هدایت شده از شمس (ساقی)
#افتادگی
ز بی باری بسوی آسمان سر، گر صنوبر کرد
درخت تاک ، از بار گران ، سر زیر پیکر کرد
خس و خاشاک را بر روی دریا میتوانی دید
ولی در قعر دریا ، میتوانی صید گوهر کرد.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
http://eitaa.com/shamssaghi
کسی که عیب ترا پیش چشم بنگارد
ببوس دیده او را که بر تو حق دارد
ز فوت مطلب جزئی مشو غمین که فلک
ستاره می برد و آفتاب می آرد
به دست غم نشود مبتلا گریبانش
کسی که دامن شب را ز دست نگذارد
به جای خون ز رگ و ریشه اش برآرد دود
به دست درد، دلی را که عشق بفشارد
کسی است صاحب خرمن درین تماشاگاه
که غیر اشک دگر دانه ای نمی کارد
بزرگ اوست که بر خاک همچو سایه ابر
چنان رود که دل مور را نیازارد
میان اهل سخن گفتگوی اوست تمام
که هیچ طایفه را بی نصیب نگذارد
تو برخلاف بدان بذرنیکنامی کار
که هرکس آن درود از جهان که می کارد
چو دور عقده گشایی به من رسد صائب
به ناخن مه نو چرخ پشت سر خارد
صائب تبریزی
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث
آنچنان کز رفتن گُل خار میماند به جا
از جوانی حسرت بسیار میماند به جا
آهِ افسوس و سرشکِ گرم و داغِ حسرت است
آنچه از عمرِ سبکرفتار میماند به جا
نیست غیر از رشتهٔ طول اَمَل چون عنکبوت
آنچه از ما بر در و دیوار میماند به جا
کامجویی غیر ناکامی ندارد حاصلی
در کف گُلچین ز گُلشن خار میماند به جا
رنگ و بوی عاریت پا در رکاب رحلت است
خار خاری در دل از گُلزار میماند به جا
جسم خاکی مانع عُمر سبکرفتار نیست
پیش این سیلاب کِی دیوار میماند به جا؟
غافل است آن کز حیات رفته میجوید اثر
نقش پا کِی زان سبکرفتار میماند به جا؟
هیچ کار از سعی ما چون کوهکن صورت نبست
وقت آن کس خوش، کز او آثار میماند به جا
زنگِ افسوسی به دستِ خواجه هنگام رحیل
از شمار درهم و دینار میماند به جا
نیست از کردارِ ما بیحاصلان را بهرهای
چون قلم از ما همین گفتار میماند به جا
ظالمان را مُهلت از مظلوم، چرخ افزون دهد
بیشتر از مور اینجا مار میماند به جا
سینهٔ ناصاف درِ میخانه نتوان یافتن
نیست هر جا صیقلی، زنگار میماند به جا
میکِشد حرف از لبِ ساغر میِ پُر زور عشق
در دل عاشق کجا اسرار میماند به جا؟
عیشِ شیرین را بُوَد در چاشنی صد چشمِ شور
برگ، صائب! بیشتر از بار میماند به جا
صائب تبریزی
http://eitaa.com/gom121
┄┅═══••↭••═══┅┄
کانال اشعار ۱۴ معصوم (ع) واحادیث