شاعران معاصر🌹🌹🌹
احمد شاملو
احمد شاملو، مشهور به ا. بامداد، در ۲۱ آذر سال ۱۳۰۴ شمسی در تهران متولد شد. تحصیلات خود را در تهران و چند شهر دیگر ایران گذراند؛ ولی آن را ناتمام رها کرد. هنوز بسیار جوان بود که به جریانهای سیاسی پیوست و در نتیجه، چند بار به طور موقت، به زندان رفت.
او نخستین کار اجتماعی خود را، در سال ۱۳۲۴ با روزنامهنگاری آغاز کرد و از مهر ماه سال ۱۳۴۰ تا تیر ماه ۱۳۴۱ سردبیری "کتاب هفته" و چند سالی نیز سردبیری "مجلهی خوشه" را برعهده داشت. پیش از این نیز چندی همراه منوچهر شیبانی و سهراب سپهری، در اداره کل اطلاعات و روابط عمومی وزارت کشاورزی، به خدمات هنری سرگرم بود و پس از انقلاب نیز مجلهی ادبی سیاسی " کتاب جمعه" را سرپرستی کرد.
از شاملو، به سبب آشنایی به زبان فرانسوی، جز کارهای روزنامهنگاری، بیش از هفده مجموعهی شعر و هفتاد اثر مختلف در زمینههای داستان کوتاه، فیلمنامه، تحقیق در فرهنگ کوچه و بازار، تصحیح متن و اسطورههای کهن، ترجمهی رمان و نمایشنامه وکتاب برای کودکان در دست است.
شاملو گر چه شاعری را با سرودن شعر سنتی آغاز کرد، ولی خیلی زود، در شمار نخستین پیروان نیما و شعر آزاد در آمد. پس از چندی به تجربهی " شعر منثور" پرداخت که البته نباید آن را با نثر شاعرانه یکی دانست؛ زیرا در شعرمنثور، جهانبینی و حال و هوای شعر (به ویژه غنایی) بر شعر حکومت میکند؛ بی آن که در جامهی نظم، ظاهر شده باشد.
وی سرانجام در دوم مرداد ۱۳۷۹ پس از یک دورهی طولانی بیماری، در سن ۷۵ سالگی در فردیس کرج درگذشت و در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.
بخشی از آثار او، عبارتند از: هوای تازه، باغ آینه، لحظهها و همیشهها، ققنوس در باران، آیدا در آینه، شکفتن در مه، مرثیههای خاک، ابراهیم در آتش، کاشفان شوکران، قطعنامه، در آستانه، مدایح بی صِله، غزلِ غزلهای سلیمان، در جدال با خاموشی (مجموعهی چهارده دفتر شعر) و...
با تلخیص از بر کران بیکران، دکتر داریوش صبور، ص ۳۷۲ - ۳۷۸.
#شاعرانمعاصر
#احمدشاملو
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
عوامل حواسپرتی 😂😂
از دکتر مجید بهرهور
"چو بشنوی سخن اهل دل، مگو که خطاست"
حواس جمع نداری، بَبَم، خطا این جاست
عواملی که درین روزگارِ وانفسا
گهی حواس تو را پرت میکند، اینهاست
تو ساده هستی و بیشیلهپیله و خوشقلب
به عکس، با تو کسی نیست واقعاً روراست
رسیدهاست تو را میهمان و بدشانسی
میان خانه، تهِ پیتِ روغنت پیداست
به کوچهای که در آن، شِبهِ لانهای داری
ز توپبازی و فریاد بچهها، غوغاست...
پزشک داده تو را نسخهای که داروی آن
به هر کجا که رَوی، عینِ گوشت ناپیداست
بگو بخند با حافظ، دکتر مجید بهرهور، ص ۷۰.
#شعرطنز
#حواسپرتی
#مجیدبهرهور
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
سخنان بزرگان جهان دربارهی چاپلوسی
همین که شایستهی تعریف باشی، برای تو کافی است.
(ابن سینا)
☘☘☘
اگر کسی را که امروز مدح تو گوید، در فردا، مرادش را برنیاوری، دوصد عیب برایت میشمارد.
(عطار نیشابوری)
☘☘☘
چاپلوسی، هم گوینده را فاسد میکند و هم شنونده را.
(دیل کارنگی)
☘☘☘
هر کس را بیشتر دوست داری، کمتر به او تملّق بگو.
(مولیر)
☘☘☘
تملّق، سکهی تقلّبی است که جاهطلبیها، آن را رواج داده است.
(فرانسوا لاروشفوکو)
☘☘☘
سخنان بزرگان، ص ۲۸.
#سخنان_بزرگان
#چاپلوسی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
دوبیتی
دوبیتی بود، نایش را به من داد
نیاش را ، نینوایش را به من داد
دو دستم را که خالی دید، فوراً
یکی از بیتهایش را به من داد
رنگهای پشت در، مجموعهی شعر سید حبیب نظاری، ص ۱۵۳.
#دوبیتی
#سیدحبیبنظاری
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
داستان کوتاه
جوانمردی
مردی سوار بر اسب از بیابان میگذشت. شخصی را دید که بیحال و تشنه، بر زمین افتاده است. از اسب خود پیاده شد تا به آن شخص، آبی بدهد. ناگهان آن مرد تشنه که بر زمین افتاده بود، با پاشیدن یک مشت شن به صورت مرد اسب سوار، بر اسب او پرید و تاخت.
مرد صاحب اسب، فریاد زد: اسبم حلالت باد؛ به شرط آن که این حکایت را جایی بازگو نکنی تا جوانمردی از میان نرود.
مرد دزد با شنیدن این جمله، دهانهی اسب را کشید و بازگشت و آن دو با هم رفتند.
تو تویی؟ امیررضا آرمیون، ج ۳، ص ۸۶.
#داستانکوتاه
#جوانمردی
#امیررضاآرمیون
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
دلِ بیدل
از بیدل دهلوی
ای آینه، منزلت مبارک باشد
شد جلوه مقابلت، مبارک باشد
آمد ز سفر کسی که دل با او بود
بیدل، اکنون دلت، مبارک باشد
مُرَقَّع صدرنگ، ص ۴۷.
#دلبیدل
#بیدلدهلوی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
عشقهای رنگی
از مولانا
عشقهایی کز پیِ رنگی بُوَد،
عشق نَبوَد؛ عاقبت ننگی بُوَد
گلچینی از اشعار زبانزد فارسی، ص ۱۰۱.
#عشقرنگی
#مولانا
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303