📸گزارش مصور از حال و هوای زائرین امروز گلزار مطهر شهدا
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
گلزار شهدای کرمان
📚 انتشار کتاب « عزیز زیبای من » ✍ کتاب «عزیزِ زیبای من» مستند روایی از روزهای پایانی زندگی شهید حاج
📚 انتشار کتاب « عزیز زیبای من »
✍ کتاب «عزیزِ زیبای من» مستند روایی از روزهای پایانی زندگی شهید حاج قاسم سلیمانی است.
📌از شما همراهان عزیز و گرامی خواهشمندیم با ما همراه باشید.
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman
گلزار شهدای کرمان
📚 انتشار کتاب « عزیز زیبای من » ✍ کتاب «عزیزِ زیبای من» مستند روایی از روزهای پایانی زندگی شهید حاج
« بِسمِ اللهِ الرحمنِ الرحیم »
صلوات و سلام خداوند بر ارواح طیبه ی شهیدان
📖روایت « عزیز زیبای من »
📚 کتاب «عزیزِ زیبای من» مستند روایی از روزهای پایانی زندگی شهید حاج قاسم سلیمانی است.
🔹فصل اول:
🔸صفحه:۳۳و۳۴
✍ راوی: خانواده محترم شهید سلیمانی
زینب ساک را باز کرد.
وسایلی را که فکر کرد ضروری است داخل یک کیف کوچیکتر گذاشت.
بعد هم رفت و دفتری را که حاجی همیشه در ان برایش می نوشت ،اورد وگذاشت توی کیف.
چشمش دنبال زینب دوید ودید که دارد دفتر را داخل کیف می گذارد:((ای زبل!از فرصت استفاده کردی؟!))
((چهار پنج صفحه بیشتر از این دفتر نمونده.توی این سفر این چند صفحه رو هم برام بنویسین وبیارین .))
حاجی به پیراهن و شلواری که پوشیده بود ،اشاره کرد وپرسید :((این لباسی که پوشیدم،خوبه؟))
((اره،چرا خوب نباشه؟!))حاجی اما با بی میلی گفت :((نه، این خوب نیست بذار برم عوض کنم یه لباس بهتر بپوشم.))
حاجی همیشه روی پوشش خیلی دقت داشت.
خیلی برایش مهم بود که مرتب و تمیز وخوشبو باشد.
دوست داشت ظاهرش در مقابل مردم اراسته و خوب باشد.
حتی جورابش را با پیراهنی که می پوشید،سِت می کرد. هیچ وقت نشده بود کسی ظاهری رنگ وارنگ و ناهمگون از حاجی دیده باشد.
همیشه مرتب واراسته بود.
عاشق رنگ سُرمه ای بود وهمان اندازه که رنگ سُرمه ای را دوست داشت ،از رنگ مشکی بَدَش می امد.
کافی بود یکی از بچه ها مشکی بپوشد ،سریع صدایش در می امد که:((تو چرا از الان به عزای من نشستی ؟!))
خودش هم بعد از فوتِ پدرش یک هفته بیشتر مشکی نپوشید.
لباس مشکی ایش را دراورد و سُرمه ای پوشید.
آن روز بیشتر از همیشه روی لباسش حساس شده بود
چند بار لباسش را عوض کرد ؛تا جایی که صدای زینب را دراورد ؛((حالا چه فرقی می کنه چه بپوشین ؟!مهم اینه که راحت باشین.))
((نه،فرق می کنه.میخوام این سفر را خوب و خوشتیپ برم.))
((شما همیشه خوشتیپی!))چند بار رفت وآمد ولباسش را عوض کرد ،هر بار هم می گفت :((بابا،ازَم عکس بگیر.))
((برای چی ؟!))
((میخوام خودم رو ببینم چه شکلی شده ام.)) بین انتخاب دوتا لباسی که از بین همه لباس ها پسندیده بود،تردید داشت و نمی دانست کدام را انتخاب کند.
هر کدام را جدا جدا پوشید.
زینب هم از او عکس گرفت ونشانش داد.
ادامه دارد...
✅تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔@golzarkerman
May 11
🔹️ امام حسن عسکری علیه السلام:
فروتنی نعمتی است که به آن حسادت نمی شود.
#امام_حسن_عسکری
✅ تنها کانال رسمی گلزار شهدای کرمان
🆔 @golzarkerman