eitaa logo
گلزار شهدای کرمان
16.3هزار دنبال‌کننده
24.3هزار عکس
9.9هزار ویدیو
33 فایل
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🗣️ارتباط با ما: @golzar_admin 🔹تلگرام، اینستاگرام، ایتا، سروش، روبیکا و توییتر : @golzarkerman 🔹پیج روبینو https://rubika.ir/golzarkerman1 🔹ادمین مسابقه👇 @Ya_SAHEBALZAMAN_M
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃او در محل شرکت می‌کرد ودر صحنه حضوری فعال داشت به همراه دوستانش در تظاهرات شرکت میکرد. تا اینکه درخت🌱 انقلاب به ثمر نشست وجنگ تحمیلی آغاز شد. ایشان قبل از اینکه به جبهه برود عضو بود ودائم در پشت جبهه فعالیت می‌نمود. میل به 🌷 اورا به طرف جبهه کشاند وداوطلبانه به های حق علیه باطل شتافت. وسرانجام در مورخه 23 فروردین 1362 به فیض عظیم شهادت نائل آمد. 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
🕊 نماز اول وقت چڪشـے است بر سر نفـس از وقتش ڪه گذشت مـےشود . . . چڪشـے بر سر نماز . 🌷 🙏🏻 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#رهبر_انقلاب🌹 امروز بعد از آنی که بشریّت مکاتب گوناگون و نحله‌های فکری گوناگون و مسلکهای گوناگون
🌹: مادرى که جوان خودش را، عزیز خودش را، دسته‌ى گل خودش را هجده سال، بیست سال – کمتر، بیشتر – پرورش داده، با آن محبت💚مادرانه او را به ثمر رسانده، حالا او را به طرف میدان جنگ میفرستد، که معلوم نیست حتّى جسد🥀او هم برخواهد گشت یا نه. 🌷 این کجا، رفتن خود این جوان کجا؟ این جوان، با شور و هیجان جوانى، همراه با و روحیه‌ى انقلابیگرى، حرکت میکند و میرود. 💫کار این مادر، از کار آن جوان اگر بزرگتر نباشد، کوچکتر نیست. بعد هم که جسد او را برمیگردانند، افتخار میکند که بچه‌ى من شده. اینها چیز کمى است؟ این، حرکت زنانه، حرکت زینب‌گون در انقلاب ما بود. 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
یادی کنیم‌از 📜زندگینامه: 🍃هشتم بهمن 1341 در شهر ماهان از توابع شهرستان کرمان به دنیا آمد و پس از اخذ دیپلم درسال 1365 ازدواج و صاحب یک فرزند  پسر شد. وی به عنوان ستوان یکم ارتش در جبهه حضور یافت . 23 فروردین 1367 در مریوان توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به رسید و پیکر وی پس از 28 سال،شناسایی و پس از مراسم روز عرفه در به خاک سپرده شد. 🌷 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#خاکریز_دلنوشته_ها دل نوشته ای با سردار دلها ✍ سردار شجاع من که از همه دفاع می کردی و از خود گذش
نگـــ😍ـاهے از سر لطـف برمـاڪن... فـــداے خــاڪ مـزارت زنـدگ❤️ے وهستے مـا..🌷 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
💫بسم اللہ💫 ✅•|چلہ زیارت عاشورا در جوار مزار سردار دلها|• . 👈به نیت فرج و رفع بلا و مشکلات از جامعہ ✅بہ صورت مجازی(لایو) از صفحه سوم گلزار شهدای کرمان 👈حوالی ساعت۲۱👉 . صفحه سوم گلزار شهدا: @shohada_kerman.ir . #با_ما_همراه_باشید . 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهدا @golzar_shohaday_kerman
دامن شب ستاره باران است⭐️ جلوه‌ ای از خدا نمایان است✨ دختری آمـده که گیسـویـش🌈 شـرح کوثر و قدر قرآن است💚 (س)_مبارک💐 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت آقای محمّدرضا مهدی زاده 🔹صفحه ٩٢_٩٠ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
🦋 ((میدان مین)) بسیار تعجب کردم که محمد حسین چطور آن ها را دیده بود؟!! در حالی که وقتی من جلوتر از او می رفتم باید زودتر متوجه آن ها می شدم! 📼دوربین را دوباره به محمد حسین دادم که او نگاه کند،اما متوجه شدم که با اشاره سر می خواهد به من بفهماند که آن ها نزدیکمان هستند. برای چند لحظه، هر دو میخکوب شده بودیم!! خطر بزرگی از کنارمان گذشت. اگر فقط چند قدم جلو می رفتیم، قطعاً با برخورد می کردیم و آن وقت کارمان ساخته بود! برای دقایقی نفس هم نمی کشیدیم و اگر راه داشت، به قلب هم می گفتیم نتپد!🤭 پشت میدان نشستیم تا رفتند. دوتایی نفس عمیقی کشیدیم و خدا را شکر کردیم بعد هر دو با احتیاط راه افتادیم. من ام را زیر سیم خاردار گذاشتم و آن را بلند کردم و با کمک محمد حسین، دوتایی از زیر آن عبور کردیم و وارد # میدان_مین شدیم. در همین موقع چند نفر عراقی را دیدم که از تپه مقابل پایین آمده و به سمت ما می آیند. خیلی سریع روی زمین دراز کشیدیم. نگاهی به محمد حسین کردم. با حرکت سر و صورت گفتم گیر افتادیم.😰نمی دانستیم چه کار باید بکنیم؛غرق در چاره اندیشی بودم که دستی را مچ پاهایم احساس کردم. 😱 قلبم داشت از سینه بیرون می زد!! ابتدا گفتم شاید عراقی مچ پایم را گرفته است و می گوید تکان نخور که توی چنگ منی! 😖 همان طور که خوابیده بودم، برگشتم ونگاهش کردم؛ محمد حسین بود وبا دست به سمت راست اشاره کرد.. من که دنبال نجات از این مهلکه بودم، سریع منظورش را فهمیدم؛ آهسته بلند شدم و نیمه خیز و با احتیاط به سمت راست رفتیم و داخل شدیم. فکر کنم همان معبری بود که امیری در آن به رسید..؛ اما فعلا با شرایطی که ما داشتیم، معبر خوبی برای در امان ماندن بود. آن ها متوجه ما نشدند و ما آن شب توانستیم در آن مکان توقف کنیم. بعد از اینکه محمد حسین خوب را بررسی کرد🧐 وجوانب کار را سنجید، دوباره به طرف خطّ خودی راه افتادیم و خداروشکر بدون هیچ مشکلی به رسیدیم. آن قدر خسته بودیم که بلافاصله داخل رفتم و آماده خواب😴شدم،امّا دیدم محمد حسین خارج شد. تعجب کردم! این وقت شب کجا می خواهد برود؟ پشت سرش بیرون رفتم؛ دنبال آب می گشت تا بگیرد، می خواست نماز شبش را بخواند! من هنوز در فکر آن شب بودم وکارهایی که محمد حسین کرده بود... نماز خواندنش در محل شهادت امیری، پیدا کردن معبر، موفقیت آمیز بودن شناسایی در منطقه ای که بسیار حساس وخطرناک بود....... 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
گلزار شهدای کرمان
#سردار_بی_مرز 🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت #سردار_سلیمانی: من در آن لحظه آخر که #ش
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 ♦️به روایت 📝 روایتی از آخرین روز زندگی حاج قاسم 🔺پنج‌شنبه(۹۸/۱۰/۱۲) - دمشق ساعت ۷ صبح با خودرویی که دنبالم آمده عازم جلسه می‌شوم، هوا ابری است و نسیم سردی می‌وزد. ساعت ۷:۴۵ صبح به مکان جلسه رسیدم. مثل همه جلسات تمامی مسئولین گروه‌های مقاومت در سوریه حاضرند. ساعت ۸ صبح همه با هم صحبت می‌کنند... درب باز می‌شود و فرمانده بزرگ جبهه مقاومت وارد می‌شود. با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوالپرسی می‌کند دقایقی به گفتگوی خودمانی سپری می‌شود تا اینکه حاج‌قاسم جلسه را رسما آغاز می‌کند... هنوز در مقدمات بحث است که می‌گوید؛ همه بنویسن، هرچی می‌گم رو بنویسین! همیشه نکات را می‌نوشتیم ولی اینبار حاجی تاکید بر نوشتن کل مطالب داشت. گفت و گفت... از منشور پنج‌سال آینده... از برنامه تک‌تک گروه‌های مقاومت در پنج‌سال بعد... از شیوه تعامل با یکدیگر... از... کاغذها پر می‌شد و کاغذ بعدی... سابقه نداشت این حجم مطالب برای یک‌جلسه . آنهایی که با حاجی کار کردند می‌دانند که در وقت کار و جلسات بسیار جدی است و اجازه قطع‌کردن صحبت‌هایش را نمی‌دهد، اما پنجشنبه اینگونه نبود... بارها صحبتش قطع شد ولی با آرامش گفت؛ عجله نکنید، بگذارید حرف من تموم بشه... ساعت ۱۱:۴۰ ظهر زمان اذان ظهر رسید با دستور حاجی نماز و ناهار سریع انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد! ساعت ۳ عصر حدود هفت ساعت! حاجی هرآنچه در دل داشت را گفت و نوشتیم. پایان جلسه... مثل همه جلسات دورش را گرفتیم و صحبت‌کنان تا درب خروج همراهیش کردیم. خوردویی بیرون منتظر حاجی بود حاج‌قاسم عازم بیروت شد تا سیدحسن‌نصرالله را ببیند... ساعت حدود ۹ شب حاجی از بیروت به دمشق برگشته شخص همراه‌ش می‌گفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و خداحافظی کردند. حاجی اعلام کرد امشب عازم عراق است و هماهنگی کنند. سکوت شد... یکی گفت؛ حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نرین! حاج‌قاسم با لبخند گفت؛ می‌ترسید بشم! باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد _ که افتخاره، رفتن شما برای ما فاجعه‌ست! _ حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمرده‌شمرده گفت: میوه وقتی می‌رسه باغبان باید بچیندش، میوه رسیده اگر روی درخت بمونه پوسیده می‌شه و خودش میفته! بعد نگاهش رو بین افراد چرخاند و با انگشت👆 به بعضی‌ها اشاره کرد؛ اینم رسیده‌ست، اینم رسیده‌ست... ساعت ۱۲ شب هواپیما✈️ پرواز کرد ساعت ۲ صبح جمعه خبر حاجی رسید به اتاق استراحتش در دمشق رفتیم کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود. 📚راوی؛ ستاد لشکر فاطمیون 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
✍آیت‌ الله بهجت (ره) بلا، با صدقه رفع می‌شود؛ اگرچه محکمِ محکم شده باشد.✨ نه اینکه فقط روایت است که صدقه، دافع بلایااست؛ نخیر، درایات هم هست.🍃🍃 می‌دانیم که از لطف و احسان است که شارع فرموده: 🌹 «إِسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَة» (روزی را با صدقه نازل کنید).🌹 📚 گوهرهای حکیمانه، ص١٣٧ 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman
شهید #احمد_فتحی به عضویت سپاه پاسداران #انقلاب_اسلامی درآمد وعلیرغم بپیشنهاد برادران سپاه که به وجوداحمد در واحد فرهنگی و روابط عمومی احتیاج داشتند به واحد #عملیات رفت و تلاش زیادی نمود تا او را به جبهه هااعزام کنند حتی دراین مورد تهدید کرد که اگر مرا به جبهه اعزام نکنید از سپاه بیرون می روم.✨ بالاخره باسعی فراوان توانست با یکی از واحدهای سپاه به مهاباد برود. در نامه ای به برادرش علل ماندنش در مهاباد را چنین توصیف می کند ✏️ فکر نکنید که #محیط_جنگی و هیجانات خاص اینگونه محیط ها را به ماندن تشویق کرده یا اینکه در اثر زندگی #سپاهی این چنین شده ام ،نه در این جا به علت کمبود نفرات احتیاج شدیدی احساس می شود و از طرفی در کرمان نیازی به وجود من نیست و من دراینجا بهتر می توانم خدمت کنم.🌹 شهیداحمد مصداق کامل و بارز حدیث حضرت علی (ع) بود 🌿(زهاداللیل واسدالنهار) #شهید_احمد_فتحی #سالروز_شهادت 🔻کانال رسمی گلزار مطهر شهـدا @Golzar_Shohaday_Kerman