eitaa logo
گلزار شهدای کرمان
16.3هزار دنبال‌کننده
24.3هزار عکس
9.9هزار ویدیو
33 فایل
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🗣️ارتباط با ما: @golzar_admin 🔹تلگرام، اینستاگرام، ایتا، سروش، روبیکا و توییتر : @golzarkerman 🔹پیج روبینو https://rubika.ir/golzarkerman1 🔹ادمین مسابقه👇 @Ya_SAHEBALZAMAN_M
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️هنگامى‌كه نخستين وعده فرا رسد، گروهى از بندگان پيكارجوىِ خود را بر ضدّ شما بر مى‌انگيزيم تا [شما را سخت درهم كوبند حتّى براى به‌دست آوردن مجرمان]، درون خانه‌ها را جستجو كنند و اين وعده‌ایست قطعى. اسرا/۱۷ ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸کاش دلت برای ما تنگ بشه؛ مارو برگردونی پیش خودت ... ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
43.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥دوست داریم مثل حاج قاسم حامی کودکان فلسطینی باشیم 🔸 کاری از کارگروه کودک در گلزار شهدای یین المللی کرمان ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
💠مراسم تولد سردار شهید حجت الاسلام والمسلمین حاج محمد شیخ شعاعی 🔸زمان:دوشنبه هشتم آبان ماه ۱۴۰۲ ساعت ۱۶ عصر... ▪️مکان:گلزار شهدای بین المللی کرمان سر مزار مطهر شهید‌‌... ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
گلزار شهدای کرمان
📚 انتشار کتاب «دردانه ی کرمان» 🔷 خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 📌از شما همراهان عزیز و گرامی خ
📚 انتشار کتاب «دردانه ی کرمان» 🔷 خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 📌از شما همراهان عزیز و گرامی خواهشمندیم با ما همراه باشید ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
گلزار شهدای کرمان
📚 انتشار کتاب «دردانه ی کرمان» 🔷 خاطراتی از سردار شهید حسین بادپا 📌از شما همراهان عزیز و گرامی خ
« بِسمِ اللهِ الرحمنِ الرحیم » صلوات ‌‌و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «دردانه ی کرمان» 🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا 🔹فصل پنجم : روایات سوریه 🔸صفحه: ۲۸۶-۲۸۵-۲۸۴ 🔻ادامه قسمت: ۱۶۵ محل استقرار حاج حسین، تقریباً اتاق مابود. شب که خوابیدم، خواب دیدم که چای درست کرده ام. حاج حسین با عجله از در وارد شد. گفت «بیابریم. ». گفتم «کجا؟! من تازه چای درست کرده ام. بیا چای بخوریم؛ بعد می ریم. » گفت «نه! من عجله دارم ؛ باید زود برم. بچّه ها منتظرم هستن. تو نمی آیی ؟!». گفتم«نه! من تا چایم رو نخورم ،جایی نمی رم. ». حاج حسین گفت «من عجله دارم. پس من می رم. » رفت. جوراب هایش را فراموش کرده بود. فوری جوراب هایش را برداشتم و قایم کردم. حاج حسین رفت. دو دقیقه ای نشد که برگشت. گفت «جوراب هام کو؟!». گفتم « نمی دونم ». هر چی گشت ،پیدایشان نکرد. گفتم «پیدا نمی شه دیگه! پس بیا بشین چایت‌ رو‌ بخور. » با ناراحتی گفت «قسمت نیست که برم.» آمد؛ نشست و چایش را خورد. صبح‌ بیدار شدیم. آماده شده بودیم که برویم. به حاج حسین اطلاع دادند که جلسه دارد. حاج حسین گفت که «باید برم جلسه. ». فرصت نبود که خوابم را برایش بگویم. از آن طرف هم بین دفاع وطنی و بچّه های سوری که از بچّه های بهداری بودند و با ما کار می کردند، درگیری شده بود. دکتر به من گفت «بریم اون مسئله راحل کنیم. ». من رفتم شرق. توی جلسه، فرمانده ی ایرانی خواسته بود که منطقه ی مورک را که تازه آزاد شده بود، ببیند. حاج حسین، با حاج اصغر فلاح زاده و فرماندهان سوری رفته بود. تاشب، کارم طول کشید. حاج حسین هم ظاهراً تا شب تو محور بوده. زمانی که به محل شهادت حاج عبداللّه می رسد ،از تپه بالا می رود. همین که سرش را بالا می برد تا عرض ارادت بکند، یک تیر قناصه، سینه اش را هدف می گیرد. قسمت:۱۶۶ همرزم شهید :اصغر فلاح زاده در حال شناسایی منطقه ی مورک بودیم که یک نفر آمد و به ما گزارش داد که از طریق ترکیه، ۷دستگاه خودرو برای مسلحین دارو آورده و مسلحین می خواهند از ادلب و مورک و سلمیه عبور کنند و بروند به اهلش در حمص بفروشند. اگه شما به ما قول میدین که رانندگان این کامیون ها را اسیر نکنید، ما حاضریم زمان ورود این ها را بگیم و شما برید این کامیون ها را مصادره کنید. چون این گزارش را کسی می داد که برای خودمان کار می کرد و آدم تقریباً مطمئنی بود، قبول کردیم. بعد گفتیم «حالا این منطقه که باید دارو ها رو تحویل بگیریم ، کجاست؟». نشانی منطقه راداد. حاج حسین و چند نفر از بچه ها رفتند و با بیسیم به من اطلاع دادند که فلان جاست. پشت بیسیم گفتم «سریع برگردین. هیچ حقی برای این که جلو برین، ندارین. ». یکی از بچه های اطلاعات را هم دنبال شان فرستادم. حاج حسین پذیرفت و سریع برگشت. چون جای خیلی خطرناک و خلوتی بود و باغ های پسته ی زیادی اطرافش بود ،احتمال می دادم تله باشد و برای بچه ها مشکلی پیش بیاد. به کسی که خبر آورده بود ،گفتم «اصلاً این اقدام را نمی کنم. ». حاج حسین اصرار می کرد که این کار حتماً باید بشه. هی می گفت که «این ماشین ها خیلی ارزش دارند …این داروها نباید دست مسلحین بیفته …». گفتم «باشه. حالا که این همه اصرار می کنی، بریم من هم منطقه رو ببینم. ». وقتی رسیدیم ،به حاج حسین گفتم «نظر من ،همونیه که قبل از دیدن منطقه بهت گفته بودم. الآن هم می گم نه!». ادامه دارد … ✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔 @golzarkerman
💠امیرالمومنین علی علیه‌السلام: 🔺هر که به کردار عده‌ای راضی باشد، مانند کسی است که همراه آنان آن کار را انجام داده باشد! 📚نهج‌البلاغه، حکمت۱۵۴ ✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔@golzarkerman
📸 گزارش تصویری | از برگزاری همایش بین‌ المللی نظم جدید جهانی در گلزار شهدای کرمان باحضور دانش‌آموزان کشورهای ایران، فلسطین، عربستان، نیجریه، اندونزی و تاجیکستان. ♦️صبح روز یکشنبه ۷ آبان ماه تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان 🆔@golzarkerman