فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حکایات تکان دهنده از شهدا
پوتینی که روی مین نرفت💔
🎙#استاد_عالی
🌱🌷🌱🌷
نشردهید
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
انعکاس گسترده برنامه حنابندان شهدایی و عقد زوج جوان در رسانه های مختلف
⬇️⬇️⬇️⬇️
ایسنا
https://www.isna.ir/photo/1401121813241/%D9%BE%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%AF-%D8%A2%D8%B3%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%B1-%D8%B4%D9%87%D8%AF%D8%A7%DB%8C-%DA%AF%D9%85%D9%86%D8%A7%D9%85-%D8%B4%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%B2
مشرق نیوز
https://www.mashreghnews.ir/photo/1472129/%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D8%AD%D9%86%D8%A7%D8%A8%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%B1-%D8%B4%D9%87%D8%AF%D8%A7
صاحب خبران
https://sahebkhabar.ir/news/59155244/%D8%AD%D9%86%D8%A7%D8%A8%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%B1-%D8%B4%D9%87%D8%AF%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%B2
قطره
https://www.ghatreh.com/news/nn14011212116783597568/%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D9%85%D8%AF%D8%A7%D8%AD-%D8%AD%D9%86%D8%A7%D8%A8%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D9%87%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%B1-%D8%B4%D9%87%D8%AF%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%B2
دفاع پرس
https://defapress.ir/fa/news/577853/%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%AC-%D8%B2%D9%88%D8%AC-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%B4%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%DA%AF%D9%84%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D8%B4%D9%87%D8%AF%D8%A7
شبستان:
http://www.shabestan.ir/detail/News/1256816
تابناک:
https://www.tabnak.ir/fa/news/1167209/%D9%BE%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%AF-%D8%A2%D8%B3%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%B1-%D8%B4%D9%87%D8%AF%D8%A7%DB%8C-%DA%AF%D9%85%D9%86%D8%A7%D9%85-%D8%B4%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%B2
فارس
https://www.farsnews.ir/photo/14011218000656/
⭐️یادی از سردار شهید حاج مهدی زارع⭐️
🇮🇷مدت زيادي بود كه حاج مهدي را نديده بودم. همراه يكي از دوستان براي ديدار ايشان، به مقر تیپ و چادر ايشان رفتيم. وقت نماز ظهر بود كه حاج مهدي با چند نفر از فرمانده هان لشكر وارد چادر شدند. بلافاصله، بعد از نماز، ناهار آوردند. خود حاج مهدي سفره را پهن كرد، غذا ها را چيد، بعد از غذا هم سفره را جمع كرد.
آن روز حاجي شهردار سنگر بود. بعد از ناهار همگي براي جلسه به ستاد لشكر برگشتند. دوستم به من گفت: « اين همه راه آمديم، برادرت را هم نديدي!»
خنده ام گرفته بود. گفتم: همان رزمنده اي كه كار هاي سفره را مي كرد، برادرم بود. باورش نمي شد، مي گفت: « مگر مي شود يك فرمانده تيپ شخصاً غذا آمده كند و كارهاي معمولي انجام دهد.»
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌹تولد بزرگ مرد تاریخ و مالکِ اشترِ علیِ زمان مبارک🌹
🔰وقتی به امیرالمؤمنین علیه السلام خبر شهادت مالک رسید فرمودند:
مالک! چه مالکی؟ به خدا اگر کوه بود، کوهی بود یگانه و اگر سنگ بود، سنگی سخت و محکم بود، که هیچ رونده ای به اوج او نمیرسید و هیچ پرنده ای بر فراز آن پرواز نمیکرد!
(حکمت ۴۴٣ نهج البلاغه)
🎊سردار دلمان تنگ شده برایت ...
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌹 #مراسم *میهمانی لاله های زهرایی* 🌹
💢و گرامیداشت شهیدان محمد جواد ، محمد حسن، محمد محسن روزیطلب
💢 #باروایتگری : حاج محمد حسین روزیطلب(برادر بزرگوار شهیدان)🌹
💢 #ومداحی حاج سید عباس انجوی
#مکان : ◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام
#زمان : ◀️ پنجشنبه ۲۵اسفند/ از ساعت ۱۶.۳۰
🔺🔺🔺🔺🔺
#هییت_شهدای_گمنام_شیراز
🔺🔺🔺
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
مبلغ باشید
May 11
🌷🕊🍃
گفتم: آدم ها چند دسته اند؟!
گفت : دو دسته
یا می میرند، یا
شهید می شوند...
.
#شهادت🌷
#صبح_وعاقبتمون_شهدایی 🕊
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔹ماه رمضان بود. ابراهیم از جبهه برای مرخصی به ابرقو آمده بود. از اتفاق دچار بیماری سختی شدی. به حدی که در بستر افتاد و از درد به خود می پیچید. همه ناراحت بودیم. به خصوص وقتی که از درد ناله می کرد و می گفت: خدایا، این انصاف نیست که من از بیماری بمیرم، من باید به جبهه بروم و آنجا شهید شوم!
با گریه می گفت خود امام حسین باید مرا شفا بدهد تا به جبهه بروم، جان خودم را فدای اسلام کنم و شهید شوم!
شب با همین درد به خواب رفت. نیمه شب با گریه بیدار شد. همه از صدای گریه ابراهیم بیدار شدند. گفتیم چی شده؟
گفت خواب عمو حسین را دیدم که با تن بی سر به سمت من می آمد!
عموی ابراهیم پیش از این شهید شده بود.
صبح وسایلش را جمع کرد تا به جبهه برود. پدر مادر مانع شدند. گفتند تو بیمار هستی. خیلی جدی گفت: امام حسین بیماری من را شفا داد، به خاطر قولی که به آقا امام حسین دادم می خواهم همین امروز به جبهه بروم و در عملیات پیش رو شرکت کنم!
راوی خواهر شهید
🍃🌷🍃
#سردار شهید ابراهیم موحدی
#شهدای_فارس
⬇️⬇️نشردهید⬇️⬇️
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
1_2790911640.mp3
11.63M
☘داستان روزانه هر روز یک قسمت🌸
مجموعه صوتی " نیمه پنهان ماه"
(روایتی از زندگی شهدا به زبان #همسران_شهدا)
✅ کتاب صوتی " #نیمه_پنهان_ماه "
قسمت3️⃣2️⃣ #شهید_حسین_خلعتبری
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 اولین غواص ...
روایت غواصی که همه زندگیش را فدا کرد
🎥 حجتالاسلام حسین جوشقانیان
#روایتگری
🌷🍃🌷🍃
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
⭐یادی از سردار شهید حاج مهدی زارع⭐
🌹حاج مهدی فرمانده یکی از سه تیپ لشکر فجر بود و چهارگردان رزمی زیر نظرش بود، اما درخواست داشت تا مقام پائین تری داشته باشد. بالاخره هم رضایت را گرفت و شد فرمانده گردان، گردانی که خودش اسمش را گذاشت، گردان امام حسین(ع).
به اتفاق حاج مهدي در خيابان قدم مي زديم. در بين راه برايم درد دل مي كرد. مي گفت: « مسئوليت من تغيير كرده، از فرمانده تيپ به فرمانده گردان امام حسين(ع).»
مكث كرد با رضايت از اين تغيير ادامه داد: « اگر همين را هم مسئوليت مي دانستم قبول نمي كردم. چرا كه من دنبال انجام وظيفه هستم و از خدا توفيق خدمت بيشتر به انقلاب را مي خواهم. خدا شاهد است كه من راضي نيستم جايي اسم و نام و نشاني از من باشد. خدا كه خود شاهد خدمات ناچيز ماست، پس چه ضرورتي دارد كه ديگران در جريان باشند. من براي كسب رياست و مقام هيچ تلاشي نكرده و نخواهم كرد. اما شانه هايم را براي پذيرش مسئوليت و اداي تكليف به اسلام آماده كرده ام.»
🌹🍃🌹🍃
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
#ﻣﻨﺎﺟﺎﺕ ﺷﻬﺪا🌹
🌷ماه شعبان بود. به اتفاق حاج مجید سپاسی برای جا به جا کردن فرمانده خط، به جزیره رفتیم. قرار بود حسن حق نگهدار را با مسلم شیر افکن با هم عوض کنیم.
سنگر فرمانده خط یک سنگر بتونی بود که دیواره ورودی را رنگ سفید زده و بالای آن این بیت از سعدی نوشته شده بود:
چون دلارام میزند شمشیر
سر ببازیم و رخ نگردانیم
شب را چهار نفری در همان سنگر بودیم، به حرف و شوخی گذشت و همه به خواب رفتیم. نیمه شب بود که از صدای مناجات و هق هق گریه بیدار شدم. حسن بود که گوشه ای نشسته بود و آرام برای خودش مناجات شعبانیه می خواند.
کم کم ما سه نفر هم وضو گرفتیم و کنارش نشستیم و قرعه به نام من افتاد که مناجات را بخوانم.
شروع کردم به خواندن و همراه با خواندن من مجید، حسن و مسلم اشک می ریختند تا رسیدم به این فراز دعا...
إِلَهِي إِنْ أَخَذْتَنِي بِجُرْمِي أَخَذْتُكَ بِعَفْوِكَ وَ إِنْ أَخَذْتَنِي بِذُنُوبِي أَخَذْتُكَ بِمَغْفِرَتِكَ وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِي النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّي أُحِبُّكَ...
[...خدايا اگر مرا بر جُرمم بگيرى، من نيز تو را به عفوت بگيرم، و اگر به گناهانم بنگرى، جز به آمرزشت ننگرم، و اگر مرا به قهرت وارد دوزخ كنى، به اهل آن می گویم كه تو را دوست دارم.]
ناگهان صدای زجه مجید بلند شد. آنقدر گریه کرد که بی حال روی زمین افتاد، هیچ وقت چنین حالتی و گریه ای از مجید ندیده بودم. از گریه مجید آه حسن هم بلند شد و دنبالش مسلم و هر سه روی زمین افتادند و اشک می ریختند. آن شب آن قدر اشک ریختند که هیچ وقت فراموش نمی کنم. مجید با همان حالش می گفت، این فراز دعا من را آتش می زند خدایا اگر مرا وارد دوزخ كنى، به اهل آن می گویم كه تو را دوست دارم...
🌷🌿🌷🌿🌷
ﻫﺪﻳﻪ #شهیدان حاج مجید سپاسی،
حسن حق نگهدار و مسلم شیرافکن ﺻﻠﻮاﺕ
#شهدای_فارس
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75