🔰 اعزام نمایندگان رهبر انقلاب برای تجلیل از جانبازان
🔻 در سالروز ولادت با سعادت قمر بنیهاشم حضرت اباالفضل العباس علیهالسلام و روز جانباز، هیئتهایی از طرف رهبر انقلاب اسلامی با حضور در منازل تعدادی از جانبازان سرافراز از رشادتها و فداکاریها آنان تجلیل کردند.
🔹 در تهران، حججاسلام آقایان شکری، ابوترابیفرد، تقوی، حاجعلیاکبری و اختری در منازل جانبازان حاضر شدند و ضمن کسب اطلاع از زندگی و شرایط آنان از مجاهدتهای این یادگاران دفاع مقدس و دفاع از حرم قدردانی کردند.
🔹 آقای قاضیزاده هاشمی رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران نیز به منزل تعدادی از جانبازان رفت و با آنان گفتوگو کرد.
🔺 همچنین نمایندگان ولی فقیه در مراکز استانها و ائمه جمعه سراسر کشور نیز به نمایندگی از رهبر انقلاب اسلامی در منازل تعدادی از جانبازان سراسر کشور حضور یافتند و از این ایثارگران تجلیل کردند.
🎞 گزارش تصویری👇
https://khl.ink/f/49732
#نهج_البلاغه
💥وَالاَْمَانِيُّ تُعْمِي أَعْيُنَ الْبَصَائِرِ
🌎آرزوها چشم بصيرت را نابينا مى سازد»
🖌دليل آن هم روشن است؛ عشق و علاقه شديد به چيزى كه از دسترس بيرون است به انسان اجازه نمى دهد موانعى را كه بر سر راه است ببيند و يا آثار زيانبار آن چيز را مشاهده كند، همچنان در بيابان آرزوها براى يافتن آب به دنبال سراب میدود و اى بسا گرفتار حيوانات درنده و گرگان خونخوار مى شود و يا در پرتگاهها سقوط مى كند.
📘#حکمت_275
┅═🌼✧๑✿๑✿๑✧🌼═┅
@barnamehaye_farhangi
⭕ثبت نام اعزام کاروان راهیان نور سال۱۴۰۰
🟥 زمان اعزام:
🔹اعزام اول:
تاریخ ۱۴۰۰/۱۲/۲۳
🔹اعزام دوم:
تاریخ ۱۴۰۰/۱۲/۲۸
🔹اعزام سوم:
تاریخ ۱۴۰۱/۰۱/۰۵
🥀اعزام به صورت مجازی و غیر حضوری می باشد.
شماره تماس:۰۹۳۸۴۶۰۰۶۶۳
🥀اعزام پنج روزه می باشد.
🥀هزینه ثبت نام ۱۵۰ هزار تومان
🥀ثبت نام به صورت فردی و خانوادگی یا گروهی امکان پذیر می باشد.
🥀جهت کسب اطلاعات بیشتر باما در تماس باشید:
✅ شماره تماس جهت ارسال پیام کوتاه: ۰۹۳۸۴۶۰۰۶۶۳
🆔 ایدی در تمامی پیام رسان ها :
@JAVANEIRANI1400
⭕قرارگاه مرکزی راهیان نور شهر پرند
👆 کاریکاتوری جالب در مورد سقوط یک به یک افرادی که آمریکا قول حمایت به آنها داده بود!
♦️استاد میثم ثابت با انتشار کاریکاتوری، طعنه ای به سقوط یک به یک افرادی زد که به آمریکا تکیه کرده بودند، این قسمت؛ زلنسکی!
❇️به کانال صدای بصیرت بپیوندید
https://eitaa.com/joinchat/340459628C36a9f82c75
بســـــم ربِّ العشــــ❤️ــــــق
طعـــــم سیبـــ🍏ــــ
قسمٺـ سیم:
هانیه دستمو گرفت بااخم گفت:
-بیا بریم.نیومدیم خرید.
بچه ها همشون یه دفعه جدی شدن!!!
هانیه اخم کرد.نگارو نیلوفر هم به دنبال هانیه اخم کردن!
این اخم ها یکم منو نگران کرد... راه افتادیم رفتیم داخل پاساژ...تقریبا بزرگ بود...پله هارو رفتیم بالا طبقه ی اول و دوم فروشگاه و لباس و...
از این جور چیزا بود طبقه ی سوم سینما بود.رفتیم طبقه ی چهارم.
رستوران و کافی شاپ بود.
قلبم داشت میومد توی دهنم ینی چی چرا بچه ها اینجوری با اخم منو آوردن اینجا چرا بهم نمیگفتن کجا میریم...
نیلوفر خیلی با گوشیش ور می رفت.
معلوم بود داره به کسی پیام میده همشم زیر چشمی به من نگاه میکرد.
من هیچی نمی گفتم و فقط دنبالشون راه میرفتم.
دور رستوران به چرخی زدیم و یه دفعه جلوی یه میز ایستادیم.وقتی چشمم خورد به میز.
شوکه شدم.برگشتم یه نگاهی به بچه ها کردم دیدم همشون بهم لبخند زدن از روی شادی و خوشحالی نتونستم خودمو نگه دارم و جیغ کشیدم رستوران هم خلوت بود و دورو برمون کسی نبود که بخواد صدامو بشنوه...
از خوشحالی زیاد گریم گرفته بود...روکردم به بچه ها و گفتم:
-این چه کاریه آخه...
یکه دفعه محدثه و سپیده از پشت صندلی اومدن بیرون...روکردم به بچه ها و گفتم:
-شماها دیوونه اید!!!
همشون باهم گفتن:
-تولدت مبارک...
ادامه دارد...❤
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
به قلم⇦بانو.میـــــم.سیـــــڹ