eitaa logo
گلزار شهدا
5.8هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
؟ ══🍃💚🍃══════ مجتبی سرراه یه جعبه شیرینی خرید به مامان خودشم زنگ زد بیان خونه مامانم مامانا چقدر خوشحال شدن مادرجون(مامان آقاسید):رقیه جان دخترم چندوقته مامان شدی؟ -دکتر گفت یه ماهه مادرجون یک ماه و هفت روز دیگه هم باید برم معاینه سلامت بچه مادرجون :آره حتما برو عزیزم وای ما ماجرایی داشتیم چه خونه چه تو کانون تا میومدم یه چیز بردارم سید نمیذاشت بارداری شیرین ترین دوره زندگی یه خانمه خدارو شاکرم که همسرم عالیه توراه دکتر بودیم بعداز معاینه سلامت بچه ها تایید شد آره بچه ها امروز تو ۶۹روز بارداریم متوجه شدیم من دوقلو حامله ام 😍😍 دوتا دوردونه فسقلی واااای خدایا شکرت سید:خانم چرا زحمت کشیدی من چای میرختم برای هردومون -دیگه چی من بشینم شما چای بریزیم سیدجان دلم یه چیزی میخاد سید-چی خانمم 😍😍 -الان تقریبا ۱۱ماهه نرفتیم معراج الشهدا میشه فردا مارو ببری سید:بله خانمم اتفاقا فردا دعای کمیل هم هست راستی رقیه بانو محرم هئیت کجا بریم؟ -هئیت خودمون آقای حسینی 😂😂 سید:چی گفتی؟😡😡 -شوخی کردم سید:بیخود کردی دفعه آخرت باشه فهمیدی -بله 😢😢😢😭😭😭 دیروز رفتیم سونوگرافی مشخص شد بچه ها یه دختر یه پسرن 👧👶 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ بانو............ش ══🍃💚🍃═════ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌷 🌺ابراهیم می گفت: اگه جایی بمانی که ⇜دست احدی بهت نرسه ⇜کسی تو رو 🌾خودت باشی و آقا، هم بیاد سرتو روی دامن بگیره این 🔸تو پلاکت را دادی که گمنام شوی 🔹من دویدم که نامدار شوم 🌾حالا من مانده ام زیر خروارها فراموشی و نام_تو در دل تمام انسان‌ها j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
🌷با زیر بغل از پله های اداره کل آموزش و پرورش بالا و پایین می رفت. آمدم جلو و سلام کردم. گفتم: آقا ابرام چی شده؟ اگه کاری داری بگو من انجام میدم. 🌷گفت: نه، کار خودمه. بعد به چند اتاق رفت و امضاء گرفت. کارش تمام شد. می خواست از ساختمان خارج شود؛ پرسیدم: این برگه چی بود. چرا اینقد خودت رو کردی؟! 🌷گفت ی بنده خدا دوسال معلم بوده اما هنوز مشکل داره کار او را انجام دادم. پرسیدم از بچه های جبهه است؟ گفت فکر نمی کنم اما از من خواست براش این کارو انجام بدم.من هم دیدم این کار از من ساخته است برای همین امدم. 🌷بعد ادامه داد آدم که می تواند باید برای بنده های خدا انجام دهد. مخصوصا این مردم خوبی که داریم. هرکاری که از ما ساخته است باید برایشان انجام دهیم. نشنیدی که حضرت امام فرمودند مردم ما هستند.... 🌷 j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠نمونه‌ای از 🌷شهیـد 🔹یکی از رفقای ابراهیم گرفتار بود و مرتب به دنبال اعمال و رفتار غیر اخلاقی می‌گشت.چند نفر از دوستانش با داد زدن و قهرکردن نتوانسته بودند او را تغییردهند. 🔸در آن شرایط که کمتر کسی او را تحویل می‌گرفت، خیلی با او گرم گرفته بود و حتی او را با خودش به زورخانه می‌آورد? و جلوی بچه ‌های دیگه خیلی به او می‌گذاشت. 🔹مدتی بعد شروع کرد بااو کردن. ابتدا اون رو کرد و گفت:"اگه کسی به دنبال مادر وخواهر تو راه بیفته و اونها رو بکنه چیکار می‌کنی" 🔸اون پسر با عصبانیت گفت: "چشماش رو در می‌یارم". خیلی آروم گفت:"خُب پسر، تو که برای خودت اینقدر غیرت داری چراهمون کار اشتباه رو انجام می‌دی... 🔹بعد ادامه داد: "ببین اگه قرارباشه هرکی به دنبال دیگری باشه که دیگر جامعه از هم می‌پاشه و سنگ روی سنگ بند نمی‌شه" 🔸 بعد ابراهیم از بودن نگاه به نامحرم حرف زد و کلی دلیل دیگه آورد و اون پسر تأیید می‌کرد?. بعد هم گفت: "تصمیم خودت رو بگیر اگه می‌خوای با ما باشی باید این گناه رو ترک کنی " 🔹 و دلائلی که ابراهیم برای او آورد باعث تغییر کلی در شد و او را به یکی از بچه‌های خوب محل تبدیل کرد. 🔸این پسر از افراد بسیاری است که ابراهیم با برخورد خوب واستدلال و صحبت کردن ‌های آنها را متحول کرده بود. این پسرهم اکنون بر روی یکی از کوچه‌های محله نقش بسته است. j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
💠 حرف حساب مراقب باشیم جایی نرود که اگر رفت بازگرداندنش کار سختی است و گاهی محال است... اگر برگردد معلول و مجروح و سرخورده باز می‌گردد! مراقب باشیم دل ، آرام، سربه هوا و عاشق پیشه است و خیلی سریع انس می گیرد. اگر غفلت کنیم می رود و خودش را به چیزهای بی ارزش وابسته میکند j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
گُم نام ... یعنی ... کسی که ... دنیا را ... حتی ... به اندازه یک نام هم ... نمی خواهد ! . . گمنامی ... . بگذارید مردم در مورد آنچه که واقعا هستید! جور دیگری فکر کنند ! j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید "حجاب" یادگار حضرت زهراست ایمان زن وقتی کامل میشود که حجابش را کامل رعایت کند. j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
ابراهیم و مهمان نوازیش ابراهیم به مهمان نوازی بسیار اهمیت میداد و می گفت: باید صله رحم را طبق دستورات دین و بدون تجمل گرایی انجام بدیم تا رابطه خانواده ها همیشه برقرار باشد. سلام بر ابراهیم 2 هادی_ هادی دلها j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
💠 💠 🌸برادرش می گفت هر وقت می خواست کشتی بگیرد و مسابقه دهد قبل از آن دو رکعت نماز می خواند. وقتی از آن دلیلش را را پرسیدم می گفت: نماز می خوانم تا در مسابقه حال کسی را نگیرم. این گونه با هوای نفسش مبارزه می کرد. j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
💠 💠 🌸ابراهیم که قدرت بدنی بالایی داشت به دل دشمن می زد و با چندین اسیر بر می گشت. در آن اوضاعی که اول جنگ داشتیم و سلاح و مهمات به مقدار کافی نبود ابراهیم با اسرایی که می گرفت برای یاران خود سلاح جمع می کرد و در بیشتر عملیات ها بدون سلاح بود. می گفت وقتی عملیات آغاز شود به اندازه کافی سلاح روی زمین میریزد ... j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
🌸💠اگر انسان کارهايش را براي رضاي خدا انجام دهد مطمئن باش زندگيش عوض ميشود و تازه معني زندگي کردن را مي فهمد. شهيد ابراهيم هادي j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
؟ ══🍃💚🍃══════ روزها از پس هم میگذشت و من هرر وز به زمان زایمانم نزدیک می شد دقیقا ۴-۵ساعت دیگه بچه ها دنیا میان سیدبهم نزدیک شد خانمی استرس نداشته باشیا توکل کن به خود بی بی حضرت زهرا -سید چند ساعت دیگه فاطمه و علی بدنیا میان سید: آره خانمم تا دم اتاق عمل همراهیم کرد پیشانیم بوسید بعداز یک ساعت نیم دیگه از اتاق عمل بیرون اومدم بعداز چندساعت به هوش اومدم سید: مامان خانم خوبی؟ -بچه ها کجان؟ سید: تو اتاق کودک الان میارنشون سید حالت قهر به خودش گرفت _بچهاتو دیدی باباشونو یادت رفت☹️ خندم گرفت 😅 دوقلوهای من باهم وارد اتاق شدند سیدمجتبی رفت به سمت پسرمون وبغلش کرد داد بغلم خودشم دخترمون بغل کرد -سیدکوچولوی مامان خوش اومدی سیدمجتبی:فاطمه خانم دخترم چشماتو باز کن بابا چشمای خوشگلتو ببینه دخترم نه فاطمه سادات نه سیدعلی چشمامشون باز نمیکردن -سیدجان این دوتا چرا چشماشون باز نمیکنن وای سید خاک تو سرم نکنه بچه ها یه مشکلی دارن که چشماشون باز نمیشه سید:باهوش ادیسون خانم دکتر این بچه ها باید صدای قلبت گوش بدن -خب چیکار کنم من که ندیده بودم سید:😂😂😂😂بذار رو قلبت بچه سیدهارو باصدای گریه سیدعلی فاطمه سادات هم چشماشو باز کرد -وای سید ببین ببین رنگ چشماشون شبیه چشمای توه 😍😍😍❤️❤️ سید:اما من دوست داشتم مثل رنگ چشمای تو مشکی باشه -إه آقا چشمای عسلی شما تمام دنیا منه تق تق مجتبی درباز کرد مامان ها و حسین و حسنا و مطهره و محدثه و فرحناز اومده بودن دیدنم حسین خیلی خوشحال بود مدام بچه ها رو میگرفتو نازشون میکرد که یهوحسنا گفت اقایی بچها تموم شدن ولشون کن با حرفش همه زدیم زیر خنده بعداز ۳-۴روز از بیمارستان مرخص شدم 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ بانو............ش ══🍃💚🍃══════ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
؟ ══🍃💚🍃══════ تا ۴۰روز که از خونه بیرون نرفتم امروز بچه ها ۵۸روزشونه سبداشون برداشتم اول فاطمه سادات برداشتم ای جانم دخملمو ببین چه بزرگ شده سرهمی قرمزشو تنش کردم بعد سیدعلی برداشتم ای جانم سیدکوچولوی مامان ببینمت سرهمی آبی شو تنش کردم بعد گذاشتمشون تو سبد به سمت کانون راه افتادم وارد کانون شدم صدای بحث محدثه و مطهره از توی اتاق مدیریت میومد وارد اتاق شدم -بچه ها چه خبره ؟😡😡😡 مطهره:وای رقیه بخدا تقصیر این محدثه است -چی شده 😡😡😡 محدثه:بهش میگم بیا زن سیدعلی شو -کدوم سیدعلی؟ 😳😳😳 محدثه:سیدعلی خودمون -محدثه حواست به این بچه ها باشه مطهره بیا بریم پایین باهم بگو مطهره:چشم رفتیم زیرزمین -خب بگو مطهره:چیو 😳😳😳 -کیو دوست داری؟ مطهره :بخدا .... -قسم دورغ مطهره:جواد 🙈🙈🙈 -جواد رفیعی ؟ مطهره:اوهوم -خب پس چرا به حاج خانم نمیگه ؟ مطهره:روشو نداره -منو سید میگیم گوشیم زنگ خورد -سلام حلال زاده ای سیدجان سید:إه چی شده؟ کل ماجرا رو براش تعریف کردم سید:باشه تا یه ساعت دیگه بهت خبر میدم -منتظرم عزیزم بعدم بیا کانون دنبال ما سید:چشم خانم بعداز یه ساعت سید زنگ زد که جواد فقط روش نمیشه به حاج خانم بگه الان زنگ میزنم به حاج خانم میگم شب میریم اونجا سید: آفرین خانم گل فعلا یاعلی 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ بانو............ش ══🍃💚🍃══════ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کفر متحرک به می‌رسد ولی اسلام راکد ، پدر بزرگ کفر است . سلمان ها در حالی که کافر بودند ، حرکتشان آنهارا به رسول(ص) منتهی کرد و زبیرها در حالی که با رسول (ص)بودند ، رکودشان آنها را به پیوند زد . کتاب حرکت ، ص ۱۲ j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠فتنه سال 1378 🔰در تیرماه سال 78 ای رخ داد که دشمنان نظام بسیار به آن دل خوش کردند. در شب اولی که این فتنه به راه افتاد و زمانی که هنوز کسی از شروع درگیری ها خبر نداشت، در عالم رویا را دیدم! ایشان همه بچه های مسجد را جمع کرده بود و آنها را سر یکی از چهار راه های تهران برد! درست مثل زمانی که وارد ایران? شد. من هم با بچه های کنار برادر بروجردی حضور داشتم. 🔰یکدفعه دیدم و جواد افراسیابی و رضا و بقیه دوستان شهید ما به کنار برادر بروجردی آمدند. خیلی خوشحال شدم. می خواستم سمت آنها بروم، اما دیدم که برادر بروجردی، برگه ای در دست دارد و مثل زمان ، مشغول تقسیم نیروها در مناطق مختلف تهران بود. او همه نیروهایش از جمله ابراهیم هادی را در مناطق مختلف اطراف تهران پخش کرد. 🔰صبح فردا خیلی به این رویا فکر کردم یعنی چه تعبیری داشت؟! تا اینکه رفقای ما تماس گرفتند و خبر در اطراف دانشگاه تهران و حادثه را اعلام کردند! تا این خبر را شنیدم یاد رویای دیشب افتادم. مردم با یک تجمع در 23 تیر، خط بطلانی بر همه فتنه گرها کشیدند. با آن حال خراب در راهپیمایی شرکت کرده بود. گفتم حاج علی تمام این فتنه را شهدا جمع کردند. حاج علی گفت مگه غیر از اینه؟ مطمئن باش کار خدا و شهدا بوده 🌷 j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
🔻عزتی ابدی و ماندنی 🔸شهید هادی یکی از این مردان پاکیزه شناخته شده چون از دوری کرد و پاکدامنی پیشه کرد 🔹و هم خوب پاداشی بهش داد هر چه گمنام تر کار کرد و از گناه دوری کرد خدا هم به وقتش، آن را برای مردم آشکارتر و پر رنگتر کرد، و عزتی ابدی و ماندنی، در دنیــا و آخرت نصیبش کرد. j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠حاج اسماعیل دولابی(ره) استاد اخلاق شهید ابراهیم هادی میفرمایند: ⇐🌸بعضی مواقع خداوند متعال میخواهد ڪسی را در مراتب بندگی زود بالا برود. ⇐🌸 به همین خاطر درهای زندگی او را مثل دیگ زودپز محڪم میبندد و او را درسختی قرار میدهد. ⇐🌸خود ما نمیدانیم ڪه آیا ما در سختی ها بهتر خداوند را بندگی میڪنیم یا در خوشی هایمان. ⇐🌸اڪثر ڪسانی ڪه به مراتب بالای بندگی رسیدند، زندگی سختی داشته اند. ❤️❤️❤️❤️ j๑ïท ➺ •♡| @Eitaa_007|♡•
؟ ══🍃💚🍃══════ من و سید با پدر و مادر جواد حرف زدیم مطهره و جواد بهم محرم شدن امروز قراره همگی بریم مشهد من و مجتبی و بچه ها یه کوپه گرفتیم بقیه بچه ها هم یه کوپه رفتیم هتل اتاقمون گرفتیم سید:رقیه بانو لباس ها بچه ها رو بده من تنشون کنم شما خودت آماده شو -ممنونم عزیزم رفتیم حرم ما خانمها تو هتل وضو گرفته بودیم آقایون رفتن وضو بگیرن رو به فرحناز و محدثه و حسنا گفتم تنبلا شما نمیخاید سه نفربشید حسنا:ان شالله تابستان سال بعد که لیسانس گرفتم محدثه :ما بریم قم بعد -فرحناز تو چی فرحناز:من من -وا توچی؟ فرحناز :من ۲۵روزه باردارم -إه به آقامهدوی گفتی؟ فرحناز :خخخخخ نه میخام غافلگیرش کنم -أأأ منو بگو بدو بدو باخودش رفتم فرحناز :نه دیگه شب بعداز نماز بهش میگم -عزیزم فرحناز:رقیه و حسنا فهمیدید اعزام همسرامون برای سال بعد ماه رمضان است -وای یاامام حسین یا امام رضا 😭😭😭😭😭 فرحناز:رقیه آروم باش گفتم سال بعد تو پیشواز میری 😡😡😡 هیجده ماه از اون سفر مشهد میگذره پسر فرحناز و رضا الان هفت ماهشه حسنا زن داداشم الان ۳-۴ماهه حاملست محدثه یه ماهه بارداره حسین و سید مجتبی دنبال کارای اعزامشون ب سوریه ان دیروز مجتبی با شوق و ذوق میگفت یه هفته دیگه اعزامن جیغ زدم گریه کردم التماس کردم نره منو با دو تا بچه نزدیک به دوساله تنها نذاره اونم فقط منو در آغوش گرفت و گفت به اسارت عمه جان زینب قسمت میدم آرام باش پامو سست نکن رقیه تروبه باب الحوائج حضرت عباس قسمت میدم اجازه بده برم ‌-وای مجتبی وای تو رو خدا قسم نده سخته 😭اخه چطور از تو که همه چیزمی بگذرم _به این فکر کن اگه جای من بودی ناموس شیعه اینطوری تو این وضعیت بودن چیکار میکردی حرفاش داشت ارومم میکرد ولی اشک پهنای صورتم رو سیراب میکردن 😢 چشامامو رو هم گذاشتم فشردمشون اشکها از لابه لای مژه های بلندم از هم سبقت میگرفتن برای فرود لبامو تر کردم _برو عزیزم برو آقا سید منو سخت تو اغوشش فشرد همونجا تو اغوشش تنها جایی که بهم ارامش میداد بهترین نقطه جهان جایی که ضربان قلب همدمم گوشم رو نوازش میداد خوابم برد 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ بانو............ش ══🍃💚🍃══════ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb