هدایت شده از اشعار شادروان شمس قمی
(السّلامُ عَلیكَ یا امیرالمؤمنین)
#مدح
#عید_ولایت
#عید_غدیر_خم
#امیرالمؤمنین
(غدیریه)
چون رسول الله بشارت یافت از حیّ مبین
تا وصی خویش سازد شیر حق یعسوب دین
کرد تدبیری که امّت بعدٍ آن منجی خلق
در صراط مستقیم افتند با علم الیقین
بعد حج آخرین در عرصهی خمّ غدیر
داد فرمان توقف ، همرهان را آن امین
منبری کرد از جهاز اُشتران برپا سپس
رفت بر بالای آن منبر ، رسول راستین
بُرد بالا دست دامادش علیّ مرتضی
زآن سپس فرمود یاران! امر حق این است این
هر که را مولا منم باشد علی مولای او
بعدِ من جز این علی نبوَد امیرالمؤمنین
در غدیر از سوی یزدان شد وصیّ مصطفی
تا که کامل کرد دین را ، آن امام المتقین
زآیهی "الیوم اکملت" از کمالِ لطف حق
گشت دین، کامل به فرمان علی، مولای دینپ
مدّعی از خدعه شد تسلیم در انظار خلق
گفت : بخٍ بخٍ از آن قدر و جاهِ بی قرین
با علی بیعت نمود آن خائن بیعت شکن
نامسلمانی نمود آغاز ، بین مسلمین
از عداوت با قساوت ، آن ولیُ الله را
منزوی کرد از محبان تا شود مَسندنشین
از علیّ عالی اعلا چو مُشتق نام اوست
با علی دشمن شدند از فرط جهل و کفر و کین
اُف به دنیا باد و آن دنیاپرستان دنی
دشمنان دین حق ، آن فرقهی پست و لعین
عاقبت زاعجاز آن خیرالفتیٰ ـ شیر خدا
روبهان رسوا شدند و محو گشتند از زمین
رشتههای آرزوشان پاره شد از خبث ذات
دستشان کوتاه شد از دامن حبل المتین
لعن و نفرین تا ابد بر آن گروه بی حیا
هم به رهپویان آن قوم ضلالت آفرین
کعبه اول بود اگرچه خانهی پروردگار
بعدِ میلاد علی ، شد قبله گاه مسلمین
زین فضیلت "لافتی" در شأن وی فرمود حق
کز فتوت "ذوالفقار"ش دین حق را شد معین
"لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار"
هست بی شک در مقام ابن عمّ ِ یا و سین
گر نبودی مرتضی کی مَرحب از پا میفتاد
با وجود قلعهی خیبر که بُد حصن حصین
ضربت مولا علی بر پای عَمرو عبدود
افضل از ثقلین شد در خندقِ فتح المبین
گر نبودی در شب هجرت علی یار نبی
کافران بودند بر قتل رسول اندر کمین
گر نبودی جنگ های پنج سال رهبری
میگرفت از آب نور و گرمی آن مرد گزین
تا ابد اسلام میشد حکم فرما در جهان
گر فَراغت داشت آن مولای بی مثل و قرین
دید در معراج، احمد ، کأن شه عرش آشیان
داشت عِلم اولین و آخرین در آستین
جمله آثار علی در لیلة الاسرا بدید
میهمان درگه حق ، رحمة للعالمین
(شمس قم) وصف غدیر از گفتهی دشمن بخوان
سیر کن در "الغدیر" و معجز مولا ببین
گر قلم باشند اشجار و مرکب بحرها
نیست کافی شرح فضلش تا به روز واپسین.
شادروان سید علیرضا شمس قمی
https://eitaa.com/shamseqomi
هدایت شده از کانال اشعار شمس (ساقی)
((اَلسَّلامُ عَلَیكَ یَا اَمِیرِالْمـُؤمِنـِین))
ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا
#مدح
#عید_ولایت
#امیرالمؤمنین
#عید_غدیر_خم
"مقصد خلقت"
خدا ز خلــق جهان، جـز تو انتظار نداشت
جهــان، بــدون وجــود تــو اعتبار نداشت
تو کیستی که خـدا گفـت جمـلهی "لـولاك"
تو کیستی که خدا جــز تو انتظار نداشت
ز خلق ارض و سما نیست مقصـدی جز تو
بــدون خلقـت تـو ، آسمــان قــرار نداشت
هــوا بــدون هــوای تــو بود بـی جــریــان
زمین بـدون تو بر گِرد خود مــدار نداشت
بــرای آن کــه خــدا تـا تــو را بـه بـــار آرد
بهــانه ای به جز از خــلق بیشمار نداشت
تویـی تــو ، علــت ایجــاد خلقــت عــالــم
وگرنه از عــدم اینجا کسی گـــذار نداشت
بغیر ذات تو در "کعبــه" کس نشد "مولود"
کسی بجــز تو مقــامی درین دیـار نداشت
اگرچــه هسـت طـــلا، شـئ پــر بـهـــا امــا
به نزد گـوهــریان، بی علــی عیــار نداشت
به جــز علــی چه کسی بود لایــق مــردی؟
خدا جــز او بخــدا مَــردِ ذوالفــقار نداشت
تویی نتیجـه ی خلقت، که خـامه ی تقــدیر
به پـرده ی ازلـی، چون تو شاهکـار نداشت
بدون پــرده بگــویــم ، ز خلقـت دو جهــان
برای حضرت حـق، بـیتـو افتخــار نداشت
علـی نبــود اگـر ، بــاغ هــا خـــزان میشد
علـی نبــود اگـر ، فصـل هــا بهـــار نداشت
زنــی که کفــو تو بـاشد خــدا به جز زهــرا
بـــرای همسری تـــو ، بــه روزگـــار نداشت
رسول ، دسـت تو را در "غــدیــر" بــالا بـرد
کـه جــز ولایـت تو ، با کسی قــرار نداشت
گـرفـت بـــاغ ولا ، از تـو میــوه ی توحیـــد
وگـرنـه بـــاغ ولا ، بیتو برگ و بـار نداشت
دریــغ و درد ، کـه بــا تیــغ دشمـنی مــزدور
کـه تـاب تیــغ تـو در وقـت کـــارزار نداشت
بـریخـت خـون تـو در خــانــه ی خـداونـدی
که بهتـر از تـو در این عــالم ابتکــار نداشت
جهـــان ز داغ تــو ، مــاننــد لالـــه میسوزد
که باغی از گلی و شاخی از تو خـار نداشت
اگر که (ساقی) کوثر! جهان تـو را میداشت
ز مَهــد تا به لحـَـد، در جهـان خمــار نداشت
به لوح سیـنه نوشتم خطـی به خامهٔ عشق:
جهــان بدون علــی ، قـدر و اعتــبار نداشت
سید محمدرضا شمس (ساقی)
http://eitaa.com/shamssaghi
"عید سعید غدیر خم مبارک باد."
#مدح
#عید_ولایت
#عید_غدیر_خم
(غوغا در غدیر)
دشت غوغا بود ، غوغا بود ، غوغا در غدیر
موج می زد سیل مردم مثل دریا در غدیر
تشنگی ها بود و طوفان بود و شن بود و غبار
محشری از هرچه با خود داشت صحرا در غدیر
کاروان آرام و بی تشویش لنگر می گرفت
تا بگیرد کاروانسالارشان جا در غدیر
گردها خوابید ، کم کم کاروان خاموش شد
تا پیمبر خود چه خواهد گفت آیا در غدیر
تا افق انبوه مردان صحاری بود و دشت
و سکوتی تا کند آن مرد ، لب وا در غدیر
مَرد اما با نگاهی گرم در چشمان شوق
جست و جو میکرد محبوبش علی را در غدیر
پس به مردان عرب فرمود: «بعد از من علی ـ
هرکه من مولای اویم اوست مولا » در غدیر
گردها خوابیده بود و کاروان خاموش شد
خوانده میشد انتهای قصهی ما در غدیر
در شکوه کاروان آن روز با آهنگ زنگ
بی گمان باری رقم میخورد فردا در غدیر
ای فراموشان باطل ، سر به پایین افکنید
چون پیمبر دست حق را برد بالا در غدیر
حیف ! اما کاروان منزل به منزل می گذشت
کاروان میرفت و حق میماند تنها در غدیر
شاعر : علیرضا سپاهی لایین
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─
هدایت شده از اشعار شادروان شمس قمی
((اَلسَّلامُ عَلَیكَ یَـا اَمِیرِالْمـُؤمِنـِین))
ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا
#مدح
#عید_ولایت
#امیرالمؤمنین
#عید_غدیر_خم
(اکسیر ولایت)
تا ز دست ساقی بزم ولا ، ساغر زدم
پشت پا بر زمزم و بر چشمۀ کوثر زدم
تا که از دامان مادر ، اوفتادم بر زمین
دست بر دامان میر مؤمنین حیدر زدم
آری از روز ازل مهر علی بر قلب خود
کیمیاسان، بهر اکسیر ولایت بر زدم
چون به چشم دل خُم پاک غدیرش دیدهام
تا که مست معرفت گردم یکی ساغر زدم
نشئة الاولیٰ عیان دیدم به چشم معرفت
تا صبوحی ، از کف ساقیِ مَه پیکر زدم
از مِی خمخانهی عشقش چشیدم زآن سپس
بَر جم و جامش از آن می، تا ابد آذر زدم
تا شدم از بادهی مِهر و ولایش جرعه نوش
پرچم فرزانگی ، بر گنبد اخضر زدم
محور عدل و کرامت چون علی مرتضاست
چرخ عرفان و طریقت را بر این محور زدم
چون نهادم سر به خاک پای مولا از خلوص
نی عجب کز تاج "کرّمنا" به سر، افسر زدم
در طریق عشقِ آن دلبر ، ز اخلاص عمل
از همه دل بر گرفتم، دم از آن دلبر زدم
چونکه احمد شهر عِلم است و علیاش باب آن
من به کسب علم، سر بر حلقهی آن در زدم
صارم "نصرُ منَ اللَّه" از طفیل لافتیٰ
بر میان فرق بدخواهانِ بد اختر زدم
چون به سر دارد علی فرخنده تاج "هل اتیٰ"
من هم از "مُلکاً کبیرا" افسری بر سر زدم
اژدهای نفس روبَه کیش را غالب شدم
تا دم از شیر خدا ، مولای اژدر در ، زدم
قلعهی اندوه و حرمان را بر افکندم ز بُن
چون قدم ، اندر طریق فاتح خیبر زدم
پرچم " انّا فتحنا " را نمودم پایدار
زآنکه با "فتحاً مُبینا" بر صف لشکر زدم
تا علیٰرغم حسودان برکشیدم تیغ مدح
بر صف هیجا به عشق حیدر صفدر زدم
چون "یداللَّه فوق ایدیهم" بود شایان او
بوسه بر دست خدای اعظم اکبر زدم
ناخدا و رهبر کشتی عالم چون علیست
دل به بحر معرفت ، با مِهر آن رهبر زدم
دم زدم از مدح سلطان سریر ِ "انّما"
از طریق بندگی ؛ نی بهر سیم و زر زدم
زَاسب پیل آسای عشقم مات شد شاه و وزیر
شهسواران را پیاده ، بس ز میدان در زدم
نردبازان وفا را در قِمار عشق دوست
مهرهی آمالشان را جمله بر ششدر زدم
این مباهی بس بوَد کز راه عشق و معرفت
این رقم در مِدحتِ داماد پیغمبر زدم
تا بدانند اهل دل با بیدلی در راهِ دوست
دل به دریای ولای ساقی کوثر زدم
(شمس قم) نور ولا ، تابید دوش اندر دلم
کاین فروغ ایزدی از شمس، روشنتر زدم.
شادروان سید علیرضا شمس قمی
https://eitaa.com/shamseqomi
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#عید_غدیر
#کانال_گلواژه_های_اهل_بیت_ع
تجلّی عشق در غدیر
تا که خورشید ولایت شد درخشان در غدیر
بسته ام ای عشق با آئينه پیمان در غدیر
آیه ی سرسبز اَکْمَلْتُ لَکُمْ شد باروَر
گوئیا نازل شده امروز قرآن در غدیر
تا شود تکمیل دینِ حق تعالا از علی
داده حق بهرِ ولای نور فرمان در غدیر
تا که احمد دستِ حیدر را به دستِ خود گرفت
وادی خُمّ غدیر آمد گل افشان در غدیر
نغمه ی مَنْ کُنْتُ مَوْلا شد بلند از مصطفی
ناگهان آمد برون خورشیدِ تابان در غدیر
باید امروز از طلوع نامِ حیدر آسمان
نور افشانی کند در هر خیابان در غدیر
دل به دریا می زند از شوق دلدار علی
رو به ساحل می رود امروز توفان در غدیر
می رود هر ذَرّه از خاک غدیر خُم به عرش
آسمان هم می شود آئينه باران در غدیر
می رود در قعر آتش ، می شود اهل جحیم
هر که دارد نیّت آشوب و عِصیان در غدیر
جایگاه پاک دامانان بُوَد در بزم عشق
نیست آری جای هر آلوده دامان در غدیر
می شود یاغی ترین فرد بجا مانده ز کفر
هر که باشد در پی ایجادِ طغیان در غدیر
می شود سر زنده در تاریخ با حُبّ علی
هر که باشد در پی دارو و درمان در غدیر
در غدیر ایمان تجلّی کرد بر دستِ نبی
با علی آری تجلّی کرد ایمان در غدیر
پیشِ روی دینِ کامل حیدر کرّار ، نیز
چهره بر خاک مذلّت داشت شیطان در غدیر
بس که از عرشِ بَرین می ریخت گلبرگ امید
بوی عطر و گل گرفته هر بیابان در غدیر
هر منافق چشم گریان دارد از روزِ غدیر
دارد اهلِ دین ولیکن لعلِ خندان در غدیر
بس که نوشیدند از جام ولایت عاشقان
مانده «یاسر» دیده های عشق حیران در غدیر
شعر: حاج محمود تاری «یاسر»
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌درصورت نشرمطالب ڪانال در دیگر ڪانال ها و گروه های مرتبط،حذف نام شاعر ومنبعِ اشعار شرعاً جایز نمیباشد.
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)نشر اشعار بروز
─┅═࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇═┅─