eitaa logo
گلزار شهدا
5.8هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱ڪاش ... خنثےڪردنِ‌نفس‌راهم... یادمـان‌مےدادیـد:)″ مےگوینــد⇓ ✨آنجاڪہ‌نفس‌مغلوب‌باشد عاشق‌می‌شویم ...❤️ عاشق‌ڪہ‌شدی‌شھیدمیشوی... 🕊️ 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
🌷عملیات بیت المقدس بود. گردان ما قرار بود در منطقه فکه، یک عملیات ایذایی انجام بدهد و باعث انحراف نظر دشمن از سمت خرمشهر شود. نزدیک طلوع فجر بود که به منطقه مورد نظر رسیدیم و عملیات شروع شد و تا روز بعد ادامه یافت. نکته ای که بیش از آتش سهمگین دشمن بچه ها را از پا انداخته بود، گرما بود و تشنگی... آن هم در منطقه ای پوشیده از رمل که حتی سایه خاری هم وجود نداشت . در آن جهنم که آتش دشمن و شعله های سوزان خورشید به تمام وجود ما احاطه داشت، هر قطره آب خود مرواریدی قیمتی بود. در اوج درگیری با بعثیون حاج کرامت را دیدم، با لبهای خشکیده اش در بین اسرای عراقی که گوشه ای جمع کرده بودیم و آنها هم از تشنگی در امان نمانده بودند، می گشت و می گفت: « من هو عطشان، من هو عطشان!» به این ترتیب جیره ناچیز آب خود را هم با لب های خشکیده دشمنی که تا ساعتی پیش او را آماج تیر ها کرده بود تقسیم می کرد. شهید حاج کرامت الله عزیزپور 🌷🍃🌷 کانال گلزار شهدا: http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
به‌دخترش‌میگفت:وقتی‌گره‌هاے بزرگ‌به‌کارتون‌افتاداز خانم‌فاطِمه زهرا{س}کمک‌بخواید،گره‌هاےکوچک روهم‌ازشهدابخوایدبراتون‌بازکنند.. 🕊 🔹🔹🔹🔹🔹 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
💫یادی از سردار شهید عبدالقادر سلیمانی 💫 🌷یتیمی خیلی سخت بود حتی براي عبدالقادر که پسري قلدر بود. گاه و بی گاه می دیدم دور از ما، از فشارهایی که تحمل میکند اشک می ریزد. هر وقت درد یتیمی بر شانه هایم سنگینی می کرد سر به شانه عبدالقادر می گذاشتم و اشک می ریختم تا آرام شوم. از 8 سالگی نان آور خانه بود. اوایل در یک کافه کار می کرد، کم کم شد یکی از بهترین سرآشپزهای آباده. بعد هم برای کار به بندرعباس رفت. یادم است، اولین بار که از بندرعباس برگشت براي همه سوغاتی آورده بود حتی براي همسایه ها. بعد از آن هم همیشه دست پر بر میگشت و کیفش پر از سوغاتی بود. نمیدانم از کجا میدانست ما به چه نیاز داریم، چون سوغاتی هایش همان نیازهای ما بود. اولین سوغاتش براي من خیلی جالب و به یاد ماندنی بود؛ یک چادر نماز! تازه به سن تکلیف رسیده بودم و این بهترین هدیه براي تشویق من به عبادت و نماز بود. خودش هم با مهربانی نماز خواندن را به من آموزش داد. من می خواندم و او غلط هایم را می گرفت. 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
💌 | 🌟ما ترس از شهادت نداریم و این تنها آرزوى ماست در این جبهه ها خداوند را مشاهده مى ڪنیم ڪه چگونه ملتمسانه به ڪمک رزمندگان اسلام مى شتابد و آنها را نصرت مى دهد. این امت باید بداند از بزرگترین خطراتى ڪه انقلاب را تهدید مى ڪند، آفت نفوذ خطوط انحرافى در خط اصلى انقلاب یعنى همانا خط امام است؛ پس خط امام را دنبال ڪنید و امام را تنها نگذارید ڪه نمى گذارید. شما امت مسلمان ایران در تاریخ جهان نمونه هستید. اگر توانستید جنازہ ام را به دست بیاورید آن را روی مین هــای دشمن بیندازید تا حداقل جنازہ ی من ڪمڪی به حاڪمیت اسلام ڪردہ باشد.... 📚منبع: فرازی از وصیت نامه شهید محسن وزوایی فاتح بازی دراز 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
* (ﻋﺞ ) و 🌷🌹🌷🌹 حضـرت رسـول (ص) : قـرض بگــیرید و قربانی کنیــد ؛ زیرا آن قرضی است ادا شدنى اســت ( این‌ قرض را خـداوند سبحــان ادا مى ‌کند)  🌷🏴🌹🏴🌷 ﻃﺒﻖ ﻗﺮاﺭ ﻣﺎﻫﺎﻧﻪ, به عنایـت حضـرت زهــرا (س) ، و ذبــح گوسفــند، جهت رفــع بلا و بیمارے و ﺗﻌﺠﻴــﻞ ﺩﺭ منجے موعــود، در روز عید فطر، اول ماه شوال ﺗﻮﺳــﻄ ﺧﺎﺩﻣﻴﻦ شهــدا انجام مےپذیرد. ✋✋ شمــا هم مےتوانید در این امر خــیر سهیم باشیـــد 👇◾️👇 ﺷﻤــﺎﺭﻩ ﻛﺎﺭﺕ ﺟــﻬﺖ ﻭاﺭﻳﺰ ﻛﻤــﻚ ﻫﺎ: ۶۳۶۲۱۴۱۱۱۸۰۵۹۰۷۱ بانك آينده بــنام محمد پولادي 🔺▫️🔺▫️ *هییت شهداے گمنام شـــیراز* 🌹🌷🌹🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌙 🗓 🌹 محمد ابراهیمی 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
⛅صبــح را باید از چشمان تــو خواند 🌱وقتی آفاق نگاهت تا دور دست ها مرا به آتش می کشد ✨و تــو خورشیدوار فاتح صبــح جانم می شوی ...✨ 🕊️ 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷 @golzarshohadashiraz
✨شنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۷ از مدرسه آمد.پس از ناهار گفت:مامان میتونم تو بغلت بخوام. پدر تازه از سر کار به خانه آمد.راضیه چادر گل گلی اش را پوشید و توی سالن ایستاد و بلند گفت:کیا حسینیه ای هستن؟ پدرش گفت:بابا راضیه تو چرا انقدر امروز قشنگ شدی؟ آن شب همه به علتی نمیتوانستند به هیئت بروند به جز راضیه که آماده شد و رفت حسینه. 📞 تلفن خانه به صدا در آمد.همسرم گوشی را برداشت و گفت:نَه دخترم سالم بود،مشکلی نداشت. با استرس پرسیدم:چی شده؟نکنه تصادف کرده به درب حسینه که رسیدم سیل جمعیت درحال خارج شدن بودن.حسینه پر از دود بود و خون. میگفتند از خانم ها فقط ۱ نفر شهید شده که آن هم از بچه های کادر انتظامات است.ذهنم به ۱۹ روز قبل زمانی که راضیه از مشهد آمده بود افتاد که گفت: *مامان میخواستم برا خودم کفنی بخرم دوستم نذاشت و گفت از کربلا بخرم.* ساعت ۱۱ بود که مرضیه دخترم زنگ زد و گفت راضیه در بیمارستان نمازی است. 😥۱۸ روز در کما بود. با سینه‌ای خرد و پهلویی پاره شده و ۱۸ روز خس خس نفسهای دردناک شهید شد .... 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
(سادات و عام) 🔹🔹🔹🔹🔹 جمع آوری فطریه و توزیع بین نیازمندان 🔹🔹🔹🔹🔹 بزرگوار لطفا پس از واریز مبلغ را به شماره همراه زیر اعلام کنند: *۰۹۰۲۹۳۴۸۹۸۸* واریز فطریه: از شب عید فطر تا اذان ظهر روز عید ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️ شماره کارت‌جهت واریز مبالغ: 6037997950252222 بانک ملی . بنام مرکز نیکوکاری شهدای گمنام* 🔺🔺🔺🔺🔺 شهدای_گمنام شیراز http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فکرشو بکن؛ موهات بور باشه و چشمات آبی، وضعیت مالی خوبی داشته باشی ۱۶ سالگی بری آمریکا، تو دو تا از بهترین دانشگاه های آمریکا تحصیل کنی، با یه دختر لبنانی ازدواج کنی همه چیز برات مهیا باشه، بعد پاشی بیای ایران، با رفیق بشی و باهاش راه بیفتی دنبال مستندسازی، چند سال بعد که تو بوسنی جنگ میشه، دوربینت رو برداری و بری وسط میدون تا حقیقت رو به همه نشون بدی. یه فیلم سینمایی بسازی که ده‌ها مقاله در موردش بنویسن و بشه جزو ۱۰۰ فیلم برتر جهان در هالیوود با موضوع حضرت عیسی. ایده‌ی تشکیل شبکه افق و جشنواره‌ عمار رو بدی. صدها شاگرد رسانه‌ای قوی تربیت کنی. کنفرانس 'افق‌نو' رو تشکیل بدی و صدها نفر فیلسوف و اندیشمند و دانشمند و آدم حسابی از سراسر جهان جمع کنی و انقلاب اسلامی رو بهشون معرفی کنی. تحریمت بکنند ولی فایده نداشته باشه، بعد مجبور بشن ترور بیولوژیکیت کنند. تو تموم این سالها برای آزادی قدس شریف مبارزه کنی، و بالاخره تو روز قدس پرواز کنی، این زندگی زیبا نیست!!؟؟ 🍃🌷🌱🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💫یادی از سردار شهید عبدالقادر سلیمانی 💫 🌷از قبل انقلاب عبدالقادر سرآشپز بیمارستان مصدق بندرعباس بود. آنقدر دستپختش خوب بود که هر وقت مهمان خارجی برای بیمارستان می آمد، رئیس بیمارستان به جای سفارش غذا به رستوران ها، به عبدالقادر سفارش غذا می داد. اوایل انقلاب بود. عکسی در اتاقش دیدم. کنار یک ماکت تانک ایستاده اسلحه به دست گرفته و عکس گرفته بود. گفتم: چرا با این ماکت تانک عکس گرفتی؟ خندید و گفت: آخه دوست دارم به جنگ برم و بشم راننده تانک! حرفهایش عجیب بود، چون هنوز جنگی شروع نشده و عبدالقادر، سرآشپز یک بیمارستان، نیروی نظامی نبود که بخواهد به جنگ برود. اما تقدیر چیز دیگری بود. شاید خودش هم نمی دانست، این سر آشپز بی نظیر، قرار است یکی از شجاعترین فرمانده گردان های استان فارس باشد! 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🤲 نجوای عاشقانه شهید محمدباقر سحری ✍️پروردگارا! از درگاه رفیعت عاجزانه می خواهم که به لطف و کرم و بزرگواری خویش با این بنده حقیر و کمتر از هیچ ، معامله نمایی و نه به عدالت خویش. 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
* (ﻋﺞ ) و 🌷🌹🌷🌹 حضـرت رسـول (ص) : قـرض بگــیرید و قربانی کنیــد ؛ زیرا آن قرضی است ادا شدنى اســت ( این‌ قرض را خـداوند سبحــان ادا مى ‌کند)  🌷🏴🌹🏴🌷 ﻃﺒﻖ ﻗﺮاﺭ ﻣﺎﻫﺎﻧﻪ, به عنایـت حضـرت زهــرا (س) ، و ذبــح گوسفــند، جهت رفــع بلا و بیمارے و ﺗﻌﺠﻴــﻞ ﺩﺭ منجے موعــود، در روز عید فطر، اول ماه شوال ﺗﻮﺳــﻄ ﺧﺎﺩﻣﻴﻦ شهــدا انجام مےپذیرد. ✋✋ شمــا هم مےتوانید در این امر خــیر سهیم باشیـــد 👇◾️👇 ﺷﻤــﺎﺭﻩ ﻛﺎﺭﺕ ﺟــﻬﺖ ﻭاﺭﻳﺰ ﻛﻤــﻚ ﻫﺎ: ۶۳۶۲۱۴۱۱۱۸۰۵۹۰۷۱ بانك آينده بــنام محمد پولادي 🔺▫️🔺▫️ *هییت شهداے گمنام شـــیراز* 🌹🌷🌹🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌙 🗓 🌹 حاج مهدی زارع 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
برای شدن🕊️ هنر لازم است؛ هنرِ رد شدن از سیم‌خاردار نفس هنرِ تهذیب هنرِ به خدا رسیدن تا هنرمند نشی، شهید نمیشی!🥀🕊️ 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
🔰 | 🔻امام خامنه‌ای: به نظر من، مرحوم مطهری قوی‌ترین ایدئولوگ ما بود. -  من خودم را شاگرد آقای مطهری می‌دانم. -  هم عارف بود و هم اهل تهجد و اهل ذکر و یاد و گریه و دعا. -  من به حال آقای مطهری غبطه می‌خورم. - این لطفی که خداوند در حق ایشان کرد؛ واقعا چیز عجیبی است. - جامعه‌ ما و انقلاب ما بر اساس همان پایه‌هایی بنا شده که در معرفی شهید مطهری از اسلام دیده می‌شود و فهمیده می‌شد. - امروز آنی که پاسخ به سؤالات ماها را می‌دهد کتاب‌های شهید مطهری است. -  آثار آن بزرگوار، مثل یاد او زنده است. کتاب‌هاى شهید مطهرى‌، قابل مردن و قابل تمام شدن نیست. 💠۱۲ اردیبهشت ماه سالروز شهادت استاد شهید مطهری و روز معلم گرامی باد. 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * * ⁦✔️⁩به روایت کاظم زارعی برادر شهید گوشه‌ی حیاط نشسته بودم انگشت هایم دانه‌های تسبیح را رد می کرد.زل زده بودم به گلهای باغچه که با بخار یک استکان چای به خود آمدم. حاج خانوم بود گفتم: دلم گرفته کاش میشد می زدیم بیرون. هنوز جایی را نخورده بودم که در حیاط را زدند. برادرم محمدحسن بود خوشحال را قبراق. گفتم :چه خبر سرحالی!؟ طوری شده؟ گفت :چرا خوشحال نباشم حاج مهدی زنگ زده. از ته دل خندیدم و گفتم :خوب؟ _خب به جمالت فردا میاد شیراز. انگشت تکان داد و گفت: بیرون نرید ها چشم و دست به آسمان بود. سر را که پایین آوردم نوشته های کاشی بالای سر در هال پیش چشمم بود. خواندم لاحول ولا قوة الا بالله این جمله چه ربطی به آمدن حاجی داشت؟! خود به خود این بیت روی زبانم جاری شد. باز آی کز فراق تو چشم امیدوار چون گوش روزه دار به الله اکبر است نمی‌دانستم فردا کجا به استقبال حاجی بروم اما حتم داشتم که بیش از یکی دو روز نمی ماند و سعی می کند که حتماً به همه اقوام سر بزند و بالاخره نوبت ما هم خواهد رسید.. صبح که شد بچه ها شروع کردن به آب و جارو کردن حیاط خانه و کوچه. منم تلفن را برداشتم و چند جا زنگ زدم تا سراغش را بگیرم دم غروب بود که آمد. با دیدن از سرشار از شادی شدیم. تلالو و خاصی در پیشانیش موج می زد که همه را متوجه او کرده بود.اشک در چشمانم حلقه زده بود. تا لحظاتی نمی‌دانستم چه بگویم. قیافه اش تغییر کرده و شکسته شده بود. اما جذبه ای توی چهره اش بود که آدم را مجبور می کرد چشم از او بر ندارد. گفتم: چرا اینجور شدی؟به نظرم خیلی از خودت کار میکشی حالا که اومدی چند روز بمون. نکنه بی خبر قالمون بزاری و سر از جبهه در بیاری؟!» خانمش گفت: حاجی فوقش بتونه چند روزی دوری بسیجی هاشو تحمل کنه. بعدش هر چی بگین گوشش بدهکار نیست. حاجی که انگار کلمه بسیجی ها او را به دنیای دیگری کشانده بود آهی کشید و نگاه عمیقی به من کرد و لبخند کوتاهی زد و گفت: این سین جیم ها تمامی نداره؟! کی نوبت چای و میوه میرسه؟ همه زدن زیر خنده. دارد.... •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
💫یادی از سردار شهید عبدالقادر سلیمانی 💫 🌷منطقه بودم. خواب برادرم عطاء الله را دیدم. کنارم نشسته و با هم به یک تصویر کعبه نگاه می کردیم. گفتم: عطا یعنی میشه یه روز ما هم بریم مکه! عطا گفت: کاکا من دارم می رم مکه، عبدالقادر هم قبول کرده با من همسفر بشه، تو هم میاي با ما بریم؟ گفتم: نه کاکا، من زن و بچه دارم، هزارتا گرفتاري دارم، نمی توانم با شما بیام. دستم را کشید دنبال خودش و گفت: بیا تا بریم! من هم مقاومت می کردم و می گفتم: نمی آم. از خواب پریدم. دلم شورش را می زد. صبح رفتم بهبهان، از مخابرات تماس گرفتم خسروشیرین. در کمال حیرت، خبردار شدم که مدتی است عطا شهید شده و چند روزي از مراسم تدفینش میگذرد. عبدالقادر خیلی پسرعمویش، عطاء را دوست داشت، خون ریخته شده عطا، خون عبدالقادر را به جوش آورد و مسیر زندگی او را عوض کرد 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
از جنس مردم ... 🌷 ڪــمــال شــده بــود مــســئول تــســویــه آمــوزش و پــرورش فــارس از عــنــاصــر طــاغــوتــے یــا بــه عــبــارتــے مــســئول بــازســازے نــیــروے انــســانــے. خــوشــحــال بــودم ڪــه بــرادر مــن هم ســمــتــے گــرفــتــه،یــڪ روز رفــتــم اداره امــوزش و پــرورش،بــبــیــنــم كمــال ڪــجـاســت و چــه ڪــار مــے ڪــنــد. از در اداره آمــوزشـے پــرورش ڪــه وارد شــدم،دیــدم پــشــت در،یــڪ مــیــز گــذاشــتــه انــد و كمــال نــشــســتــه پــشــت مــیــز؛ بــا تــعـجــب و ڪــمــے نــاراحــتــے گــفــتــم:آقــا كمــال،مــگــه شــمــا نــگــهبـانـیــن ڪــه ایــن جــا نــشــســتــیــن! خــنــدیــد و گــفــت:نــه داداش،خــودم گـفــتــم مــیــزم را ایــن جــا بــگــذارن تــا بــیــن مـن و مـراجـعــه ڪــنــنــد هیـچ فــاصـلـه اے نــبــاشــد! 🍃🌷🍃🌷 کانال گلزار شهدا: http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید