نوحه حضرت امام حسن عسکری(ع)
https://eitaa.com/joinchat/3988718060C102995eb82
از چشم مهدی شده اشک غم جاری
در سـامرا گشته بـر پـا عزاداری
واویلا واویلا واویلا واویلا(2)
در ماتم عسکری دلها غمین است
غرق عـزا آسمانها و زمين است
واویلا واویلا واویلا واویلا(2)
ای جان پیغمبر ای شمس ولایت
یا حجه ابن الحسن سرت سلامت
واویلا واویلا واویلا واویلا(2)
ای یادگار علـی و جـان زهـرا
ما را دعا کن در سرداب سامرا
واویلا واویلا واویلا واویلا(2)
دلهای ما پر زند بهر سامرا
امشب مهدی آید در شهـر سامرا
واویلا واویلا واویلا واویلا(2)
https://eitaa.com/joinchat/3988718060C102995eb82
یوسف حق پرست اشتهاردی(غریب)
نوحه واحد حضرت عسکری(ع)
https://eitaa.com/joinchat/3988718060C102995eb82
بسوز ای دل که مولایم فدا شد
زمین سـامرا کرب و بلا شد
ز داغ عسکری آن حجت حق
امام عصر ما صاحب عزا شد
تسـلای قلـب مـولا
بگـو یا زهرا یا زهرا
سلام ای خاک سامرا
ملائک زائر صحن و سرای تو
امام عسکری جانها فدای تو
آه واویلا واویلا واویلا(2)
امام عسکری جانها فدایت
سلام انبیـا بـر سـامرایت
طواف آسمانیها شب و روز
به دور گنبد و گلدسته هایت
بسوزم در عزای تو
دلم پر زد برای تو
برا ایوان طلای تو
دلم دارد هوای خاک سامرا
شوم زوار خاک پاک سامرا
آه واویلا واویلا واویلا(2)
دوباره اشک ماتم در بصر شد
امام عسکری خونین جگر شد
عزیز فاطمـه مهـدیِّ زهرا
سیه پوش و عـزادار پدر شد
سلام ای حضرت مولا
تمام هستـی زهـرا
اگر رفتی در سامرا
دعـایم کن کنـار قبـر بابایت
همه جانها فدای سوز و آوایت
آه واویلا واویلا واویلا(2)
https://eitaa.com/joinchat/3988718060C102995eb82
یوسف حق پرست اشتهاردی(غریب)
ستاره های های زمین
به مناسبت سالروز دفاع مقدس
به روی قبر شهیدان نظاره می کردم
مرور خاطره هایم دوباره می کردم
به جستجوی دل پر گرفته ام آن شب
ستاره های زمین را شماره می کردم
رسیده بود شهیدی که همکلاسم بود
ومن هنوز دودل استخاره می کردم
رسیده بود ولی من هنوز سردرگم
به کوچه های پراز خم اشاره می کردم
برای یافتن باقیات دنیایم
هنوز فکر خودم صرف چاره می کردم
برای پاسخ وجدان جواب خود پیدا
از آیه ها وحدیث وکناره می کردم
حقیقت از همه خاک ها نمایان بود
من از هوا طلب استعاره می کردم
سرم به زیر وگاهی به گوش سرخ خودم
ز قطره های عرق گوشواره می کردم
در آن طرف پدری سر نهاده بر خاکی
و من که دفتر خود پاره پاره می کردم
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
هدایت شده از شمس (ساقی)
"شهادت امام حسن عسکری تسلیت باد"
#آتشی_در_خرمن
از سپاه کینه توز بادِ قهرِ آذری
شد خزان نخل تنومندی ز باغ حیدری
آذرخش خانمانسوز فلک زد از جفا
آتشی در خرمنِ جان امام عسکری
ماہِ تابان سماواتِ امامت ، در مُحاق
شد به پشت تیرہ_ابر گنبد نیلوفری
گرچه خفاش از حسد خواهان تاریکی بوَد
آفتاب اما همیشه میکند روشنگری
سایهاش کوتاه اگر شد آن امام دادگر
میکند پورش پس از او عالمی را سَروری
مهدی موعود یعنی حجت ثانی عشر
در امامت شد نگین خاتم انگشتری
آنکه مَهرویان عالم ، گشته محو طلعتش
آنکه صد یوسف بوَد بر ماهِ رویش مشتری
آنکه عرش و فرش عالم در کف فرمان اوست
با عنایات خداوندی به چرخ چنبری
منجی خلق جهان و رهنمای مسلمین
که جهانی را نماید تا قیامت رهبری
در حکومت بی بدیل و در عدالت بیقرین
پادشاهان را سزد نزدش به امر چاکری
نحسی گردون بوَد در طالع بد اختران
مَرد حق را نیست در عالم بجز نیک اختری
افتخار شیعیانی ـ ای امام منتظر...!
"قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری"
زآنکه با لطف خدا ای صاحبِ عصر و زمان!
مِهر تو در خون ما آمیخت ، شیر مادری
ای خوش آن روزی که میگردی عیان در بین خلق
ای خوش آن چشمی که میبیند تو را با دلبری
ای خوش آن وقتی که می آیی به تیر انتقام
قلب دجّال و ستمکاران عالم میدری
میکنی یکسر جهان را پاک از ظلم و فساد
چونکه میگیری به دستت ذوالفقار حیدری
حالیا با سینهای اندوہ و روحی دردمند
میسُرایم این سخن را با پریشانخاطری
تا کنم عرض ادب ، بر پیشگاہ آن امام
هم کنم پرواز در حال و هوای شاعری
نیک دانم خالی انبانم ـ بدون لطف تو...
ایکه با یک غمزہ صدها بهْ ز من میپروری
(ساقیِ) غم زهر ماتم ریخت در جامت اگر
تسلیت گویم تو را یا حجة بنِ العسکری
دست ما خالی ، ولی مشتاق دیدار توییم
کاش میشد لحظهای بر چاکرانت بنگری
سید محمدرضا شمس (ساقی)
http://eitaa.com/shamssaghi
السلام علیک یا حسن ابن علی ایها العسکری 😭
https://eitaa.com/joinchat/3988718060C102995eb82
همچون شب قدر،قدر تو مکتوم است
با تو جَلَوَاتِ چارده معصوم است
گفتند به طعنه حج نشد رزقت! نه
کعبه ز طواف روی تو محروم است
https://eitaa.com/joinchat/3988718060C102995eb82
استفاده بدون لینک ممنوع
آغاز سال تحصیلی به همکاران محترم و دانش آموزان عزیزم مبارک
من در کلاس خوبت آن روز
طعم محبت راچشیدم
ازعشق پرسیدم نشانی
رنگ خدارا درتو دیدم
درآن کلاس روشن تو
با قاصدک گفتم ترانه
با لهجه سبز قناری
شعری سرودم عاشقانه
درقعرچشمان سیاهت
یک قصرزیباساختم من
رفتم به شهر قصه هایت
دل را درانجا باختم من
وقتی نگه کردم به چشمت
دیدم طلوعی آسمانی
دل باتپش فریاد می زد
ای کاش باز اینجا بمانی
آنگاه که ای مهربانم
دستی کشیدی بر سرمن
گلهای احساسم شکوفا
شددرمیان باغ وگلشن
وقتی صدایم کردی آنروز
پهلوی تخته با محبت
بر گونه هایم گل درخشید
گل کرد بین ما که صحبت
ان روز گفتی از خدایم
از انکه با من آشنا بود
آنجا ملک پرواز می کرد
آنجا طنین یا خدابود
بر دفتر مشقم نوشتی
با خودنویست یادگاری
گفتی همیشه باخدا باش
تازندگی رایابی آری
امروز درصحن کلاسم
بوی تو آید بانسیمی
گوید به من هشدارهشدار
آن گوشه بنشسته یتیمی
آن یک پدر دارد ولیکن
اورا پدر همدم نباشد
ازجسم مادر بهره منداست
بهتر که مادر هم نباشد
از اعتیادمادر او
داند فقط او وخدایش
از من خجالت می کشداو
گوید صریحا حرفهایش
من درمیان چشم هایش
یک بغض بی اندازه دیدم
بر روی پیشانی صافش
خط چروکی تازه دیدم
آن دیگری در سوی دیگر
برهم نهاده چشم خسته
بر روی تخته روبرویش
یک دار قالی نقش بسته
فرمول های درس شیمی
چون پتک آید برسراو
باید کلامی تازه آورد
تا جای گیرددرسر او
آن دیگری با شیطنت ها
گوید به من کمبودخودرا
چون مرغکی از قید رسته
هی می پرد اینجا وآنجا
من در کلاسم بار دیگر
نام خدا را بردم ان روز
با خنده ای در را گشودم
با خنده ای از درد جانسوز
گفتم خدایا یاریم کن
برلطف توامیدوارم
بی شک دوپایم سخت لرزد
وقتی نباشی در کنارم
گفتم خدایا یاریم کن
هستی برایم یار ویاور
تنها معلم نیستم من
نقشم دراینجا هست مادر
یکبار دیگر در کلاسم
ازعشق واز ایثار گفتم
بر درس ها خطی کشیدم
شعری دگر اینبار گفتم
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/sheydayezeynab
هدایت شده از شمس (ساقی)
(هفتهی دفاع مقدس گرامی باد)
آخرین روز ، ز شهریور بود
لحظهای مبهم و وهم آور بود
دشمن از کینه و بغضی دیرین
ناگهان تاخت به ما...
آنکه از قافله ی شمر و یزیدیها بود
آنکه سرشار عداوت، وَ پلیدیها بود
کربلایی دگر آغاز نمود
تاخت بر خیمه ی ایران عزیز
کُشت هر کودک و هر مرد و زنی مرزنشین
تا به فرمان امام (ره)
همگی راهی پیکار شدند
نه که پیکار، که اِستادگی ایمان بود
در نبرد کفار
در چنین روز غمآلود که یادآور عاشورا بود
سپه کفر به تاراج وطن آمده بود
کشتی عشق در امواج بلا
ناخدا داشت که در بحر ستم
بیمی از باد ستمخیز نداشت
با غرور و ایمان
سینه بر موج بلا داشت به امّید خدا
گرچه آزرده شد از یورش کفر
زیر بار ستم و زور نرفت
کرد بیرون ز درون دشمن اهریمن را
گل که در دست ستمکارهٔ گلچینان بود
باز در باغچهی خانهی ایمان رویید
دست گلچین خزان شد کوتاه
گرچه گلهای وطن
با غم و خون جگر شد پرپر
باغ میهن که گلستان شقایق ها بود
باز گل کرد پس از آنهمه طوفان بلا
یاد گلهای شقایق همگی خرّم باد
سایه ی شوم پلیدان جهان،
از سر کشور ایمان کم باد
نام زیبای شهیدان وطن تا به ابد ؛
زنده و پابرجاست
عزت میهن از آنها برپاست
سید محمدرضا شمس (ساقی)
http://eitaa.com/shamssaghi