eitaa logo
گمنام چون مصطفی🇵🇸
606 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
38 فایل
حضرت زهرا(سلام الله علیها)فرمود:مصطفی عزیزماست @Lilium64 👈👈مدیر کپی آزاد با ذکر صلوات هدیه به شهدای گمنام و حضرت زهرا(سلام الله علیها) لینک ناشناس جهت نظرات،پیشنهاد https://harfeto.timefriend.net/16538503816686
مشاهده در ایتا
دانلود
《تحلیل سیاسی》 خدایی از سیاست کشورت خبر داری؟ میدونی چه اتفاقایی میوفته ؟؟ اصن میدونی سیاست چیه؟؟ کانال ما داره به بصورت تحلیلی به مسائل سیاسی نگا میکنه همراه با پاسخ به پرسش های شما عزیزان! اگه دوست داشتین یه سر بزنین بعدش خوشتون اومد رفقاتونو هم بیارین https://eitaa.com/joinchat/1414004781C6f6839e8e3 https://eitaa.com/siyasi_tahlil @siyasi_tahlil
اگــر ڪسی صداۍرهبــر خود را نشنود به طور یقین صداۍامام زمـان(عج) خود را هم نمےشنود... و امروز خط قرمــز باید توجه تمام و اطاعت از ولےخود، رهبرۍنظام باشد... {} ♦️♦️♦️♦️♦️ @gomnam_chon_mostafa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽❣ ❣﷽ عآشــِـق خَستـہ دلَـت باز ڪَمے غَمگیـــن است... اے وای غَـم دوریتان ، واے عَجـَب سَنگیـــن اَست ✿ تعجیل در ظهور 3 صلوات ♦️♦️♦️♦️♦️ @gomnam_chon_mostafa
عروسی پرماجرا😳😳 همه کارهای مقدماتی ازدواج را انجام دادیم. قرار شد بعد از محرم و صفر مراسم عروسی من برگزار شود. مصطفی برای مراسم ازدواج من همه کار کرد. هر کاری لازم بود انجام داد؛ 🎀🎀🎈🎆تزیینات خانه، خرید وسایل شام،🍎🍐🍓🍒 میوه و شیرینی و... برای من سنگ تمام گذاشت. ایام پایانی حکومت پهلوی بود. برای برگزاری مراسم عروسی باید از شهربانی مجوز می‌گرفتیم. این کار انجام شد. بالاخره زمان عروسی ما فرا رسید. داستان ادامه دارد........ ♦️♦️♦️♦️♦️ @gomnam_chon_mostafa
ادامه داستان..... بستگان ما هنوز به یاد دارند. هیچ وقت آن شب را فراموش نمی‌کنند مصطفی یک عروسک🎈 بادکنکی تهیه کرده بود! این عروسک شبیه چهره شاه معدوم بود.😳 آن را باد کرد! بعد هم با شوخی و خنده تئا‌تر بازی می‌کرد! عروسک شاه را به صورت یک مجسمه قرار داده بود که به همه تعظیم می کرد. 😮وسط کار هم بادش را خالی می‌کرد و شاه روی زمین می‌افتاد.😄😄😄 حسابی همه می خندیدند . می‌خواستیم مجلس ما شاد باشد اما بدون معصیت، که شکر خدا همین طور شد. داستان ادامه دارد.... ♦️♦️♦️♦️♦️ @gomnam_chon_mostafa
دلت می خواد بری یه جایی دلت وا بشه؟ هرشب دلتنگ حرمی؟ دلت تلنگر می خواد؟ نظرت راجع به شهدا چیه؟ ما یه کانال زدیم قرار دلهای بی قراره💔 تازه تاسیسه! اما پشیمون نمی شی بیای! امتحانش ضرر نداره! یه بسم الله بگو کلیک کن! 👇🏻 @ghararbigharar
ادامه داستان.... مصطفی همین‌طور می خندید😄 و با همه شوخی می‌کرد. یک باره نگاهش به من افتاد. فهمید که من ناراحتم☹️. جلو آمد و با تعجب گفت : دادا، چی شده؟⁉️ گفتم : هیچی، چیزی نیست. دوباره پرسید : پس چرا گرفته ای⁉️ دستش را گرفتم و از خانه رفتیم بیرون. گفتم: ما حدود ۲۵۰ نفر را دعوت کردیم. شام هم به همین میزان تهیه کردیم. بعد با ناراحتی ادامه دادم : اما هر کی رو که فکر نمی کردیم اومده! تازه خیلی ها بی دعوت اومدن! 🥺 الان از زنان هم پرسیدم. کلاً چهارصد نفر مهمون داریم! الان هم باید شام بدیم. چی کار کنیم؟ مصطفی مکثی کرد😳و گفت : این که مشکل نداره، بیا اینجا!!.... داستان ادامه دارد... ♦️♦️♦️♦️♦️ @gomnam_chon_mostafa
ادامه داستان... 🤝دستم را گرفت و برد پشت خانه. آنجا خانه ی خرابه ای بود که دیگ ها را بار گذاشته بودیم. مصطفی رو کرد به آشپز و گفت : میشه یه لحظه برید بیرون! 🤔🤔 آشپزها با تعجب رفتن توی کوچه. من هم دم در ایستاده بودم. مصطفی جلو رفت و کنار دیگه برنج ایستاد. از حرکات لبش احساس کردم چه دعایی را زمزمه می‌کند.🤫 بعد هم به دیگ ها فوت کرد! وقتی به سمت من برمی گشت لبانش خندان بود.☺️ گویی به کار خود اطمینان داشت. بعد با دست اشاره کرد که: بیا داخل حل شد‼️‼️ داستان ادامه دارد.... ♦️♦️♦️♦️♦️♦️ @gomnam_chon_mostafa
پایان داستان شنیده بودم برای بعضی از بزرگان چنین اتفاقی افتاده اما باور کردنش سخت است🧐. آن شب حدود ۴۰ نفر دیگر هم به ما اضافه شد! دو مینی بوس طلبه های حوزه ی قم برای دیدن مصطفی آمده بودند که برای شام آنها را نگه داشتیم!🤭 همه شام خوردند! غذا به همه رسید. حتی یک دیس بزرگ غذا آوردیم داخل اتاق و خودمان دور آن نشستیم و خوردیم.😊 مادر با تعجب 🤔می گفت: این همه مهمان بی دعوت اومدند. خوب شد غذا کم نیامد. من هم با تکان دادن سر حرفش را تایید کردم. اما دیگر چیزی نگفتم. از آن روز بیشتر به ایمان و تقوای مصطفی اعتقاد پیدا کردم. . ♦️♦️♦️♦️♦️ @gomnam_chon_mostafa