#ﻭﺿﻮﻱ_ﺷﻬﺎﺩﺕ🌹
داشت وضو می گرفت
|بهش گفتم : عبدالحسین الان برا ی چی وضو می گیری ؟
ﮔﻔﺖ : ﻣﻴﺨﻮاﻫﻢ #ﺷﻬﻴﺪ ﺑﺸﻮﻡ
ﺧﻴﺎﻟﻢ ﺷﻮﺧﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ..
ﭘﻨﺞ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺑﻌﺪ ﺷﻬﻴﺪ ﺷﺪ
🌹🌷🌹🌷
#ﺷﻬﻴﺪﻋﺒﺪاﻟﺤﺴﻴﻦ_اﺳﻔﻨﺪﻳﺎﺭﻱ
#ﺷﻬﺎﺩﺕ : 18 ﺧﺮﺩاﺩ 60 , ﺁﺑﺎﺩاﻥ
#ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_اﺳﺘﺎﻥ_ﻓﺎﺭﺱ
🌹🌱🌹
#ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
💫یادی از سردار شهید حاج منصور خادم صادق💫
🌷یکی دو هفته از شهادت حاج منصور می گذشت که با آن جگر سوخته من و حال ناخوشی که داشتم، مشکل مالی عجیبی دامن من و خانواده ام را گرفت. واقعاً تحملش برایم سخت بود.
آن شب را تا نزدیکی های سحر اشک ریختم و به آقا اباعبدالله(ع) متوسل شدم. نزدیکی های سحر خوابم برد. خواب دیدم در باغ بزرگی هستم که پوشیده از گل و درختان بهشتی است و همه جا بوی مُشک می آید. محمد مهدی، پسر کوچک حاج منصور در میان گل ها بازی می کرد و من مواظبش بودم که در جوی آب نیافتد. ناگهان منصور از پشت درختی بیرون آمد، زیبایی و نورانیتش فوق تصور و وصف من بود. آمد محمد مهدی را ببوسد. نگاهش که به من افتاد، با لهجه غلیظ شیرازی اش گفت: کاکو غصه نخور، سختیش 3 ساله!
خود خدا شاهد است، سومین سالگرد شهادتش را که گرفتیم، مشکل ما به شکل عجیبی حل شد!
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
در تفحص شهدا،دفتریادداشت 1شهید۱۶ ساله پیدا شدکه گناهان1روز او این ها بود
۱-سجده نمازظهرخیلی طولانی نبود
۲-زیاد خندیدم
۳-هنگام فوتبال شوت خوبی زدم که از خودم خوشم آمد
#ماکجا_شهداکجا
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
شهید محمود رضا بیضایی:
سر دو راهی گناه وثواب
به حب شهادت فکرکن...
به نگاه امام زمانت فکرکن...
ببین میتونی ازگناه بگذری...؟!
ازگناه که گذشتی از جونت هم
میگذری...🕊
🌹🍃🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🕊سخت است امّا ...
#گذشتند از هر آنچہ ڪہ
#قلبشان❤️ را
وصل زمیڹ میڪـرد !
🍁 #این_قانون_پرواز_اسٺ
" گذشتڹ براے رها شدڹ "... 🕊
🌷شهید مدافع حرم
🕊️سید مصطفی صادقی
#صبحتون_شهدایی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
#انتخابات
#من_رای_میدهم
💝سخنش با تو!
رای شما دفاع از اسلام و قرآن است ....
🌷شهید محمّدعلی قیصری🌷
#شهدا_و_انتخابات
#مشارکت_حداکثری
#من_رأی_میدهم
#ایران_قوی
🍃🌹🍃🌹
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #شهید_جلال_کوشا*
* #نویسنده_فاطمه_ملاحت(کوشا)*
* #قسمت_سی_دوم*
✅ به روایت کرامت ثامنی
.....
جلال بود. خندید و گفت هنوز اینجایی..
اطرافش را نگاه کرد.
_بیا توی چادر ما.
جلوی چادر اطلاعات پوتین هایم را در آوردم و رفتم تو.
_آقای ثامنی بفرمایید خرما.
نگاهی به صورت خندان جلال انداختم.
_بخور حتماً گرسنه ای!
همان طور که دانههای خرما را در دهان می گذاشتم اتفاق یک سال پیش در منطقه چیلات جلوی چشمم زنده شد.
یکی از بچه ها نفس زنان نشست روی زمین پوتین هایش را از پا کند و شروع کرد به مالیدن پاهایش.
_کف پاهام بی حس شده و ورم کرده چند مرتبه میخواستم با صورت بخورم زمین.
برای شناسایی حدود ۲۰ کیلومتر راه رفته خسته و گرسنه بودیم .علی اصغر شهاب پور اسلحه اش را گرفت.
_پاشو دیگه خیلی راه نمونده!
عرق صورتش را با آستین پیراهن خشک کرد.
_شما برید .یکم خستگی در می کنم و میام.
_جواب جلال را چی بدیم!؟
خسته و بیحال افتاد روی زمین.
_پس منو بکشید و با خیال راحت برید.
گفتم :شما برید من پیشش میمونم.
در سوراخ تپه مخفی شدیم بچه ها رفتند .با کوله پشتی آنی چشمش رفت روی هم .دلم نیامد صدایش کنم .اورکتم را دور خودم پیچیدم و خیره شدم به صورتش که با خیال راحت توی سرما خوابیده بود. چشم هایم روی هم رفته این چرت و بیداری شب صدایی شنیدم.
_کرامت ...کرامت...
چشم باز کردم و جلال بالای سرم ایستاده بود .خمیازه کشیدم تا خودم را توی سوراخ زیر تپه پیدا کردم. گفتم: یه دفعه خوابم برد.
ابروان جلال در هم گره خورده بود لبخندی که همیشه روی لب داشت محو شده بود و زبانش را بین دندانها می فشرد.
_آخه اینجا جای خوابیدن؟؟
شانه همراهم را تکان دادم سراسیمه از خواب پرید!
درس هایم سرما یخ زده بود اسلحه کلاش مثل تکه یخی در دستهایم قفل شده بود.جلال چفیه اش را باز کرد .مقداری نان و خرما داخلش بود.
_بخورید.
گرسنه بودم دانه های خرما را در دهان گذاشتم و جانی تازه گرفتم جلال اسلحه کلاش آن برادر را پشت کمر انداخت و زیر بغلش را گرفت و راه افتادیم .
صدای خنده بلند شد دستی شانه ام را تکان داد.
_کرامت حواست کجاست پسر؟!
سر برگرداندم جلال با بقیه بچهها سفره شام را میانداختند بعد از شام بچه ها سرحال تر از همیشه دور هم جمع شده بودند انگار خستگی را نمی شناختند.
حوالی ساعت ۱۲ بیرون چادر همهمه شد.
_آقای پوردست کسی توی چادر نیست!
_چطور ؟!!جلال کجاست؟!
یکباره سر و کله علیمحمد پیدا شد تیرش می زدی خونش در نمی آمد.
ادامه_دارد ...
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در ایتا
@shohadaye_shiraz
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
💫کلامی از سردار شهید حاج منصور خادم صادق💫
🌾ای انسان ها بیاید، بشناسید دردهای اشتباه را، ارزیابی کنید و از پی درمان آنها بر بیاید. بچه هایتان را درست تربیت کنید. نگذارید بچه های شما از اول مزه گناه را بچشند که اگر چشیدند ترک گناه برای آنها مکافات است.
نگذارید بچه های شما با آن وضع فجیع در سر چهارراه ها و خیابان ها و دنبال عیاشی ها باشند، از بچگی آنها را تربیت کنید، نظارت داشته باشید رهایشان نکنید...
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ سروش:
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
5.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مدیریت جهادی؛ راه نجات کشور و عبور از مشکلات است
🔻 شهید حاج قاسم سلیمانی راهکار رهایی کشور از مشکلات موجود را مدیریت جهادی و ایمان به خدا عنوان میکند.
#سرداردلها
#مشارکت_حداکثری
#انتخابات
#انتخاب_آگاهانه
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
✍ﻭﺻﻴﺘﻲ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﺎﻣﻞ ﻳﻚ ﺷﻬﻴﺪ :
" اگر دین اسلام با جهاد و به خون خفتن من زنده می ماند پس از خمپاره ها و ای رگبار مسلسل ها بر بدن من ببارید و بدنم را قطعه قطعه کنید که ما در سنگر مانده ایم و آماده ایم ...
با شما مردم یک سخن دارم اگر دست از انقلاب و ولایت بردارید و یا بی تفاوت بمانید، شهدا روز محشر جلو شما را خواهند گرفت....
#شهیدعلی_محمدکرمی ابوالوردی
#ﺷﻬﺪاﻱ_ﻓﺎﺭﺱ 🌷
🌷🌹🌷🌹
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
اگه کسی بهت گفت چرا رای میدی؟
بگو نمیتونم اون دنیا توی این چشا نگاه کنم بگم پا گذاشتم روی خونی که واسه من دادی...!
#حاج_قاسم پای انقلاب هستیم 🌹
🌱🌷🌱🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
رد ترکش های
پشت پیراهنش
و صورتی که زمین
خورده حرف ها دارد
برای خودش....❤️
#صبحتون_شهدایی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
@golzarshohadashiraz
#انتخابات
#من_رای_میدهم
#مشارکت_حداکثری