بسم رب الحسین
#شب_جمعه
#شب_زیارتی_امام_حسین_ع
#سروده_رقیه_سعیدی_ڪیمیا
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
از همـــان دَم که به عــشق تو گرفتـــار شدم
دل و جان داده به این عشق و خریدار شدم
خــواب بودم که کسی نام تو را زمـزمه کرد
نــام زیبــــای تو را بــردم و بیـــــدار شدم
نام تو در غـــزلم قــافیـــه شد چندین بار
بی هــوا مــرتکبِ این همــه تکــــرار شدم
بی هوا نیست هوایی شدنم در این عـشق
از همــــان روز ازل بـوده که بیمــــار شدم
در خیـــالم به طــواف حَــرَمت دل بستـــم
بعــــد از آن ، معــتکفِ کعبـــهٔ دلــدار شدم
خیمـــه زد دورِ سـرم خاطـــره های سفــرم
به جنــــون آمــدم و تشنـــــهٔ دیــدار شدم
شب جمعـــه ست دلم باز حـرم می خواهد
بی قــرار از غـــم دلتنــــگیِ بسیـــار شدم
شعـله زد بر دلِ تنگـم تب بیــن الحرمیـــن
ســوختم بر سـرِ شعـــر و غـــزل آوار شدم
عطر سیب حرمت خورد به خــاکسـتـر من
از دل خــاک چو ققنــــوس ، پدیـدار شدم
خــاک را زنده کنــد نام حسیــن بن علـــی
بی جهت نیـست که خــاک حرم یار شدم
"ڪیمیا"! رزق حــرم با نظـــرِ فاطمــه است
هر زمــان گفت بیــا ، مَحـرَم اَســـرار شدم
✍رقیه سعیدی (ڪیمیا)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
کانال اشعار ایتا JOin↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
کانال اشعار رقیه سعیدی (ڪیمیا)
─┅═༅࿇༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅࿇༅═┅─
5.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شب_جمعه
#شب_زیارتی_امام_حسین_ع
#کانال_اشعار_رقیه_سعیدی_کیمیا
__________________
شب جمعه ست ، گرفتار حســین است ، دلم
باز هــم راهــیِ بـین الحرمـــین است ، دلم
فخرم این است که عـــمری دَم از ارباب زدم
تا اَبـَـد شیـفـــتهٔ نــور دو عـــین اسـت ، دلم
________________
رقیه سعیدی(کیمیا)
@saeidikimya
هدایت شده از کانال اشعار شمس (ساقی)
2.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به هر دستی که داده از همان دست
بگیرد هر که هر دسـتی که دادهست
سید محمدرضا شمس (ساقی)
@shamssaghi
هدایت شده از کانال اشعار شمس (ساقی)
(اکسیر وجود)
آنکه از قافلهی عشق ، جدا میگردد
مبتلا ، بر غم و اندوه و بلا میگردد
میدهد عزت و قدر و شرف خود از کف
چون جدا ، از کرم و لطف خدا میگردد
عشق، اکسیر وجود است و گدازندهی قلب
که مِس سینه از آن نیز ، طلا میگردد
عشق هرچند ملال آور و جانکاه بوَد
عاشقان را ، مدد و راهنما میگردد
آنکه جز عشق خدا در دل خود جای نداد
"قبلهی حاجت و محراب دعا میگردد" ۱
میبَرد راه به سرچشمهی خورشید ز عشق
در دل ظلمت و مصباحِ هُدا میگردد
میدهد درس حقیقت به همه عالمیان
چونکه فارغ ز رَه خبط و خطا میگردد
مرتضی ، محو خدا بود ز عشقی ازلی
بین چهسان بر همگان قبله نما میگردد؟
گشت منشق سر او در دل محراب نماز
که شهید از ستم قوم دغا میگردد
بارگاهش به نجف بوسهگه اهل ولاست
نام او نیز. به هر درد ، دوا میگردد
نظری کن به حسین بن علی و دریاب!
که به شوق کرمش شاه ، گدا میگردد
در ره عشق فدا کرد خود و اهلِ عیال
اینچنین است که شاه شهدا میگردد
بود چون عاشق وارستهی درگاه خدا
عاقبت در ره این عشق ، فدا میگردد
(ساقی) کرببلا مظهر عشق است و وفا
زین سبب ، اسوهی ارباب وفا میگردد .
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1402/10/20
http://eitaa.com/shamssaghi
۱ـ صائب
❀﷽❀
#غزل_مرثیه
#شهادت_امام_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
─━⊰••❃❀❃••⊱━─
در غـمِ خورشیــدِ پشتِ ابر ، باران می گریست
ماهتاب ، از این هــلالِ رو به پایان می گریست
در سیَه چالی که دیگر ، روز و شب فرقی نداشت
از فــراقِ رویِ او ،خورشیــد تابان می گریست
کُـنــجِ زنــدان بود ، امّا غــرقِ طوفـــانِ بلا
بود موسی در دلِ امواج و طوفان می گریست
در مناجاتش نوایِ درد می آمــــد به گـــوش
در نمـازش تک تکِ آیات قـــرآن می گریست
هر رکوع و سجده اش از بس که سنگین می گذشت
از خجالت ، حلقهٔ زنجیــرِ بی جان می گریست
جایِ زندانبــان ِ بی شــرم ، از سرِ شـرمنــدگی
بر چنین احوال ، حتی چشم زندان می گریست
روزه داری که میـــانِ سفــرهٔ افـــطارِ او
ناله می زد تازیانه ، سفره ، بی نان می گریست
روزهای واپسـیـن ، رنگ دعــایش فــرق داشت
یاد مادر بود و در سوگش فراوان می گریست
ذکر "یارَب نَجِّنــی مِنْ سِجْنِ هارونُ الرَّشید"
زیرِ لب می خواند و با حالی پریشان می گریست
روز وشـب در انتـظار دیدن معصــومه بود
از غمِ دلتنــگیِ شــاه خراسـان می گریست
با زبــان روزه ، یاد کــربلا بــود ، از عطـــش
روضه می خواند و به یادِ شاه عطشان می گریست
شکر ، دیگر ، دختــرش جـان دادن او را ندید
گرچه با حسرت ، چنان ابر بهاران می گریست
کــربلا ، امّا ســرِ خورشیـــد را بـر نِـیْ زدنــد
پای نیــزه دختـری با آه سوزان می گریست
در ردیف از بس نوشتم گریه را بغضم شکست
"کیمیا" هم در غزل با اشک پنهان ، می گریست
─━⊰••❃❀❃••⊱━─
رقیه سعیدی(کیمیا)
لینک کانال اشعار در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─━⊰••❃❀❃••⊱━─
❀﷽❀
#سفره_اعجاز
#شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
#شعر_رقیه_سعیدی_کیمیا
─━⊰••❃❀❃••⊱━─
خـواب دیــدم سفــرهٔ باب الحـوائج باز شد
دُورِ شمعــی ، جمعی از پروانه در پرواز شد
روی سفره ، نان و خرما بود و قدری هم نمک
دورِ سفــره ، نغمــه هایی بی بدیل آغاز شد
نغمـــهٔ "إنّـا تَوَجَّـهنـــا ، تَوَسَّـلنــا" چه خوب
با نــوایِ بال آن پروانــه ها دمســاز شد
در چنیــن حال و هوا ، پروانهٔ پربستـه ای
واردِ ایـن محفــلِ نورانــیِ پُـر راز شد
ذکر یا موسی بن جعفر ،خانه را پر کرده بود
با ،دَمِ بــاب الحــوائج ، باب حاجت باز شد
تا توسّــل بست بالِ شــاپرک با نورِ شمــع
ناگهــان چرخـی زد و با نغمــه ، هم آواز شد
شمـــعِ این محفــل ، پرِ پــروانه را آتـــش نـزد
بلکه خورشیدی شـــد و پیغمبــــرِ اعجــاز شد
بودم آنجا مستِ این اعجاز شیرین ، تا که با
نغمــــهٔ " اللّه اکـبـــر "چشمـهـــایم بـاز شد
هرگــز از یـادم نخــواهم بـُرد آن اعجـــاز را
در دلـم زیبا ترین تصویرِ چشــــم انداز شد
سفـرهٔ باب الحوائج خوب حاجــت می دهد
چون قلـم در دست لـرزانم غــزل پرداز شد
─━⊰••❃❀❃••⊱━─
رقیه سعیدی (کیمیا)
لینک کانال اشعار در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047