به نام خدا
عرض سلام و احترام به اعضای گرامی کانال
🏴 فرا رسیدن سالروز شهادت جانگداز اشرف کائنات، خاتم الانبیاء والمرسلین، حضرت محمّد مصطفی صلّیاللهعلیهوآله و همچنین شهادت کریم اهلالبیت امام حسن مجتبی علیهالسلام را به محضر یگانه وارث و منتقم آلالله، حضرت ولیّعصر عجّلاللهتعالیفرجهالشریف و همهی شیعیان و منتظران تسلیت عرض مینمایم.
خادمه الزهرا (س)
@maddah_1367
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به نام خدا
تقدیم به ساحت نورانی کریم اهل بیت:
#امام_حسن_مجتبی_ع
#شاعر_محمد_کریم_توفیق زاده
#کانال_مداحی_گلواژه_های_اهل_بیت_ع
✿࿐❁❈❁࿐✿
بغض کرده است قلم شور سرودن دارد
زخم هر واژه سرعقده گشودن دارد
اشک ! ای شروه آغشته به غم طغیان کن
چند خط روضه ی جانسوز مرا مهمان کن
آه ای صبر ! بخوان مرثیه از منبر شعر
باسم رب الحسن آواز سرا حنجر شعر
حسن آن آینه ی معرفت و علم علی
حسن آن وارث مظلومیت و حلم علی
هرچه نور نبوی بود و فروغ علوی
دست حق ریخته در آینه مجتبوی
ذهن تاریخ نگه داشته اسناد هنوز
از سقیفه خبر انباشته در یاد هنوز
شب ظلمت ، یدبیضای علی در رسن است
سپر جان ولایت فقط ام الحسن است
شهر درسیطره فتنه نامردان بود
بضعة منی، در غائله سرگردان بود
دست بیداد فلک حق فدک را پرداخت
ضرب سیلی ستم یاس نبی را انداخت
دود بر آینه ی سوره ی کوثر. افتاد
کوچه بن بست شداز آتش و مادر افتاد
شدچنان کعبه ، جهان دور سرش می چرخید
به زمین خورد به دورش پسرش می چرخید
آنچنان گشت که بیت الحزنش راگم کرد
در تب حادثه دست حسنش را گم کرد
فاطمه رفت،علی رفت،حسن تنها ماند
شعله داغ عطش برجگر دریا ماند
گفت زهرا به گل یاسمنم گریه کنید
بیش ازاین از غم داغ حسنم گریه کنید
رسم شد سبِّ علی روی منابر ، الصبر
میزند دم ز ولا حاکم جائر ، الصبر
شرع ، بازیچه اوهام سلایق ، الصبر
گرد بنشسته به آیات حقایق ، الصبر
استخوانش به گلو ،خار به دیده،الصبر
از سبوی لب او زهر چکیده ، الصبر
صلح شد مصلحت کاروصبوری میکرد
از نبردی که شود فاجعه دوری میکرد
نیست این صلح که از جنگ خروشنده تر است
کربلا در پس این صلح وسکون مستتر است
نیست این صلح بسی نکته در آن ناگفته است
ذوالفقاریست که در حلم نیامش خفته است
واشگفتا زصبوری چنین مرد غریب
واعلیا زشکیبایی این روح شکیب
صبر میکرد که شک جای یقین ننشیند
گرد اوهام به آیینه ی دین ننشیند
اشهدان علیٱ ، بشود ذکر اذان
بوزد بر علم سبز علی باد وزان
وای از آن مرد غریبی که پناهش ندهند
صاحب ملک کرم باشد و جاهش ندهند
وای از آن مرد که همخانه او قاتل اوست
مهر و کین شهد وشرنگش رسد از دشمن و دوست
روی تدلیس نمایان شدو حائل افتاد
کار آقا به کف زهر هلاهل افتاد
کربلابی شد هفتاد و دو غمخوار نداشت
کربلابی شد و عباس علمدار نداشت
کربلابی شد و یک یار وفادار نداشت
زهر شد کاری در خانه کس و کار نداشت
کس نداند به حسین آن دم آخر چه گذشت
ازغم داغ برادر به برادر چه گذشت
محتضر بود حسن ، روضه مقتل می خواند
راز لایوم کیومک ، دل عالم لرزاند
وقت تشییع تن سرخ کبوتر آمد
ناله واحسن از روضه مادر آمد
رسم این است که گل برشهدا میبارند
بوسه بر جسم شهیدان خدا می کارند
چه کسی کرد خبر خیل کمانداران را
چه کسی دیده چنین صحنه گلباران را
ناگهان تیر به هم دوخت تن وپیر هنش
کرد ترسیم گل زخم به لوح کفنش
بانگ الواقعه برخاست زقرآن تنش
می کشد تیر ، حسین ازتن سرخ حسنش
روز روشن دل اولاد علی آزردند
کاش چون فاطمه ،شب ،جسم حسن می بردند
شد نهان آیه ی تطهیر در آفاق بقیع
آسمان زل زده بر ساحت اشراق بقیع
منتهی الحلم ! خداییش چه صبری داری
زهر را نوشی و دندان به جگر بگذاری؟
گوهر عشقی و ویرانه نشینی آقا
کیمیا هستی و باخاک قرینی آقا
هیچکس چون تو و بابای تو مظلوم نبود
هیچکس مثل شما حاکم ومحکوم نبود
کاش بالا برود بیرق خونخواه حسین
کاش پاسخ برسد ندبه این الحسنین
عالمی ریزه خور خوان نعیمت آقا !
یاحسن ! چشم من ودست کریمت آقا !
࿐❁❈❁࿐
🖋️شاعر: محمد کریم توفیق زاده
منتخب سوگواره استانی شعر مجتبوی
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
✿࿐❁❈❁࿐✿࿐
نشر اشعار بروز از شعرای فرهیخته
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به نام خدا
#رحلت_پیامبر_اکرم_ص
#حضرت_زهرا_س
#شاعر_استاد_خسروی_فر
#کانال_مداحی_گلواژه_های_اهل_بیت_ع
دوباره زورق دلها به موج آب افتاد
دوباره کشتی ایمان به پیچ وتاب افتاد
نشت گرد غریبی به چهره زهرا
دوباره عالم امکان به اضطراب افتاد
شکست بال ملایک در عالم بالا
ز آسمان نبوت چو آفتاب افتاد
گرفت زانوی غم در بغل حبیبه حق
چود یده اش برخ نازنین باب افتاد
کــشید نـــاله واغربتا ز دل زهرا
زدیده اش گهر اشک چون گلاب افتاد
میان کوچه شهر مدینه بعد نبی
سلام حیدر کرار بی جواب افتاد
شرار آتــش کینه زخانه اش سرزد
غمی بقلب پراز داغ بوتراب افتاد
درید جــامه غم بر تن حضرت جبریل
چو دید دست علی در خم طناب افتاد
🖊خـسروی فـر
1400/7/12
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
✿࿐❁❈❁࿐✿࿐
نشر اشعار بروز از شعرای فرهیخته
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به نام خدا
#روز_پایان_صفر
#امام_رضا_علیه_السلام
#شاعر_اسماعیل_تقوایی
#کانال_مداحی_گلواژه_های_اهل_بیت_ع
✿࿐❁❈❁࿐✿࿐
دل شود غرق عزا در روز پایان صفر
قاصدک آرد زداغ هشتمین مولا خبر
مرغ دل پر می زند سوی خراسان رضا(ع)
تا عزاداری کند در سوگ آن والا گهر
کفتران صحن او سرها بزیر ودر سکوت
طبل ها،نقاره ها،خاموش اندر رهگذر
شهر مشهد می نماید بر تنش،رخت عزا
هیأتیها جملگی روسوی مشهد در سفر
روز پایان صفر در طوس غوغایی بود
زهر مامون لعین بر پیکری کرده اثر
در میان هجره ی در بسته می نالد رضا(ع)
روی خاک افتاده آید از دهان خون جگر
یاد کوچه،مادرش زهرا(س)،به خاطر آورد
یاد مادر بیشتر بر جان مولا زد شرر
در غریبی ناله زد اینک کجایی ای جواد
رس به فریاد پدر حالا که باشم محتضر
از مدینه آمد و بابا در آغوشش گرفت
دید عالم امتزاجی بین خورشید وقمر
رازها برجانشینش گفت مولامان رضا
مرغ روحش سوی عرش کبریا بگشود پر
کربلا اکبر شهید وبود بابا شاهدش
طوس جان بسپرد بابا روی زانوی پسر
شاعر: اسماعیل تقوایی
1400/7/13
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
✿࿐❁❈❁࿐✿࿐
نشر اشعار بروز از شعرای فرهیخته
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بسمالله الرحمن الرحیم
#شهادت
#حضرت_علی_ابن_موسی_الرضا_علیه_السلام
#شاعر_دکتر_حسن_کردی
#کانال_مداحی_گلواژه_های_اهل_بیت_ع
✿࿐❁❈❁࿐✿࿐
خون بر لبش نشست عرق بر جبین نشست
پنجاه و چند مرتبه آقا زمین نشست
پنجاه مرتبه به زمین خورد و ایستاد
از بس که زهر بر جگرش آتشین نشست
در کوچه بود یاد حسن بود و مادرش
یک دفعه پیر شد به رُخش چند چین نشست
بالا سرش دو مادرِ گیسو سپید بود
یعنی کنارِ فاطمهام البنین نشست
یک دست روی پهلو و یک دست بر جگر
در حُجره یادِ جَدِّ غریبش زمین نشست
چسباند تا که سینهی خود را به خاک ، دید :
گودال رویِ سینه اش آن لاله چین نشست
از تَل کنارِ عمهی خود داد زد ولی
ضربِ هزار و نهصد و پنجاهمین نشست
یابن الشبیب اَبروی او را سنان شکست
"والشِمر جالِسُ" به روی سینه این نشست
با عمه رفت کوفه و با عمه شام رفت
در کوچه دید دخترکی دل غمین نشست
با آستین پاره سرش را گرفت حیف
از بام آتشی به همین آستین نشست
سنگی که خورد بر سرِ بابا کمانه کرد
بر گونههای کوچکِ آن نازنین نشست...
🖊شاعر: دکتر حسن لطفی
1400/7/14
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
✿࿐❁❈❁࿐✿࿐
نشر اشعار بروز از شعرای فرهیخته
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به نام خدا
#مرثیه_زبانحال_امام
#رضا_باحضرت_معصومه_س
#شاعر_هستی_محرابی
#کانال_مداحی_گلواژه_های_اهل_بیت_ع
#سبک_نوشته
✿࿐❁❈❁࿐✿࿐
معصومه جان مُردم از این چشم انتظاری
داد از غمِ این لحظه های بی قراری
معصومه جان نامه نوشتم تا بیایی
چشمم به راهت مانده پس آخر کجایی؟
خواهر نوشتم شِکوه کردم از غریبی
از روزگارِ محنت و دردِ جدایی
یکسال و نیمه که تو را اصلاً ندیدم
مُردم ز دردِ انتظارت کی می آیی؟
دیشب تو را در خواب دیدم آمدی تو
چون از تو من اصلاً ندیدم بی وفایی
معصومه جان مُردم از این چشم انتظاری
وا از من و این لحظه های بیقراری
بوی تو را حس کرده ام در روح و جانم
گوشِ من از سوی تو می آمد صدایی
عطرِ قدمهای تو را در تب شنیدم
در بسترِ دردم ز جای خود پریدم
دیدم تو را گو لحظه ای امّا ندیدم
یادِ تو را با کاسه ی زهرم چشیدم
دیدم رسیدی در وداعِ آخرِ من
آرام عبایم را کشیدی از سرِ من
معصومه جان مُردم از این چشم انتظاری
داد از غمِ این لحظه های بیقراری
گفتی رضا جانم چرا در سوز و تابی؟
گفتم فتاده زهرِ کین بر پیکرِ من
در هر نفس با یادِ تو سر کرده ام من
مُردم نگه بس که بر این در کرده ام من
بس دیده وا کردم تو را آخر ندیدم
هجرِ تو را در سینه باور کرده ام من
معصومه جان مُردم من از چشم انتظاری
داد از غمِ این لحظه های بی قراری
🖊شاعر هستی محرابی
http://eitaa.com/golvajhehaye_ahlbeyt
✿࿐❁❈❁࿐✿࿐
نشر اشعار بروز از شعرای فرهیخته
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ