون پر از خیر و برکت باشه. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
مختصری از سوال و جوابهای گلشن راز شبستری سوال کدامین نقطه را نطق است اَنَا الحَق؟ چه گویی؟ هرزه‌ای بود آن مُزَبَّق؟ جواب انا الحق، کشف اسرار است مُطلق به جز حق کیست تا گوید انا الحق؟ همه ذرّات عالم همچو منصور تو خواهی مست گیر و خواه مخمور درین تسبیح و تَهلیلند دائم بدین معنی همی‌باشند قائم اگر خواهی که گردد بر تو آسان وَ اِن مِن شَیء را یک ره فروخوان چو کردی خویشتن را پنبه‌کاری تو هم حلّاج‌وار این دَم برآری برآور پنبه‌ی پندارت از گوش ندای واحِدُ القَهّار بِنیوش ندا می‌آید از حق بر دوامت چرا گشتی تو موقوف قیامت؟ در آ در وادی اَیمَن که ناگاه درختی گویدت اِنّی اَنَا الله روا باشد انا الحق از درختی چرا نَبوَد روا از نیک‌بختی؟ هر آن کس را که اندر دل شکی نیست یقین داند که هستی جز یکی نیست نکات: انا الحق: من حقّم. سخنی پر راز و رمز از حسین بن منصور حلّاج است. هرزه : بیهوده‌. مزبّق: زیبق کرده شده. زیبق، جیوه است، آینه. منظور از مزبق، حلاج است که به نور الهی روشن شده بود و همچون آینه می‌درخشید. تسبیح و تهلیل: سبحان الله و لا اله الّا الله گفتن، خدا را به پاکی و یگانگی ستودن. و ان من شیء: اشاره است به بخشی از آیه‌ی ۴۴ سوره‌ی اسراء(۱۷): و اِن مِن شَیءِِ اِلّا یُسَبّحُ بِحَمدِهِ. و هیچ موجودی نیست، جز آن که او را به پاکی می‌ستاید. پنبه‌کاری کردن: حلّاجی کردن و بر هم زدن. بنیوش: بشنو. از مصدر نیوشیدن: شنیدن، گوش کردن. واحد القهار: اشاره است به آیه‌ی ۱۶ سوره‌ی غافر(۴۰): لِمَنِ المُلکُ الیَومَ لِلهِ الواحِدِ القَهّار. در آن روز، فرمان‌روایی از آنِ کیست؟ از آنِ خدای یکتای قهار. شاعر می‌گوید: پنبه‌ی غفلت را از گوش بیرون کن تا این ندا را بشنوی. وادی ایمن: بیابانی واقع در سمت راست کوه طور که در آن جا ، ندای الهی به حضرت موسی رسید. در قرآن آیه‌ی ۵۲ سوره‌ی مریم(۱۹) بدان اشاره شده است. نیک‌بخت: منظور حسین بن منصور حلاج است. رازهایی از گلشن راز، ص ۵۰ ، ۵۱، ۱۴۶ و ۱۴۷. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
سروده‌ای از دکتر پرویز ناتلِ خانلری ماه در مرداب آب آرام و آسمان آرام دل ز غم فارغ و روان، پدرام سایه‌ی بید بُن فتاده در آب... مرغ شبخوان ز دور در آواز در دل از بانگش اندُهی دلساز خاطر از یادِ یار مالامال دل پر از آرزوی دور و دراز مرغ اندیشه مانده از پرواز... آسمان چون پَرَندِ مینا رنگ آب چون آبگینه‌‌ای بی‌رنگ کَرَجی‌بان مکن شتاب به راه نکند دل به بازگشت آهنگ اندکی نرم‌تر، درنگ، درنگ... دل بیتاب تازه رفته به خواب گَردِ کافور بیخته مهتاب آب آرام و آسمان آرام ماه، خوش خُفته در بُنِ مرداب روی دلدار بیند اندر خواب آب آرام و آسمان آرام دل ز غم فارغ و روان، پدرام سایه‌ی بید بُن فتاده در آب ای خوشا عاشقی بدین هنگام لغات: پدرام: شاد. پرند: حریر. مینا رنگ: آبی. آبگینه: شیشه. کرجی‌بان: قایقران. بیخته: الک کرده. خفته: خوابیده. بر کران بیکران، ص ۳۱۸ - ۳۲۰. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
ویراستاری ۱۶ - ستاره ( * ) این علامت، در موارد زیر به کار می‌رود: الف - برای رجوع به زیر‌نویس(وقتی که در داخل متن، اعداد به منطورهایی دیگر به کار برده شده است.) ب - اغلب به جای عبارت: "به همین مادّه رجوع شود" در دایره‌المعارفها و فرهنگها. ج - برای ایجاد فاصله میان اشعار، بندها یا پاراگرافهایی که موضوعشان با یکدیگر تفاوت دارد. گاه برای منظور اخیر، سه ستاره نیز به کار می‌رود. راهنمای نگارش و ویرایش، ص ۹۳. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
شعر طنز😂😂😂 با استفاده از این بیت حافظ: روز هجران و شب فُرقت یار آخر شد زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد "روز هجران و شب فُرقت یار آخر شد" از غمش خُل شدن و داد و هوار آخر شد شود آیا که ببینیم مدیری گوید دوره‌ی وعده و ایّام شعار آخر شد ماست از بس که گران است و خیارش ایضاً که دگر خوردن آبدوغ‌خیار آخر شد گفت بلبل به کلاغه که ز دود و دَم شهر لطف و شادابی آن بید و چنار آخر شد روزی یک وعده غذا کافیه در دوره‌ی ما رسم صبحانه و آن شام و ناهار آخر شد بگو بخند با حافظ، دکتر بهره‌ور، ص ۱۳۹. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
جهان در کودکی جهان در کودکی رنگی دگر داشت دلم زان سوی هر چیزی خبر داشت زمستانها هوا چون برف می‌زد ز پشت شیشه با من حرف می‌زد نه تنها برف، هر چیزی چُنو بود همیشه با دلم در گفت‌و‌گو بود بسا این دل که با یک سنگ خندید گه از دیوار سیمانی، سمن چید گه از گل بوی او را وام کردم سپس در کارِ زلفِ شام کردم گل قالیچه بوی نسترن داشت سرِ بازی به شیطانی چو من داشت پسِ هر چیز، چیز دیگری بود درون چشمه‌ها دیو و پری بود خدایا، کودکی را باز گردان مرا در انتها، آغاز گردان صدای سبز، موسوی گرمارودی، ص ۴۹۶. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
سلام مجدد. ضمن خوشامدگویی به همراهان جدید، این مطالب، حاصل ساعتها مطالعه‌ی روزانه و بررسی و گلچین کردن موضوعات است و برای رعایت امانت ادبی، تمام منابع ذکر شده است. امیدوارم با لطف خدا، بهتر و پربارتر شود. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
حکایتی از بوستان سعدی خریدار دکان بی‌رونق 🌹🌹🌹 بزارید وقتی زنی پیش شوی که دیگر مخر نان ز بقّال کوی به بازار گندم‌فروشان گرای که این، جوفروشی است گندم‌نمای نه از مشتری، کز زِحامِ مگس به یک هفته، رویش ندیده‌ست کس به دلداری آن مرد صاحب‌نیاز به زن گفت کای روشنایی، بساز به امّید ما، کلبه این جا گرفت نه مردی بُوَد نفع ازو واگرفت رهِ نیک‌مردان آزاده گیر چو اِستاده‌ای، دست افتاده گیر ببخشای کانان که مرد حقند خریدار دکّان بی‌رونقند جوانمرد اگر راست خواهی، ولی است کَرَم، پیشه‌ی شاهِ مردان علی است لغات: بزارید: ناله و زاری کرد. شوی: شوهر. زحام: ازدحام، زیادی و شلوغی. کلیات سعدی، بوستان، باب دوم در احسان، ص ۲۵۹. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303