حضرت مسلم ع
چه کنم؟ نامه نوشتم که بیایی کوفه
کاش برگردی ازاین راه ونیایی کوفه
درشب عیدخضابی بکنم مستحب است
بسته بر صورت من به چه حنایی کوفه
بین یک کوچه باریک گرفتار شدم
کرده برپا چو مدینه چه عزایی کوفه
وای اگر آیه قرآن وسط راه افتد
وای آن هم وسط راه چه جایی کوفه
نگذارم که شود حج تو بی قربانی
بین بازار به پا کرده منایی کوفه
گر به جسم پدر تو نرسیده دستش
می کند با تن من عقده گشایی کوفه
موی آشفته من تحفه بازار شده
زده بر موی سرم دست گدایی کوفه
فکر زینب کن و تادیر نگشته برگرد
آسمانش بدهد بوی جدایی کوفه
صف کشیدند همه تیر سه شعبه بخرند
بر کماندار دهد قدر و بهایی کوفه
هرکه قب قب بزندجایزه اش بیشتراست
حرمله کرده به پا زمزمه هایی کوفه
شرط بستند سر چشم علمدار حرم
صحبت ضرب عموداست به جایی کوفه
زیر چادر گره مقنعه را محکم کن
که ندارد به خدا شرم و حیایی کوفه
شعر قاسم نعمتی
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حضرت مسلم ع
عطر وصال تو
به زیر تیغم و این آخرین سلام من است
سلام من به حسینی که او امام من است
سلام من به مرادم به سیدالشهدا
که مقتدای من و شاهد قیام من است
حسین! ای شده موسی به حرمت تو کلیم
که شور عشق تو شیرینی کلام من است
چگونه صبر کنم در غیاب حضرت تو
که بی حضور تو این زندگی حرام من است
اگرچه دورم از آن آستان، دلم با توست
که ذکر خیر تو کار علی الدّوام من است
غروبم از غم غربت اگر چه لبریز است
خوشم که عطر وصال تو در مشام من است
مرا به مژدۀ دیدار تو امیدی نیست
غم جدایی تو همدم مدام من است
مگر که شهد شهادت به جام من ریزند
که در فراق تو چندی ست تلخ، کام من است
به راه عشق، نخستین فدایی تو منم
سفیر خاص توام، این صدای عام من است
به متن دفتر فضل مجاهدان بنگر
که در وفای تو سرلوحه اش به نام من است
تویی منادی صوت عدالت انسان
که بازتاب تو، فریاد ناتمام من است
چراغ زندگی من عقیده است و جهاد
حسینی ام من و این مذهب و مرام من است
وجود پاک تو را چشم زخم تا نرسد
دعا به حضرت تو کار صبح و شام من است
مباش راهی کوفه به شوق دعوت خلق!
در آخرین نفس این آخرین پیام من است
بگو که شهد شهادت مرا گوارا باد
در این محیط که زهر ستم به جام من است
خوشم که بر سر عشقت سرم رود بر باد
سر بریدۀ من پرچم قیام من است
من این چکامه سرودم که «مسلم بن عقیل»
ز روی لطف بگوید «شفق» غلام من است
شعر محمد جواد غفورزاده
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍امام صادق علیه السلام
اموات بخاطر طلب رحمت و آمرزشی که برای او میشود ، شادمان میگردد ، همانگونه که زنده با هدیه خوشحال می گردد.
📚الفقیه، ج1،ص117
پنج شنبه🕯
شادی روح پدران و مادران آسمانی و همه در گذشتگان بخوانیم فاتحه و صلوات
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
بسم الله الرحمن الرحیم
انجمن ثارالله قم
تاسیس 1358*
جمعه شبها
با تلاوت ایات کلام الله مجید
وتوسل به ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین
جمعه
مورخ 1402/2/22
از ساعت 20/30 الی30 /22
قم باجک فلکه جهاد 20 متری حائری کوچه 17 پلاک
منزل جناب حاج اقا مهدی بخشنده
https://eitaa.com/joinchat/1630077186C6760914179
(امام صادق علیه السلام)
ای ششم شمس فروزان جهان
جعفر صادق! امام شیعیان
ای درخشان اختر دین مبین
نور چشمان امام پنجمین
ای چراغ دین و دانش ای امام
از تو دارد شیعه عزّ و احترام
مکتب تو ، مکتب آزادگی
چون حسینی مظهر اِستادگی
ای چراغ رهنمای شیعیان
شرح علم تو چه حاجت بر بیان
اختران و کهکشان در گِرد تو
جمله خوبان بنده و شاگرد تو
شیعیان با تو مفضّل گشتهاند
بو بصیر و عقل کامل گشته اند
کمترین شاگرد تو جابر بود
آنکه در علم و عمل صابر بود
بن اَعَیَن و ابن حمران وجمیل
خوشه چینان علومی بی بدیل
جملگی اصحاب و شاگرد تواند
"تو چو مِهر و اختران گرد تواند"
از علوم تو ، جهانی بهرهمند
عالمان درماندهات بیچون و چند
فقه شیعه از تو بنیان گشته است
مثل خورشیدی درخشان گشته است
هر سؤالی را جواب آن تویی
آنکه عالم هست بر قرآن تویی
مصدر احکام حی داوری
خود وصی و وارث پیغمبری
ای چو گنجی خُفته در خاک بقیع
در میان خاک غمناک بقیع
دیدهی دلهای عاشق سوی توست
توتیای دیده خاک کوی توست
سینه ات سنگ صبور عاشقان
قامتت خم گِشته از بار گران
در کنار تُربت گُل های دین
خُفتهای ای چلچراغ مسلمین
ای مدینه! پاس دار این خاک را
مدفن این خُفتگان پاک را
چار امامی را که داری در برت
خُفتهاند این گُلرخان در پیکرت
نور چشم شیعیان عالماند
گرچه بی صحن و سرا و پرچماند
خُفته اینجا نور چشم مرتضی
مجتبی ، آرام جان مصطفی
حضرت سجاد ، آن نور دو عین
آن امام چارمین ، پور حسین
خُفته اینجا اختر دین مبین
حضرت باقر ، امام پنجمین
جمله اجداد امام صادقاند
جمله دارای مقامی ارجمند
پاس دار این خُفتگان زنده را
سر فرود آرند این جا انبیا
ای مدینه شیعه دارد افتخار
تا که سر ساید بر این خاک مزار
خاک تو همسان خاک جنّت است
مأمن عشق و امید ورحمت است
در سیاهی تو فروزان گشتهای
ای مدینه! شهر تابان گشتهای
با بیان الکن خود (عامری)
کرد در وصف امامش شاعری
همچنین گفت از امامان بقیع
ای مدینه این تو و جان بقیع
چشم بد را از بقیعت دور دار
تا نگردی نزد ایزد ، شرمسار
دلنوشته ابوالفضل عامری قم
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
(بقیع)
ای بقیع ، ای ملجأ درماندگان بی پناه!
ای که بر مظلومی شیعه تو میباشی گواه
کاش جانم بود قابل ، تا کنم قربان تو
کاش میشد تا که من گردم بلاگردان تو
کاش بودم چون غبار پای زوّارت ، بقیع
تا زدایم درد را ، از خاک غمبارت ، بقیع
کاش بودم سایبانی بین خاک و آفتاب...
چونکه در تو خفتهاند از نسل پاک بوتراب
کاش بودم چون نسیمی ساکن کویت بقیع
تا شوم سرمست ، از آن خاک گلبویت بقیع
چار سروِ سرفراز ِ باغ و بستان علی
که همه هستند گلهای گلستان علی
همچنین امّ البنین ، مام اباالفضل رشید
ابن عباس و گروهی هم ز انصار شهید
فاطمه بنت اسد ، آن مادر شیر خدا
اسعد و مقداد و اولاد امام مجتبی
میکشند از عشق ، دلها را بهسوی این دیار
در نگاه شیعه این خاک است همچون لالهزار
این زمین چون قطعهای از خاک پاک جنت است
این زمین وادی عشقست و امید و رحمت است
ای که ویران گشتهای روزی به دست اشقیا
میکند شیعه تو را ، با لطفِ حق ، روزی بنا
تو امید قلب پاک شیعیانی ، ای بقیع !
ملجأ اهل زمین و آسمانی ای بقیع !
عالمی سر میکند خم ، در حریم مرتضا
چون علی حق است و حق باشد همیشه مقتدا
(عامری) ، مداح دربار رفیع حیدر است
سینهاش هرچند مالامال درد و مضطر است
دلنوشته ابوالفضل عامری
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
حمید:
🍁🍁مرثیه آفتاب 🍁🍁
در غروب صبح صادق دیده ی عالم گریست
آسمان ها و زمین از داغ این ماتم گریست
با خزان لاله ی عرفان و حکمت صبح گاه
گل گریبان چاک زد همراه با شبنم گریست
تا سیه پوش از غمش شد کعبه در بیتُ الحرم
مروه و رکن و مقام و چشمه ی زمزم گریست
شعله ور شد تا حریم خانه اش در نیمه شب
سوخت زهرا زین مصیبت،حضرت خاتم گریست
پاره پاره شد دلش تا از شرار زهر کین
آب شد چون جسم پاکش شوکران از غم گریست
چون محرم شد عزای ماه شوال از غمش
چشمه چشمه کوه هم مانند چشم یم گریست
مکتب علم و فقاهت شد یتیم از داغ او
آسمان بار دگر هم ناله با آدم گریست
شک ندارم روز دفنش بی صدا خاک بقیع
همره خیل ملک آهسته و نم نم گریست
سینه ی سرخ " شقایق" داغدار صادق است
بر غریبیِّ مزارش آدم و عالم گریست
حمید رضازاده " شقایق"
کرمان
http://eitaa.com/gom121