⭕️ «اسرائیل دولتی آدم کُش و نسل کُش است»
این بزرگوار مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق نیست، رئیسجمهور جدید شیلیه
💠کانال
🇮🇷#سربازگمنام
╔═✨🌏✨🌐════╗
🇮🇷@gomnam_sarbaz
╚════🌐✨🌎✨═╝
5.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این روزها
متعلق به نسل شماست👌
( برشی از قسمت ۲۵ گاندو۲ )
#فصل_دوم
#گاندو
💠کانال
🇮🇷#سربازگمنام
╔═✨🌏✨🌐════╗
🇮🇷@gomnam_sarbaz
╚════🌐✨🌎✨═╝
YEKNET.IR - vahed 2 - fatemie avval 1400 - narimani.mp3
7.29M
🚩 ای عشق بی همتا...
🎙بانوایسیدرضانریمانی
#حضرت_زهرا
#ایام_فاطمیه
#فاطمیه
💠کانال
🇮🇷#سربازگمنام
╔═✨🌏✨🌐════╗
🇮🇷@gomnam_sarbaz
╚════🌐✨🌎✨═╝
📝#یک_داستان_یک_پند
✍ بیست سال پیش بود از تهران میآمدم. سوار اتوبوس شدم تا به شهرستان بیایم. ده هزار تومان پول همراه داشتم. اتوبوس در یک غذاخوری بینراهی برای صرف شام توقف کرد. به یک مغازه ساندویجی که کنار غذاخوری بود رفتم. یک ساندویچ کالباس سفارش دادم. در آخرهای لقمه بودم که دست در جیب کردم تا مبلغ ۲۰۰ تومان پول ساندویچ را پرداخت کنم.
دست در جیب پیراهن کردم پول نبود، ترس عجیبی مرا برداشت. دست در جیب سمت راست کردم؛ خالی بود. شهامت دست در جیب چپ کردن را نداشتم؛ چون اگر پولهایم در آن جیب هم نبود، نه پول ساندویچ را داشتم و نه پول رفتن به خانه از ترمینال. وقتی دستم خالی از آخرین جیبم برگشت، عرق عجیبی پیشانی مرا گرفت. مغازه ساندویچی شلوغ بود، جوانی بود و هزار غرور، نمیتوانستم به فروشنده نزدیک شده و در گوشش بگویم که پولی ندارم.
لقمه را آرام آرام میخوردم چون اگر تمام میشد، باید پول را میدادم. میخواستم دیر تمام شود تا فکری به حال و آبروی خودم کرده باشم. آرام در چهره چند نفری که ساندویچ میخوردند نگاه کردم تا از کسی کمک بگیرم ولی تیپ و قیافه و کیف سامسونت در دستم بعید میدانستم کسی باور کند واقعاً بیپولم. با شرم نزد مرد جوانی رفتم کارت دانشجوییام را نشان دادم و آرام سرم را به نزد گوشش بردم و گفتم پولهایم گم شده است، در راه خدا ۲۰۰ تومان کمک کن.
مرد جوان تبسمی کرد و گفت: سامسونتات را بفروش اگر نداری. خنجری بر قلبم زد. سرم را نتوانستم بالا بیاورم ترسیده بودم چند نفر موضوع را بدانند.
مجبور شدم پشت یخچال رفته و با صدای آرام و لرزان به فروشنده گفتم: من ساندویچ خوردم ولی پولی ندارم، ساعتام را باز کردم که ۴ هزار تومان قیمت داشت به او بدهم. مرد جوان دست مرا گرفت و گویی دزد پیدا کرده بود، با صدای بلند گفت: «من این مغازه شاگرد هستم باید پیش صاحب مغازه برویم.» عصبانی شدم و گفتم: «مرد حسابی من کجا میتوانم فرار کنم؟ تا وقتی که این اتوبوس هست من چطور میتوانم فرار کنم در وسط بیایان؟؟؟» با او رفتیم، مردی جوان در داخل رستوران دور بخاری نشسته بود. که چند نفر کنارش بودند. مرد ساندویچی گفت: «بیا برویم تو.» گفتم: «من بیرون هستم منتظرم برو نتیجه را بگو.»
مرد ساندویچی رفت و با صاحب مغازه بیرون آمد. گفت: «اشکالی ندارد برو گذرت افتاد پول ما را میدهی.» گفتم: «نه. گذر من شاید اینجا نیفتد اگر چنین بمیرم مدیون مردهام. یا ساعت را بگیر یا به من ۲۰۰ تومان را ببخش یا از صدقه حساب کن. که شهرم رسیدم ۲۰۰ به نیابت از شما صدقه میدهم.» مرد جوان گفت: «بخشیدم. آن روز یاد گرفتم که هرگز نیاز کسی را از ظاهرش تشخیص ندهم و به قول اللهتعالی، نیازمند واقعی چنان است که انسان نادان او را از نادانی ثروتمند میپندارد.
💠کانال
🇮🇷#سربازگمنام
╔═✨🌏✨🌐════╗
🇮🇷@gomnam_sarbaz
╚════🌐✨🌎✨═╝
13.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️اگر قرار است حکومت "جمهوری اسلامی" در ایران نتواند عدالت را اجرا کند، چنین حکومتی به چه درد میخورد؟
💠کانال
🇮🇷#سربازگمنام
╔═✨🌏✨🌐════╗
🇮🇷@gomnam_sarbaz
╚════🌐✨🌎✨═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گـاهی وقتها تشکر کردن از خــدا🌸
فقـط گفتن کلمهی خدایا شکرت نیست
گاهی وقتها برای تشکر از خـدا
بایـد کاری کرد دلـی را شـاد کرد
گـلی را هدیه داد دستی را گرفت
و بخششی را تـقدیم کـرد...
تو این روزای سخت حواسمون به هم باشه🌱🌹
🌙✨#شبتون_زیبا 🌺🌸🌼
💠کانال
🇮🇷#سربازگمنام
╔═✨🌏✨🌐════╗
🇮🇷@gomnam_sarbaz
╚════🌐✨🌎✨═╝