eitaa logo
گلزار شهدای کرمان
16.3هزار دنبال‌کننده
24.3هزار عکس
9.9هزار ویدیو
33 فایل
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🗣️ارتباط با ما: @golzar_admin 🔹تلگرام، اینستاگرام، ایتا، سروش، روبیکا و توییتر : @golzarkerman 🔹پیج روبینو https://rubika.ir/golzarkerman1 🔹ادمین مسابقه👇 @Ya_SAHEBALZAMAN_M
مشاهده در ایتا
دانلود
9.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌جمله‌ای که استاد پناهیان به سید حسن گفت 🔹همۀ مجاهدت‌های سید یک طرف، این کار ایشان یک طرف دیگر ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
💠 و از وقتی شما رفتی ، دنیا رنگ آرامش را به خود نگرفت... ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
YEKNET.IR - zamine 2 - hafteghi 25 mehr 1403 - mohamadreza taheri.mp3
4.03M
🎙بشنو ظالم غاصب از مشرق تا مغرب گویند با سید حسن نحن شیعة علی‌بن‌ابی‌طالب ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
◽️ قوی‌ترین فرمانده ضدّ تروریسم در غرب آسیا 🏷کدام فرمانده دیگر قدرت داشت میتوانست کارهایی را که او انجام داد انجام بدهد؟ به یک منطقه‌ای که در محاصره‌ی ۳۶۰ درجه‌ای دشمن است، شهید سلیمانی با بالگرد وارد این منطقه میشود، در محاصره‌ی کامل دشمن جوانهای خوبی در آن منطقه هستند که دست‌تنها هستند، فرمانده‌‌ای ندارند، چشمشان که به حاج قاسم سلیمانی می‌افتد، جان پیدا میکنند، روحیه پیدا میکنند، انگیزه پیدا میکنند، محاصره را از بین میبرند و دشمن را متواری میکنند و فراری میکنند؛ چه کسی میتواند این کارها را انجام بدهد؟ فرمانده ضدّ تروریسم در کلّ منطقه قوی‌ترین و سرشناس‌ترین فرمانده، را ترور کردند. ▫️بیانات رهبر انقلاب در خطبه‌های نماز جمعه تهران ۱۳۹۸/۱۰/۲۷ ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
زندگی‌به‌سبک‌شهدا🕊 تا آنجا که به یاد دارم هیچوقت ندیدم ایشان کنار سفره ای که پدر و مادرش نشسته اند دستش را زودتر از آنها به سفره برده باشد. شبهایی که در منزل پدری حاجی میهمان بودیم ، بنا بر شرایط شغلی پدرش دیرتر به خانه می آمد اما حاج مهدی را می دیدم که همینطور با لباس بیرون نشسته است می گفتم چرا نمی خوابی؟🤔 می گفت می ترسم پدرم بیاید و در حالت دراز کش خواب باشم ، آن وقت جواب این بی احترامی را چه طور بدهم؟🍃 بعد صبر می کرد و وقتی پدرش می آمد چراغ را خاموش می کرد ایشان هم می رفت بخوابد. صبح هم قبل از همه بیدار می شد و به نماز می ایستاد .📿 🎤 راوی : همسر شهید زهرا سلطان زاده ‌ ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
🔶 ای قدس،صبح ظهور نزدیک است ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
💠در آن نفس که بمیرم، در آرزوی تو باشم. ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
شهدا... نیروهای جامانده در خاکریز دنیا، از نفس افتاده‌اند...! عن قریب است که گرفتار شویم... بعد از کربلای شما ، قرار بود ما زینبی باشیم...! صدایم را میشنوید؟! سربندها و سنگرهایمان را گم کرده‌ایم! ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
گلزار شهدای کرمان
📚 انتشار کتاب « عزیز زیبای من » ✍ کتاب «عزیزِ زیبای من» مستند روایی از روزهای پایانی زندگی شهید حاج
📚 انتشار کتاب « عزیز زیبای من » ✍ کتاب «عزیزِ زیبای من» مستند روایی از روزهای پایانی زندگی شهید حاج قاسم سلیمانی است. 📌از شما همراهان عزیز و گرامی خواهشمندیم با ما همراه باشید. ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
گلزار شهدای کرمان
📚 انتشار کتاب « عزیز زیبای من » ✍ کتاب «عزیزِ زیبای من» مستند روایی از روزهای پایانی زندگی شهید حاج
« بِسمِ اللهِ الرحمنِ الرحیم » صلوات ‌‌و سلام خداوند بر ارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت « عزیز زیبای من » 📚 کتاب «عزیزِ زیبای من» مستند روایی از روزهای پایانی زندگی شهید حاج قاسم سلیمانی است. 🔹فصل دوم 🔸صفحه:۴۸و۴۹ راوی: خانواده محترم حاج قاسم سلیمانی حتی اجازه نداد حاج حسین پور جعفری هم همراهش برود. دوربین را برداشت ورفت جلو. رضا اصرار کرد که همراهش برود؛ اما حاجی اجازه نداد. همین که حاجی کمی از آن ها فاصله گرفت، رضا پشت سرشان راه افتاد. هرچه هم آقای پور جعفری اصرار کرد که نرود، رضا گوش نکرد وگفت: «دلم طاقت نمیاره بابام رو تنها بذارم.» کمی که رفتند جلو، حاجی ناگهان به عقب برگشت و دید که رضا دارد پشت سر آن ها می آید. با داد ودعوا خواست جلوی او را بگیرد؛ اما حریفش نشد. بالاخره هرطور بود، رضا هم با آن ها رفت جلو. او هم مانند پدرش سر نترسی داشت. وقتی که در منطقه بود، انگار از تمام دنیا فارغ می شد ودیگر به چیزی فکر نمی کرد. همین که در کنار پدرش باشد، خاطرش را آسوده می کرد. از آن سفر که برگشتند، وقتی همه دور هم جمع شدند، حاجی جلوی همه گفت: «اگه رضا همراه من بیاد، شهید می شه!» از قصد این را گفت تا ازاین به بعد خانواده مانع رفتن او بشوند. همان هم شد. از آن روز به بعد مادر و خواهرانش نگذاشتند رضا با حاجی برود. تحمل دوتا داغ با هم را نداشتند. داستان زینب اما با همه فرق داشت. رابطه ی زینب وحاجی بیشتر از آنکه رابطه ی پدرفرزندی باشد، ارتباط دوستانه بود. زینب از بچگی خیلی به پدر وابسته بود وچون فرزند آخر بود، حاجی هم خیلی به او وابستگی داشت. بچه تر که بود،پایه ی مدرسه نرفتن هایش پدرش بود. هروقت که می خواست مدرسه نرود، به مادرش نمی گفت. یک راست می رفت سراغ پدر. می دانست پدر به او نه نمی گوید. یک بار از مدرسه زنگ زدند: «دخترتون مریض شده. لطفا بیایین ببرینش.» حاجی خودش را سریع به مدرسه رساند. زینب را بغل کرد وزیر گوشش گفت: «من که می دونم مریض نیستی ومیخوای امتحان زنگ بعدت رو بپیچونی! اما اشکالی نداره!» بعد هم جلوی معلم ها جوری رفتار کرد که انگار واقعا دخترش مریض شده تا زینب کوچک نشود. مرخصی اش را گرفت و او را به خانه آورد. گاهی زینب از شدت وابستگی به حاجی، شب ها فقط روی دست پدرش خوابش می برد. ✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔@golzarkerman
🔷امام حسين عليه‌السلام: لَيستِ العِفّةُ بمانِعَةٍ رِزْقا، و لا الحِرصُ بجالِبٍ فَضْلاً، و إنَّ الرِّزقَ مَقْسومٌ و الأجَلَ مَحتومٌ، و اسْتِعمالُ الحِرصِ طَالبُ المَأْثَمِ 🔺نه عفّت و مناعت مانع روزى مى‌شود و نه حرص زدن روزى بيش‌تر مى‌آورد؛ زيرا روزى تقسيم شده و اجل حتمى است و حرص زدن طلب گناه است. ميزان‌الحكمه، جلد ۳، صفحه ۲۵ ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman